برای آزادی پدرم پول میخواستم،پرستاریه مرد 69 ساله بودم که میگفت پنج دقیقه‌ای کارشومیکنه وبهم پول مید
25:57
برای آزادی پدرم پول میخواستم،پرستاریه مرد 69 ساله بودم که میگفت پنج دقیقه‌ای کارشومیکنه وبهم پول مید
2 сағат бұрын
شب جمعه پدرشوهرم منو به ستون وسط خونه بست و چندتا مرد رو به جونم انداخت تا باهام…یهو وسط کار چشم بند
26:39
شب جمعه پدرشوهرم منو به ستون وسط خونه بست و چندتا مرد رو به جونم انداخت تا باهام…یهو وسط کار چشم بند
4 сағат бұрын
نازا بودم و از پرورشگاه بچه آوردیم اما هرچی بزرگتر میشد بیشتر شبیه پدرشوهرم میشد تا اینکه یهو…
26:56
نازا بودم و از پرورشگاه بچه آوردیم اما هرچی بزرگتر میشد بیشتر شبیه پدرشوهرم میشد تا اینکه یهو…
7 сағат бұрын
زنم مرده بودومنم سرایدارویلای مردم بودم، یه روزتوی ویلای یه مردپولدارعکس زنمودیدموراز 15ای برملاشدکه
30:38
زنم مرده بودومنم سرایدارویلای مردم بودم، یه روزتوی ویلای یه مردپولدارعکس زنمودیدموراز 15ای برملاشدکه
9 сағат бұрын
بیوه سن بالابودم که فقط پسرمعلول سرایدارم بهم حس میداد یه روزبا یه ویلچر دزدیدمش و بردمش خونمون اما
25:49
بیوه سن بالابودم که فقط پسرمعلول سرایدارم بهم حس میداد یه روزبا یه ویلچر دزدیدمش و بردمش خونمون اما
12 сағат бұрын
خواهرزنم بیوه بودودوسالی میشد رابطه نداشت تا اینکه شبی که زنم بیمارستان بستری بودبه بهونه نگهداری از
27:46
خواهرزنم بیوه بودودوسالی میشد رابطه نداشت تا اینکه شبی که زنم بیمارستان بستری بودبه بهونه نگهداری از
14 сағат бұрын
زن شریکم حسابی توکفم بود وگفت اگه یه شب برم پیشش سفته‌هاموازگاوصندوق شوهرش کش میره منم قبول کردم اما
27:35
زن شریکم حسابی توکفم بود وگفت اگه یه شب برم پیشش سفته‌هاموازگاوصندوق شوهرش کش میره منم قبول کردم اما
16 сағат бұрын
چهل و هفت سالم بود و بیوه شدم، برادرشوهرم که پونزده سال ازم کوچیک‌تر بود عقدم کرد و شبانه روز ازم
19:52
چهل و هفت سالم بود و بیوه شدم، برادرشوهرم که پونزده سال ازم کوچیک‌تر بود عقدم کرد و شبانه روز ازم
19 сағат бұрын
دعا نویس پنجاه ساله ایی بودم که عاشق یه دختر 13 ساله شدم و براش دعای زبون بند انجام دادم تا به عقدم
40:58
دعا نویس پنجاه ساله ایی بودم که عاشق یه دختر 13 ساله شدم و براش دعای زبون بند انجام دادم تا به عقدم
21 сағат бұрын
شوهرم مرده بود و صیغه ساعتی میشدم تا اینکه یه روز با دیدن مشتریم که با شوهرم مو نمیزد
26:21
شوهرم مرده بود و صیغه ساعتی میشدم تا اینکه یه روز با دیدن مشتریم که با شوهرم مو نمیزد
Күн бұрын
شب چهلم پدرزنم مادرزنم اصرار میکرد خونش بخوابم و نمیدونستم دردش چیه و قبول کردم تا اینکه نیمه شب…
30:21
شب چهلم پدرزنم مادرزنم اصرار میکرد خونش بخوابم و نمیدونستم دردش چیه و قبول کردم تا اینکه نیمه شب…
Күн бұрын
شوهر پیرم هرشب با دوتا پسراش تا صبح باهام یه شب وسط ارتباط چیزی ازم خارج شد که با دیدنش همه وحشت
25:51
شوهر پیرم هرشب با دوتا پسراش تا صبح باهام یه شب وسط ارتباط چیزی ازم خارج شد که با دیدنش همه وحشت
Күн бұрын
جسد زنم توسردخونه غیب شد وهیچکس نمیدونست چه اتفاقی افتاده تا اینکه چندسال بعدعکس عروسی رو پشت شیشه
26:45
جسد زنم توسردخونه غیب شد وهیچکس نمیدونست چه اتفاقی افتاده تا اینکه چندسال بعدعکس عروسی رو پشت شیشه
14 күн бұрын
پدرم شیفت شب بود اما هرشب از اتاق مادرم صدای آه و ناله میومدیه شب صدا اونقدر زیاد شد که در رو باز کر
28:24
پدرم شیفت شب بود اما هرشب از اتاق مادرم صدای آه و ناله میومدیه شب صدا اونقدر زیاد شد که در رو باز کر
