اهواز نام شهر نبوده نام قوم بوده اهواز جمع هوزه هست ایزه و اوزه و هوزه همه تلفظ یک کلمه هستن و به معنای مردمی که در سرچشمه کارون زندگی می کنند بختياری های کنونی هستن اهواز نام جمع هست مثل اعراب مثل اکراد در تاریخ صحبت از پادشاه اهواز می کنن که مرکزیت آنها ایذه بوده است
@PetroToronto8 күн бұрын
😮😮😮😮😮😮😮😮
@AbdulrazaqAbdulfazli11 күн бұрын
سخی جان حاجتی دارم روا کن مناجات مرا پیش خدا کن ❤
@غلاممحمدمحبوبی13 күн бұрын
واقعا زیبا خونده کمتر از عبادت نیست
@hamidhamin37215 күн бұрын
❤❤❤❤❤
@hamidhamin37215 күн бұрын
❤❤❤❤❤🎉🎉🎉
@علیقاسمزاده-ل3ق15 күн бұрын
ما نسل جوان آگاه هستیم شاشه میکنیم ده تمام اعتقادات
@valinotell19 күн бұрын
زبان شیرین فارسی، آهنگ زیبای افغانستانی، درود بر همزبانان پارسی زبانم …. از ایران 🇮🇷🇦🇫
@aprilzhu422819 күн бұрын
Thanks for sharing
@adilaqurbani549122 күн бұрын
Mashallah Super Great Sing 👌
@Yband-m2z23 күн бұрын
گویند که مولا علی در نجف است در بلخ بیا که بیت الشرف است _____جامی❤
@Yband-m2z23 күн бұрын
مزار شریف فعلی همان بلخ ایران باستان است درود🎉
@korosh_omidi908027 күн бұрын
خیلی عالی و زیبا و خوشگل و ستودنی خوانده ❤🇮🇷❤❤
@AmirKhalili-ti9flАй бұрын
امثال سید عیسی مزاری در بین مردم ما فرستاده شدند است اینها فرستادگان استخبارات بیگانه هست تا اینکه از صداقت مذهبی مردم ما سوی استفاده کنند و متاسفانه عدهای از مردم ما به دامی چنین شیاطین افتاده است برای هر فرزند صادق هزاره فرض است که علیه اینها فعالیت کند و حرف بزند تا که این جاسوسان بیگانه نتواند از بین مردم ما برای اهداف خود سربازگیری کنند
@A_Shah.Kushan999Ай бұрын
سید های دوست و انسان که نمک نشناس و جاسوس و خائن نیست به عنوان یک انسان و هم وطن احترام دارم ، اما همچنین اشخاص چون اين پلید سید عیسی مزاری جاسوس و خبیث چه سید باشند یا حتی از راستی اولاد پیغمبر باشند نزد من یک شیطان صفت و شیطان زاده و پلید و خبیث کثیف جاسوس و دشمن بیش نیست.
@A_Shah.Kushan999Ай бұрын
من از امروز همچنین شیطان صفت های خبیث را سید باشد یا نه باشد از نظر بنده شیطان زاده و جاسوس و دشمن من و ملت هزارستان می دانم.
@A_Shah.Kushan999Ай бұрын
این سيد عیسی مزاری شیطان زاده خبیث نمکی نشناس پلید يک جاسوس است، همچنین نمک نشناسان خبیث و کثیف هستند که دشمنان پنهانی هستند که در میان ملت ما جاه گرفتند، این جاسوس های حرامزاده ای خبیث کثیف از خیرات سر ملت هزارستان تغذیه می کنند بعد علیه ملت ما فعالیت می کنند خدا لعنت شان کند همچنین شیطان زاده های خبیث را .
@Musicforever6372 ай бұрын
برابر خانم سلما جهانی زیبا نخوانده صدایش لرزش دارد
@TorontoRuslan2 ай бұрын
+
@PetroToronto2 ай бұрын
This video has collected more than 500 views per day, add more videos to color every day
@PetroToronto2 ай бұрын
Add as many color videos as you can every day
@PetroToronto2 ай бұрын
😊😊😊😊
@PetroToronto2 ай бұрын
😊😊😊😊
@PetroToronto2 ай бұрын
😊😊😊
@PetroToronto2 ай бұрын
😊😊😊
@YasinSamim3 ай бұрын
Thank you Austad Musafir for documenting this important event. You are a professional, committed and hardworking journalist.
@ivvrr13 ай бұрын
واه واه قربان وطنم كه دوريم ازش 40 سال هى كاشكى وطنم اباد بشه كه پس برگرديم در مزارم 🥺🥺🥺
اینها باید اخراج شود از جامعه هزاره بله اینها از زمان عبدالرحمان غدار تا امروز با دشمن همدستی کرده هزاره نابود کردن لعنت بر اینها خداوند متعال ریشه اینهارا بخشکانه باید اینها بیرون شود از جامعه هزاره
@محمد_حد4 ай бұрын
درود برشما استاد دای فولادی ک مردم هشیار بیدار میکنید با این صحبت های ارزش من خود ک مردم مار های داخل استین خوده بشتاسه لعنت بر این خبیث های هندو زاده گشتکر دزد مذهب فروش بی ناموس ها باید از جامعه هزاره حزف شود کلا
@محمد_حد4 ай бұрын
ارسال « عهدنامه » ازسوی سیداکبرشاه ؛ وعزم راسخ عبدالرحمن برای قتل عام هزاره ها ؛ مردم که از تاریخ خود عبرت نگیرند، تاریخ برآنها تکرار میشود ؛ علامه فیض محمد کاتب روایت مستند و تلخ سید اکبرشاه ورسی را اینگونه وارد تاریخ میکند : درزمستان ۱۳۰۹ هجری قمری درمرکز ورس که ازجمله حکم مر کزیت هزارستان را نیزداشت .برای رای زنی وتصمیم گیری، تمام خوانین و بزرگان هزاره که مجموع شان به ۱۳۰ نفرمیرسیدند . ازسراسر هزارستان چون مناطق : جاغوری، جغتو ، قره باغ ، ناور، دایمیرداد، مالستان، بهسود، سر چشمه، شیخعلی، ترکمن، بامیان، یکاو لنګ، پنجاب، لعل و سر جنګل، ورس، سه پای، دایه، کجران، باغران، دایکندی، غور، ارزگان و ... آمده بودند همه متحدانه تصمیم ګرفتندکه ازبهارسال آینده، تمام راههای اصلی عبوری لشکرامیرعبدالرحمن را که به طرف هزارستان حرکت میکنند، ازهمان نقطه ورودمسدودکرده و دراین نقاط تا پای جا ن مقا ومت و ایستادگی کنند. به دنبال این تصمیم ، وظایف هرکدام ازخوانین مشخص گردید. فیصله شد که : میرایلخانی یکاو لنگ دربامیان رفته راه ورودی لشکررا ازسمت غوربند و ترکستان مسدود کند، مهدی بیگ سرجنګل با دیګرخوانین غورولعل راه ورودی لشکر راازسمت هرات، فاریاب، میمنه و غیره ، سنگربندی کنند، عظیم بیگ سه پای که بزرگ ترین خان هزاره ودارای تقریبا 4 هزارنیروی مسلح بود، موظف شدکه برسرراه های ورودی لشکرازسمت قندهار، هلمند، فراه و غیره مانع ایجاد کندونیزاگرنیروی دولتی مستقردرارزگان به پیشروی بپردازدباید جلو تاخت تازآنهارابگیرد، وهمین طورخوانین دایه، جاغوری، قره باغ ، شیرداغ، مالستان و... هر کدام وظایفی را به عهده ګرفته، با هم عهدو پیمان کردند که ازآن تخلف و تخطی نکنند. سپس دو جلد قرآن مجید را آورده، عین «عهد نامه » را با اسامی اربابان، بزرگان ، ریش سفیدانی که متعهد شده بودند درحاشیه آن قرآن های مجیدنوشته، همه مهر و امضا و شصت کردند و یک جلد آن را به دست محمد عظیم بیگ سه پای دادند که او نزد خود نگهدارد و جلددیگر را به بزرگترین رو حانی ورس یعنی « سید اکبر شاه ولد سید حسین ورسی » ( جد مادری سید علی بهشتی ) که خودنویسنده و خطاط این «عهد نامه » بود و خط زیبایی هم داشت ، سپردندکه به عنوان بزرگترین وثیقه وامانت درنزد خویش نګهدارد. و پس ازاین عهد نامه خوانین هزاره هر کدام سروظایف شان رفته درصددتهیه نیرووتجهیزات ودفاع برآمدند. اما سید اکبرشاه ورسی روحانی 30 ساله و مورد اعتماد هزاره، این عهد نامه را توسط افراد بسیارمطمیین خود به نایب سالارغلام حیدرخان فرمانده عبدالرحمن که دربلخ بودرسانید ونایب سالار به دلیل اهمیت این عهد نامه هزاره ها برای مقابله با عبدالرحمن را توسط افراد سریع السیر خود به کابل فرستاد تا شخصآ به والاحضرت عبدالرحمن خان تحویل داده شود. وقتی این عهد نامه به عبدالرحمن رسید. او وحشت زده شد. تا آنوقت میخواست که بطورموردی ومرحله به مرحله به هزاره ها حمله کند.اما بعدازگرفتن این عهدنامه تاریخی هزاره ها ونقشه دفاع بسیار منسجم آنها، تصمیم گرفت که با لشکریان مجهزدولتی وایله جاری تا دندان مسلح هزارستان را آماج قراربدهد وهزاره ها را از صفحه روزگارکاملآ محو ونابود نماید. سید اکبرشاه ورسی بعد ازاین خیانت تاریخی وپس از شکست هزاره ها در جنگ با عبدالرحمن، به کابل خواسته شد وبه پاس این خدمت او، به عنوان رئیس محبس زنانه که بیش از 8000 زن ودخترهزاره دراین محابس نگهداری میشدند ، مقررگردید. سید اکبرشاه دختران وزنان زیبای هزاره را برای اراکین قدرتمنددولتی وقت تقدیم میکرد. این خایین ذلیل وحقیر به این هم اکتفا نکرد. به عبدالرحمن گفت که دختران وزنان هزاره در برک بافی، گلیم سازی ونمد بافی مهارت خاص دارد؛ باید بالای هزاره ها پشم حواله شود.عبدالرحمن خود سید اکبرشاه را مسئول جمع آوری پشم مقررکرد وگفت که دربدل قیمت مناسب، این پشم ها جمع آوری شود. اما سید اکبرشاه با جبر واکراه این پشم هارا ازهزاره ها جمع میکردو یک پول هم درازای قیمت انها نمی پرداخت. وقتی شاه امان الله به قدرت رسید، دستوردادکه جواسیس ومتملقان که دردربارهای گذشته خدمت کرده اند قبل ازآنکه به جزای خود برسند کابل را بایدترک کنند. سید اکبرشاه ازترس عقوبت، اولین کسی بود که دوباره به ورس رفت و هزاره ها بدون فراخوانی حافظه تاریخی، اورا به عنوان روحانی احترام کردند وبردستان تا مرفق خون آلود و کثیفش بوسه زدند.