14 күн бұрын
شوهرم مرده بود و زن برادرش شدم اما در کمال حیرت شب حجله به جای داماد شوهر اولم وارد اتاق شد و…
28:59
شوهرم مرده بود و زن برادرش شدم اما در کمال حیرت شب حجله به جای داماد شوهر اولم وارد اتاق شد و…
14 күн бұрын
جلو پای‌ مامان بیوه‌ی دوستم ترمز کردم تا بهش سلام کنم اما اون نشناخت و گفت شبی پونصد،منم از خدا خواس
30:02
جلو پای‌ مامان بیوه‌ی دوستم ترمز کردم تا بهش سلام کنم اما اون نشناخت و گفت شبی پونصد،منم از خدا خواس
14 күн бұрын
شوهرم توی عالم مستی سر من قمار کرد و من وبه سه تا از رفیقاش باخت و
29:48
شوهرم توی عالم مستی سر من قمار کرد و من وبه سه تا از رفیقاش باخت و
14 күн бұрын
جا خواب نداشتم و رییسم من و برد خونش اما همین که خوابید زن خوشگلش اومد زیر پتوم و
25:38
جا خواب نداشتم و رییسم من و برد خونش اما همین که خوابید زن خوشگلش اومد زیر پتوم و
14 күн бұрын
پرستار یه زن مسن بودم که تا دخترش از خونه بیرون می رفت من و میبرد توو حموم و
28:15
پرستار یه زن مسن بودم که تا دخترش از خونه بیرون می رفت من و میبرد توو حموم و
21 күн бұрын
زن بیوه همسایه به بهونه آش نذری اومد داخل خونه وتا قبل از اومدن زنم باهام کاری کرد که
30:10
زن بیوه همسایه به بهونه آش نذری اومد داخل خونه وتا قبل از اومدن زنم باهام کاری کرد که
21 күн бұрын
ماساژور بودم و خاله مطلقه ام اون قدر زیر دستم آه و ناله کرد که
26:05
ماساژور بودم و خاله مطلقه ام اون قدر زیر دستم آه و ناله کرد که
21 күн бұрын
تازه بیوه شده بودم و دامادم هر شب بین من و دخترم میخوابید تا نترسم تا اینکه یه شب
29:46
تازه بیوه شده بودم و دامادم هر شب بین من و دخترم میخوابید تا نترسم تا اینکه یه شب
21 күн бұрын
مامانم تازه طلاق گرفته بود،یه شب براش پیام اومددیشب حسابی راضیم کردی،وقتی شماره رو توی گوشیم زدم اسم
26:59
مامانم تازه طلاق گرفته بود،یه شب براش پیام اومددیشب حسابی راضیم کردی،وقتی شماره رو توی گوشیم زدم اسم
21 күн бұрын
شب خونه‌ی داییم دعوت بودم و زیر دامن کوتاه زندایی خوشگلم چیزی دیدم که دمار از روزگارم درآورد و..
27:56
شب خونه‌ی داییم دعوت بودم و زیر دامن کوتاه زندایی خوشگلم چیزی دیدم که دمار از روزگارم درآورد و..
21 күн бұрын
دوستم رفت ماموریت و مادر خوشگلش رو بهم سپرد منم یه شب که باهاش تنها شدم…
29:56
دوستم رفت ماموریت و مادر خوشگلش رو بهم سپرد منم یه شب که باهاش تنها شدم…
21 күн бұрын
زن امام جماعت محل بودم شب خواب بودم یکی من و از بغل شوهرم بیرون کشید بعد 4 سال با شکم حامله برگشت
28:04
زن امام جماعت محل بودم شب خواب بودم یکی من و از بغل شوهرم بیرون کشید بعد 4 سال با شکم حامله برگشت
28 күн бұрын
برادرشوهرم نابینا بودووقتی شوهرم راضیم نمیکرد میرفتم سروقت اون،خودش خبرنداشت ومیگفت یکی شبا باهاش
30:36
برادرشوهرم نابینا بودووقتی شوهرم راضیم نمیکرد میرفتم سروقت اون،خودش خبرنداشت ومیگفت یکی شبا باهاش
28 күн бұрын
دکتر زنان بودم و یه روز یه زن تپل سفید به مطبم اومد…حین معاینه چیزی داخلش دیدم که با وحشت جیغ کشید
29:00
دکتر زنان بودم و یه روز یه زن تپل سفید به مطبم اومد…حین معاینه چیزی داخلش دیدم که با وحشت جیغ کشید
28 күн бұрын
زن محجبه‌ام هرشب تا صبح میموند توی مسجد میگفت نذر دارم..بهش شک کردم و یه شب از پشت پنجره مسجد داخل
30:35
زن محجبه‌ام هرشب تا صبح میموند توی مسجد میگفت نذر دارم..بهش شک کردم و یه شب از پشت پنجره مسجد داخل
Ай бұрын
Пікірлер