@محمد_حد4 ай бұрын
چکیده و خلاصه کتاب ((موقعیت سادات در افغانستان در مناسبات میان قومی)) به قلم ((سید محمد رضا علوی)) و کوشش ((سید محمد حسینی بلخی)) که به تازگی توسط ((بنیاد فرهنگی-پژوهشی علامه شهید سید اسماعیل بلخی)) منتشر شده است: 17 پاینت عمده و مهم این کتاب: 1- ساکن ساختن دائمی کوچی ها در تمام قریه های هزاره جات تا هزاره ها تحت فشار قرار گرفته و هزاره جات را ترک کنند و به کشورهای دیگر مهاجر شوند . زیرا هزاره ها اگر در هزاره جات به صورت کتلوی و متمرکز زندگی کنند و هزاره جات از نظر جمعیتی تک قومی و تک قطبی باشد، این میتواند یک تهدید در برابر اقتدار و حاکمیت کامل پشتون ها بر افغانستان باشد. 2- ایجاد فشار بالای هزاره ها تا آنان مجبور شوند مراکز عمده جمعیتی در شهرهای بزرگ افغانستان را ترک کنند و به قریه های شان برگردند یا به کشورهای دیگر مهاجر شوند. زیرا کتله های بزرگ جمعیت هزاره ها در شهرها یک تهدید در برابر حاکمیت مطلق پشتون ها دانسته شده است . در این کتاب مخصوصا از مراکز جمعیتی هزاره ها در غرب کابل (برچی)، شهرک جبرئیل در هرات، شهرکهای هزاره ها در مزار شریف نام برده شده است. 3- روش ها و چگونگی محاصره نظامی و اقتصادی هزاره جات توسط پشتون ها در این کتاب مفصل شرح داده شده و به پشتون ها توصیه شده که محاصره هزاره جات را اجرا و تطبیق کنند. 4- مصادره زمین ها و دارایی های هزاره ها توسط پشتون ها در شهرها و مخصوصا در مناطق هزاره جات (به شمول تاجران هزاره). 5- ایجاد مانع و فیلتر در برابر کامیات شدن هزاره ها در کانکور دانشگاه های دولتی. 6- بسته کردن مکاتب، دانشگاه ها و مراکز آموزشی و فرهنگی هزاره ها توسط پشتون ها. زیرا این مراکز یک تهدید درازمدت در مقابل اقتدار و حاکمیت کامل پشتون ها در افغانستان است. 7- منع کردن تحصیل دختران و زنان هزاره . 8- گُم کردن زنان و دختران هزاره از عرصه های فعالیت های اجتماعی و آموزشی، و سیاسی. 9- تصفیه کامل هزاره ها از بدنه حکومت و دولت . 10- فشار بر هزاره ها تا هزاره جات و مراکز شهری را ترک کرده و به کشورهای دیگر مهاجر شوند. بعد از کاهش حضور جمعیتی شان، سرانجام ((سادات شیعه)) از طرف حکومت به عنوان رهبران و نمایندگان هزاره ها در بدنه حکومت و دولت به رسمیت شناخته شوند . 11- عبدالعلی مزاری یک ((شیطان)) در چهره انسان بود که فرقه ((شیطان پرستی)) را در افغانستان تاسیس کرد. 12- تمام کسانی که پیرو و هوادار عبدالعلی مزاری استند، از نظر حکم شرعی و قوانین اسلامی ((شیطان پرست)) به شمار میروند . 13- حزب سازمان نصر ، حزب وحدت و سایر احزاب سیاسی همسو با نام و اهداف عبدالعلی مزاری فرقه های شیطان پرستی استند. 15- عبدالعلی مزاری بعد از شکست در غرب کابل، خودکشی کرد. مزاری توسط طالبان کشته نشد. 16- ازدواح پسر هزاره با دختر سید مثل ازدواج خر با اسپ است. سادات برای حفظ پاکی نسل شان نباید به هیچ هزاره ای دختر بدهند. 17- میرویس هوتکی یا میرویس نیکه یک پشتون نبود؛ بلکه در اصل یک ((سید)) بود با نام اصلی ((حاجی سید اسماعیل میرویس)) فرزند ((سید شاه سلیم خان)) از نسل ((سید شاه حسین)) که نسبش به ((امام جعفر صادق)) میرسید. پس حکومت کردن بر افغانستان و مخصوصا حکومت کردن بر هزاره ها حق طبیعی و دینی و خدادادی سادات است.
@محمد_حد4 ай бұрын
افشاگری دیگر سید میرعلی احمد حجت در زمان ظاهر شاه از پکتیا به کابل آورده می شود و نام سید بر او گذاشته می شود وی از تیره قومی، از قوم احمدزی است وظیفه سید میرعلی احمد پکتیا وال با سوء استفاده از دین و مذهب، جلوگیری از رفتن بچه های هزاره و شیعه به مکتب و دانشگاه بود این برنامه از طرف حاکمان سابق به سید میرعلی احمد حجت پکتیا وال سپرده شده بود قصه آیت الله بودنش یک قصه مفت است چون او اصلا تحصیلات درست نداشت اما یک شعبده باز و یک تجارت پیشه خوب بود که با سوء استفاده از احساسات پاک مذهبی مردم ما، سرنوشت مردم بی چاره را به معامله گرفت و روی آن خوب تجارت کرد در دنیا سرنوشت شان را فروخت و برای آخرت مردم همه دار و ندار مردم شدیدا مذهبی را گرفت تا در آخرت و در بهشت برای شان خانه های مجلل و حوریه های بهشتی تحویل دهد. سید میرعلی احمد حجت یا همان آقای پکتیا وال حکومتی، همانند هر شیاد دیگر چندین نفر تبلیغات چی داشت که در بین مردم از کرامات ساختگی او تبلیغات میکردند مانند این که اگر وی کسی را دعا کند، تمام مشکلاتش حل میشود یکی از کرامات ساختگی حجت پکتیا وال توسط مبلغانش این بود که اسب یک ازبیک شاش بند شده بوده و میرعلی احمد پکتیا وال با یک چف کردن، مخرج شاش اسب را باز کرده که بعد از آن همانند دریا شاش آن اسب فوران می کرده که این کرامت وی در کتاب زندگی نامه سید میر علی احمد حجت پکتیا وال ذکر شده است. سید میر علی احمد پکتیا وال اگر یک عالم دین بوده و به عنوان یک عالم دینی چرا هیچ اثر علمی در سطح حوزه علمیه ندارد؟ که مثلا در باره اسلام و مذهب امام جعفر صادق(ع) و کدام بحث علمی حوزوی همانند فقه و اصول و صرف و نحو و معانی و بیان و فلسفه و کلام اسلامی نوشته کرده باشد . او یک شیاد مردم فریب مذهب فروش معامله گر بود که با تکیه بر روابط نوکر مآبانه اش با دربار بر سر سرنوشت مردم بیچاره هزاره معامله می کرد و حتی به طور موثق شنیده شده که علیه چیزفهم های هزاره مانند آیت الله آخوند میرزا حسین دره صوفی که بنیانگزار تکیه خانه چنداول است، دست به توطئه می زده و در گرفتاری آیت الله آخوند میرزاحسین دره صوفی به دست حکومت نقش اساسی داشته است. بچه های شیاد و مذهب فروش حجت پکتیا وال نیز همانند پدر شان در تلاش هستند تا هر روز به نحوی با سرنوشت مذهبی هزاره ها معامله کنند اما خوب است آنان بدانند که زمان برای تجارت شان از آدرس دین و مذهب به سرعت در حال انقضا است و مردم ما دیگر فریب این شیادی ها را نمیخورند مگر اندک اسیران و فریب خوردگانی که آنان هم دیر یا زود متوجه دغل بازی های این خاندان خواهند شد. پس چه بهتر که خاندان سید حجت پکتیا وال هر چه زودتر دست از سر مردم ما بردارند تا هم خود زندگی راحتی داشته باشند و هم مردم مذهبی مارا دچار سردرگمی و خسران دنیا و آخرت نسازند.
@محمد_حد4 ай бұрын
چگونگی شکست دادن هزاره ها توسط عبدالرحمن از زبان رهبر شهید. اینکه چرا سید ها و هزاره ها همیشه در مواقع حساس علیه هزاره ها و یا هم همدست و جاسوس دشمن هزاره ها قرار میگیرد به این معنی نیست که آنها دشمنی با هزاره ها داشته باشد بلکه حقیقت این است که این ها را احساس شان در چنان مواقع به جبهه دگر میکشاند چون احساس همدردی و هم تباری و هم سرنوشتی نمیکند و اینکه آنها هزاره نیستند خون هزاره در وجود شان نیست از این جا است که دگر هیچ فرق نمیکند برای شان تا با هزاره ها باشد و یا با دشمن هزاره ها، و برای شان جایی مهم است که ابتدا موجودیت شان حفظ شود دوم منافع شان تامین شود فرق نمیکند آنطرف پشتون باشد تاجیک باشد ایران باشد و یا عربستان. طوری که در ابتدا جنگ های داخلی تا روزی منفعت شان ایجاب میکرد با هزاره ها بود باضعیف شدن هزاره ها با تاجیک رفتند با شکست خوردن تاجیک ها با پشتون ها و اتحاد صیاف دست همکاری دادند که این از تحولات پسین بود که همه هم نسلان امروز آنرا عملا دیدند و در گذشته ها نیز عین مسله بوده است. در این جا اشتباه از مردم هزاره است که بی ملاحظه برمسایل اساسی و حقیقت های سیاسی و با اتکا به احساست فرهنگی، مذهبی و هم زیستی امورات و محاسبات سیاسی خویش را ترتیب میکند که هر بار مرتبا دچار شکست و مشکلات جدی شده است تا آنجا که ۷۰ درصد نفوس شان از دم تیغ گذشتند. ولی هرچند از سید ها و قزلباش ها شکایت ندارم چون اینها به ناچار همان شکاف ها و درز های را در جامعه هزاره با اختلاط بودوباش که دارد ساخته است که دشمن هزاره ها از آن طریق به اهداف خود می رسد چون اینها ناخواسته در این موقعیت قرار گرفته است اگر به خواست دشمن هزاره ها که در موقعیت قدرتمندتر قرار دارد پاسخ مثبت ندهد و همکاری نکند موجودیت خود شان در خطر است و خویش را در خطر میبیند و از طرفی هم نمیخواهد درسایه هزاره خویش را قرار دهد چون فکر میکند سروری و سیادت خود را از دست میدهد و آن مشکل کشا بودن خود را که با تبانی با دشمن هزاره بدست آورده از دست میدهد و اعتبار کاذب که خلق کرده نابود میشود بنا چه میکند هم با دشمن همکاری میکند و هم گاهی خود را برای هزاره دایه نشان میدهد که هم اینطرف سلام به جای باشد و هم آغوش آن طرف گرم نگه داشته شده باشد. ولی نه تا این حد که در زمان جنگ با عبدالرحمن چند فرد سید و قزلباش به عنوان عالم تشیع، در زمانیکه که وحشت و دهشت جنگ عبدالرحمن به کشور های همسایه نقل و قول و آوازه شده میرسد و کشور ها شوکه شده و میخواهد بنابر اقتضای سیاست خارجی شان دخالت کند و مانع خون ریزی های بیشتر شود مخصوصا کشور ایران و عراق که بنابر سیاست و اقتضائات مذهبی شان که دفاع از یک مسلمان مظلوم و همچنان شیعه بود به دربار امپراطوری هند بریتانوی و حکومت عبدالرحمن گوشزد های داشته باشد و درمورد جنایات عبدالرحمن اعتراض کند که عبدالرحمن با آگاهی از این مسله چند عالم سید قزلباش شیعه را یافته و موظف میکند تا کار کند؛ و این چند عالم سید و قزلباش شیعه مذهب از طرف عبدالرحمن مامور میشود تا ابتدا به کشور همسایه ایران برود و بعد از آنجا به نجف اشرف که مجتهدین شیعی در آنجا بود و تمام جنایات عبدالرحمن را عنایات عبدالرحمن نسبت به مردم هزاره ساخته گذارش دهد و همه چیز را گل و گلستان گوید، و همانطور کردند که این کار را با استفاده از احادیث و روایات و سخنان امامان ع و غیره به کرسی نشاند و همه را خاطر جمع ساخت و برگشتند؛ که این موضوع در سال اول شکست هزاره ها که نزدیک یک سال از مقاومت سه ساله هزاره ها در مقابل عبدالرحمن غدار گذشته بود انجام شد که بعد از عبدالرحمن سه سال دگر بیدون هیچ دغدغه به بدترین جنایات شان ادامه داد و آنقدر جنایات را انجام داد که دگر خود حوصله اش را نداشت ولی باز هم جنایت میکرد؛ تا بعد از ۳ سال دگر ایران و عراق و مراجع تقلید که در نجف اشرف بود و مطلع شدن قطعی شان از جنایات وحشتناک عبدالرحمن ظالم که به همه عالم رسیده بود مجتهدین نجف و همچنان ایران نیز احساس خطر از دست دادن مشهد را نموده بود به دربار انگلیس در هند بریتانوی نامه اعتراضی نوشته و خواهان توقف جنایات عبدالرحمن علیه هزاره های شیعه میشود و ناصرالدین شاه موضیع جدی خود را علیه هند بریتانوی اعلام میکند تا مانع اعمال جنایت کارانه حکومت دست نشانده شان در افغانستان شود که شدند البته وقتی که گپ از گپ گذشته بود جنایات ها شده بود و قتل ها تاراج ها، غصب ها و چه ستم ها هم اتفاق افتاده بود. ای وای ای وای از این هیات درباری مذهبی سید و قزلباش شیعی که از آدرس خود هزاره ها و مذهب هزاره ها چنین ستم را به هزاره روا داشتند اگر این ها آن عمل شان را نمیکرد بطور قطع از جنایات عبدالرحمن در همان سال اول شکست ممانعت صورت میگرفت و بیشتر از ۷ الی ۸ درصد هزاره ها قتل عام نمیشد. گفتم نه تا این حد کدورت و وسیله شدن برای مردم که در میان شان زندگی میکنید و از درخت شان میوه میخورید و به خود شان تا این حد ظلم روا میدارید. درست هیات عبدالرحمن بود ولی تا اینجا مجبور نبودید که این قدر ماهرانه تلاش کردید تا سه سال توجه را از مردم نسبت به مردم هزاره بیگیرید و این یک را کوچک را نیز بستید حد اقل یک کمی کم انسانیت و جوانمردی شما کجا بود های های برای چند سکه همگام و همدست چه جنایت ها شدید! پس هر زمان این نقطه ضعف در وجود سید ها و قزلباش های است تا از آن هزاره ها شدیدا آسیب ببیند؛ از این جا است که یک پچول سید یا قزلباش ادعا دارد جامعه بزرگ هزاره ها را تحت قیمومیت و رهبری خویش داشته باشد این دو علت دارد اول دشمنان هزاره شدیدا به این موضوع ضرورت دارد دوم خود اینها چنین گذشته موثر را داشته است و همیشه انتظار دارد همانطور موثر باشد.
@محمد_حد4 ай бұрын
راپورهای جاسوسی سیدها به عبدالرحمن خان غدار اپدیت شد؛ قبلا در داخل خطوط قرآن، حالا به صورت کتاب ----------- این کتاب از نظر ماهیت هیچ تفاوتی با ((راپورهای مفصل جاسوسی سیدهای شیعه)) ندارد که در داخل خطوط قرآن مینوشتند و یا آن را در داخل جلد قرآن پنهان کرده از سراسر هزارستان به امیر عبدالرحمن خان غدار ارسال میکردند. به روایت کتاب سراج التواریخ و کتاب افغانستان در پنج قرن اخیر، ((توانمندی تسلیحاتی، نوع تسلیحات، نوع مهمات، مقدار تسلیحات و مهمات، تعداد نفرات مسلح هزاره ها، آدرس راه های اکمالاتی نیروهای مسلح هزاره، آدرس آبراه های مخفی زیرزمینی که از نقاط دیگر به قلعه های جنگی هزاره ختم میشد، میزان آذوقه قیام کنندگان، آدرس گدام های اسلحه و مهمات و آذوقه، میزان اتحاد یا دودستگی سران و فرماندهان هزاره، تحلیل نقاط قوت و ضعف نیروهای مسلح هزاره، پلان و تاریخ حمله قیام کنندگان بالای نیروهای حکومتی، نام فرماندهان جنگی هزاره، و...)) از جمله مواردی بوده که در طول سه سال قیام هزاره ها بر ضد عبدالرحمن خان غدار، سیدهای شیعه درون جامعه هزاره آن را در قالب راپورهای مخفیانه جاسوسی به نیروهای حکومتی و شخص عبدالرحمن خان غدار ارسال میکردند. کتابی که تحت عنوان ((موقعیت سادات در افغانستان در مناسبات میان قومی)) به قلم ((سید محمد رضا علوی)) و کوشش ((سید محمد حسینی بلخی)) به تازگی توسط ((بنیاد فرهنگی-پژوهشی علامه سید اسماعیل بلخی)) منتشر شده است، دقیقا کاپی اپدیت شده همان گزارش های جاسوسی سیدها در زمان قیام عدالتخواهانه هزاره ها علیه عبدالرحمن خان غدار و قیام عدالتخواهانه پیشوای شهید استاد مزاری بر ضد حکومت انحصاری مجاهدین است. در این کتاب چگونگی محاصره نظامی و اقتصادی هزارستان توسط پشتون ها، مصادره زمین ها و دارایی های هزاره ها توسط پشتون ها، ساکن ساختن دایمی کوچی ها در قریه های هزاره ها تا آنان زیر فشار قرار گرفته به کشورهای دیگر مهاجر شوند، مصادره زمین ها و جایدادها و دارایی های هزاره ها، ایجاد مانع در برابر کامیات شدن هزاره ها در کانکور دانشگاه ها، بسته کردن مکاتب، دانشگاه ها و مراکز آموزشی و فرهنگی هزاره ها توسط پشتون ها، منع کردن تحصیل دختران و زنان هزاره، گُم کردن زنان و دختران هزاره از عرصه های فعالیت های اجتماعی، سیاسی و آموزشی، تصفیه کامل هزاره ها از بدنه حکومت، فشار بر هزاره ها تا هزارستان را ترک کرده و به کشورهای دیگر مهاجر شوند، و سرانجام به رسمیت شناختن سادات شیعه به عنوان رهبران و نمایندگان هزاره ها در بدنه حکومت و دولت. همچنین در این کتاب، پیشوای همیشه جاوید هزاره استاد عبدالعلی مزاری یک ((شیطان)) در چهره انسان خوانده شده که فرقه شیطان پرستی را در بین هزاره ها تاسیس کرد. در مورد شهید مزاری در این کتاب گفته شده که او به دست طا/لبان کشته نشد؛ بلکه در غرب کابل ((خودکشی)) کرد. در تاریخ مستند شده است هزاره ها در جنگ علیه عبدالرحمن خان غدار از لشکریان عظیم و تسلیحات مدرن حکومتی شکست نخوردند. در حقیقت چیزی که قیام عدالتخواهانه هزاره ها را بر ضد آن امیر نسل کش از درون به شکست کشانید، جاسوسی، خیانت و خباثت سیدها شیعه از درون جامعه هزاره بود که سرانجام به قتل عام و نابودی 63 فیصد جمعیت هزاره ها منجر شد. دوره بعد از سرکوب قیام هزاره ها را که منجر به بردگی کشانیدن و فروش هزاران برده زدن و مرد هزاره به ترکستان (آسیای میانه) و شبه قاره هند شد، باید پیامد مستقیم جاسوسی، خیانت، رذالت و خباثت سیدهای شیعه بدانیم؛ نه سرکوب عبدالرحمن خان غدار. بسیار ساده لوحانه است که تقصیر عامل درونی، یعنی شکست کمر قیام توسط سیدها را از سرکوب عبدلرحمن خان غدار کمتر بدانیم. بنائا، اگر روزی نوبت به تصفیه حساب رسید، هزاره ها به بردگی کشانیده شدن و نابودی 63 فیصد جمعیت قوم شان را ابتدا باید با سیدها تصفیه حساب کنند.
@محمد_حد4 ай бұрын
کتاب ((سید های هندو تبار شیعه مذهب افغانستان))؛ تبار و ریشه نژادی سادات شیعه از ماموران استخباراتی حکومت صفویه تا جوگی های هندی ---------- تبار و ریشه نژادی سادات شیعه افغانستان به دو منبع میرسد: 1- ماموران استخباراتی و مالیاتی حکومت صفویه: حدود 60 تا 65 فیصد سادات شیعه افغانستان تبار ایرانی دارند . اجداد این دسته از سادات در حقیقت ماموران استخباراتی و نیز ماموران اخذ مالیه و ماموران ادارات دولتی حکومت صفوی بودند که برای نخستین بار با روی کار آمدن شاه اسماعیل صفوی (1501م) ورود شان به هزارستان شروع شد. هزارستان در آن زمان قلمرو حکومت صفوی بود. ماموران استخباراتی صفویه به خاطر نفوذ عمیق تر به لایه های اجتماعی هزاره ها و کسب معلومات استخباراتی، خود را سید و از نوادگان امامان شیعه میگفتند . زیرا سادات برای هزاره های ناآگاه و بسیار مذهبی بسیار مورد احترام بودند . ماموران ایرانی اخذ مالیات و کارمندان حکومتی که ایرانی بودند نیز به قصد سواستفاده های اقتصادی و کسب احترام اجتماعی به تدریج خود را سید نامگذاری کردند. به این ترتیب بعد از گذشت دو سه نسل، تمام این ایرانیانی که نه عرب بودند و نه از نوادگان امامان شیعه، تبدیل به ((سید)) شدند و اصالت ایرانی آنان کم کم فراموش شد. 2- جوگی ها و قلندر های هندی: از گذشته های دور یک قشر اجتماعی در هند وجود داشته که به آنها ((جوگی)) یا ((قلندر)) گفته میشده . مهمترین مشخصه اجتماعی جوگی ها این بوده که کار، شغل و محل سکونت ثابتی نداشته و شهر به شهر، قریه به قریه میگشته و با دادن بعضی دعاها و تعویذها از مردم خیرات جمع میکرده . در گذشته افغانستان در بیش از نصف عمر خود جزئی از قلمرو هند بوده. به همین خاطر جوگی های زیادی که در افغانستان بیشتر با نام قلندر شناخته میشدند/ میشوند ، در سراسر افغانستان گشت و گذار می کردند . بسیاری از این جوگی ها در دوره های مختلف به هزارستان گشت و گذار داشتند و در قبال دادن دعا و تعویذ، خیرات جمع میکردند. اما این جوگی های هندی در هزارستان شیعه مذهب با یک نوع رفتار متفاوت مواجه شدند. جوگی ها متوجه شدند که بسیاری از هزاره ها آنان را به دلیل تشابه چهره شان به عرب ها، ((سید)) یا از ((نوادگان امامان شیعه)) گمان کرده و فوق العاده به آنان احترام میکردند و به آنان خُمس و زکات و خیرات میدادند. همین احترام اجتماعی و کسب منفعت اقتصادی باعث شد عده ای از آنها زیر نام ((سید)) به تدریج در هزارستان ماندگار شوند. حدود 40 فیصد از سادات شیعه امروز افغانستان بازمانده و نواسگان همین جوگی های هندی استند که در حقیقت نه عرب استند و نه ربطی به امامان شیعه دارند. کتاب ((سید های هندو تبار شیعه مذهب افغانستان)) نخستین بار در سال 1368 خورشیدی در 415 صفحه با 2500 تیراژ چاپ و به نشر رسیده بود که در آن زمان یک ملای سید به نام ((سید بلیغ)) از سادات هندو تبار شیعه مذهب افغانستان از داکتر نجیب الله تقاضا کرد تا جلو پخش این کتاب را بگیرد. در نهایت شخص داکتر نجیب از نویسنده کتاب ، داکتر سید کرم الدین جویا، خواهش میکند که به دلیل ایجاد اختلاف مذهبی و قومی از پخش کتاب جلوگیری کند. در این کتاب که اکنون یک نسخه از آن در کتابخانه بیهقی موجود میباشد، در مورد نسب و تبار سادات شیعه افغانستان که به جوگی ها و قلندران هندی میرسید، به صورت مفصل بحث و بررسی صورت گرفته است.
درود برشما استاد دای فولادی عزیز واقعا حرف های قشنگی زدی هزاره دیگر نباید هیج وقت ب این گشتگر ها اعتماد کنیم اینها بخاطر قدرت ناموس خوده زیر لینک دیگران میخوابونه توف بر این خبیث های هندو زاده این سید ها ابرو کل سید های جهان بردن دیگر سید ها رنگ باختن در بین هزاره ها
@محمد_حد4 ай бұрын
کتاب ((سید های هندو تبار شیعه مذهب افغانستان))؛ تبار و ریشه نژادی سادات شیعه از ماموران استخباراتی حکومت صفویه تا جوگی های هندی ---------- تبار و ریشه نژادی سادات شیعه افغانستان به دو منبع میرسد: 1- ماموران استخباراتی و مالیاتی حکومت صفویه: حدود 60 تا 65 فیصد سادات شیعه افغانستان تبار ایرانی دارند . اجداد این دسته از سادات در حقیقت ماموران استخباراتی و نیز ماموران اخذ مالیه و ماموران ادارات دولتی حکومت صفوی بودند که برای نخستین بار با روی کار آمدن شاه اسماعیل صفوی (1501م) ورود شان به هزارستان شروع شد. هزارستان در آن زمان قلمرو حکومت صفوی بود. ماموران استخباراتی صفویه به خاطر نفوذ عمیق تر به لایه های اجتماعی هزاره ها و کسب معلومات استخباراتی، خود را سید و از نوادگان امامان شیعه میگفتند . زیرا سادات برای هزاره های ناآگاه و بسیار مذهبی بسیار مورد احترام بودند . ماموران ایرانی اخذ مالیات و کارمندان حکومتی که ایرانی بودند نیز به قصد سواستفاده های اقتصادی و کسب احترام اجتماعی به تدریج خود را سید نامگذاری کردند. به این ترتیب بعد از گذشت دو سه نسل، تمام این ایرانیانی که نه عرب بودند و نه از نوادگان امامان شیعه، تبدیل به ((سید)) شدند و اصالت ایرانی آنان کم کم فراموش شد. 2- جوگی ها و قلندر های هندی: از گذشته های دور یک قشر اجتماعی در هند وجود داشته که به آنها ((جوگی)) یا ((قلندر)) گفته میشده . مهمترین مشخصه اجتماعی جوگی ها این بوده که کار، شغل و محل سکونت ثابتی نداشته و شهر به شهر، قریه به قریه میگشته و با دادن بعضی دعاها و تعویذها از مردم خیرات جمع میکرده . در گذشته افغانستان در بیش از نصف عمر خود جزئی از قلمرو هند بوده. به همین خاطر جوگی های زیادی که در افغانستان بیشتر با نام قلندر شناخته میشدند/ میشوند ، در سراسر افغانستان گشت و گذار می کردند . بسیاری از این جوگی ها در دوره های مختلف به هزارستان گشت و گذار داشتند و در قبال دادن دعا و تعویذ، خیرات جمع میکردند. اما این جوگی های هندی در هزارستان شیعه مذهب با یک نوع رفتار متفاوت مواجه شدند. جوگی ها متوجه شدند که بسیاری از هزاره ها آنان را به دلیل تشابه چهره شان به عرب ها، ((سید)) یا از ((نوادگان امامان شیعه)) گمان کرده و فوق العاده به آنان احترام میکردند و به آنان خُمس و زکات و خیرات میدادند. همین احترام اجتماعی و کسب منفعت اقتصادی باعث شد عده ای از آنها زیر نام ((سید)) به تدریج در هزارستان ماندگار شوند. حدود 40 فیصد از سادات شیعه امروز افغانستان بازمانده و نواسگان همین جوگی های هندی استند که در حقیقت نه عرب استند و نه ربطی به امامان شیعه دارند. کتاب ((سید های هندو تبار شیعه مذهب افغانستان)) نخستین بار در سال 1368 خورشیدی در 415 صفحه با 2500 تیراژ چاپ و به نشر رسیده بود که در آن زمان یک ملای سید به نام ((سید بلیغ)) از سادات هندو تبار شیعه مذهب افغانستان از داکتر نجیب الله تقاضا کرد تا جلو پخش این کتاب را بگیرد. در نهایت شخص داکتر نجیب از نویسنده کتاب ، داکتر سید کرم الدین جویا، خواهش میکند که به دلیل ایجاد اختلاف مذهبی و قومی از پخش کتاب جلوگیری کند. در این کتاب که اکنون یک نسخه از آن در کتابخانه بیهقی موجود میباشد، در مورد نسب و تبار سادات شیعه افغانستان که به جوگی ها و قلندران هندی میرسید، به صورت مفصل بحث و بررسی صورت گرفته است.
@محمد_حد4 ай бұрын
کتاب ((سید های هندو تبار شیعه مذهب افغانستان))؛ تبار و ریشه نژادی سادات شیعه از ماموران استخباراتی حکومت صفویه تا جوگی های هندی ---------- تبار و ریشه نژادی سادات شیعه افغانستان به دو منبع میرسد: 1- ماموران استخباراتی و مالیاتی حکومت صفویه: حدود 60 تا 65 فیصد سادات شیعه افغانستان تبار ایرانی دارند . اجداد این دسته از سادات در حقیقت ماموران استخباراتی و نیز ماموران اخذ مالیه و ماموران ادارات دولتی حکومت صفوی بودند که برای نخستین بار با روی کار آمدن شاه اسماعیل صفوی (1501م) ورود شان به هزارستان شروع شد. هزارستان در آن زمان قلمرو حکومت صفوی بود. ماموران استخباراتی صفویه به خاطر نفوذ عمیق تر به لایه های اجتماعی هزاره ها و کسب معلومات استخباراتی، خود را سید و از نوادگان امامان شیعه میگفتند . زیرا سادات برای هزاره های ناآگاه و بسیار مذهبی بسیار مورد احترام بودند . ماموران ایرانی اخذ مالیات و کارمندان حکومتی که ایرانی بودند نیز به قصد سواستفاده های اقتصادی و کسب احترام اجتماعی به تدریج خود را سید نامگذاری کردند. به این ترتیب بعد از گذشت دو سه نسل، تمام این ایرانیانی که نه عرب بودند و نه از نوادگان امامان شیعه، تبدیل به ((سید)) شدند و اصالت ایرانی آنان کم کم فراموش شد. 2- جوگی ها و قلندر های هندی: از گذشته های دور یک قشر اجتماعی در هند وجود داشته که به آنها ((جوگی)) یا ((قلندر)) گفته میشده . مهمترین مشخصه اجتماعی جوگی ها این بوده که کار، شغل و محل سکونت ثابتی نداشته و شهر به شهر، قریه به قریه میگشته و با دادن بعضی دعاها و تعویذها از مردم خیرات جمع میکرده . در گذشته افغانستان در بیش از نصف عمر خود جزئی از قلمرو هند بوده. به همین خاطر جوگی های زیادی که در افغانستان بیشتر با نام قلندر شناخته میشدند/ میشوند ، در سراسر افغانستان گشت و گذار می کردند . بسیاری از این جوگی ها در دوره های مختلف به هزارستان گشت و گذار داشتند و در قبال دادن دعا و تعویذ، خیرات جمع میکردند. اما این جوگی های هندی در هزارستان شیعه مذهب با یک نوع رفتار متفاوت مواجه شدند. جوگی ها متوجه شدند که بسیاری از هزاره ها آنان را به دلیل تشابه چهره شان به عرب ها، ((سید)) یا از ((نوادگان امامان شیعه)) گمان کرده و فوق العاده به آنان احترام میکردند و به آنان خُمس و زکات و خیرات میدادند. همین احترام اجتماعی و کسب منفعت اقتصادی باعث شد عده ای از آنها زیر نام ((سید)) به تدریج در هزارستان ماندگار شوند. حدود 40 فیصد از سادات شیعه امروز افغانستان بازمانده و نواسگان همین جوگی های هندی استند که در حقیقت نه عرب استند و نه ربطی به امامان شیعه دارند. کتاب ((سید های هندو تبار شیعه مذهب افغانستان)) نخستین بار در سال 1368 خورشیدی در 415 صفحه با 2500 تیراژ چاپ و به نشر رسیده بود که در آن زمان یک ملای سید به نام ((سید بلیغ)) از سادات هندو تبار شیعه مذهب افغانستان از داکتر نجیب الله تقاضا کرد تا جلو پخش این کتاب را بگیرد. در نهایت شخص داکتر نجیب از نویسنده کتاب ، داکتر سید کرم الدین جویا، خواهش میکند که به دلیل ایجاد اختلاف مذهبی و قومی از پخش کتاب جلوگیری کند. در این کتاب که اکنون یک نسخه از آن در کتابخانه بیهقی موجود میباشد، در مورد نسب و تبار سادات شیعه افغانستان که به جوگی ها و قلندران هندی میرسید، به صورت مفصل بحث و بررسی صورت گرفته است.
@محمد_حد4 ай бұрын
راپورهای جاسوسی سیدها به عبدالرحمن خان غدار اپدیت شد؛ قبلا در داخل خطوط قرآن، حالا به صورت کتاب ----------- این کتاب از نظر ماهیت هیچ تفاوتی با ((راپورهای مفصل جاسوسی سیدهای شیعه)) ندارد که در داخل خطوط قرآن مینوشتند و یا آن را در داخل جلد قرآن پنهان کرده از سراسر هزارستان به امیر عبدالرحمن خان غدار ارسال میکردند. به روایت کتاب سراج التواریخ و کتاب افغانستان در پنج قرن اخیر، ((توانمندی تسلیحاتی، نوع تسلیحات، نوع مهمات، مقدار تسلیحات و مهمات، تعداد نفرات مسلح هزاره ها، آدرس راه های اکمالاتی نیروهای مسلح هزاره، آدرس آبراه های مخفی زیرزمینی که از نقاط دیگر به قلعه های جنگی هزاره ختم میشد، میزان آذوقه قیام کنندگان، آدرس گدام های اسلحه و مهمات و آذوقه، میزان اتحاد یا دودستگی سران و فرماندهان هزاره، تحلیل نقاط قوت و ضعف نیروهای مسلح هزاره، پلان و تاریخ حمله قیام کنندگان بالای نیروهای حکومتی، نام فرماندهان جنگی هزاره، و...)) از جمله مواردی بوده که در طول سه سال قیام هزاره ها بر ضد عبدالرحمن خان غدار، سیدهای شیعه درون جامعه هزاره آن را در قالب راپورهای مخفیانه جاسوسی به نیروهای حکومتی و شخص عبدالرحمن خان غدار ارسال میکردند. کتابی که تحت عنوان ((موقعیت سادات در افغانستان در مناسبات میان قومی)) به قلم ((سید محمد رضا علوی)) و کوشش ((سید محمد حسینی بلخی)) به تازگی توسط ((بنیاد فرهنگی-پژوهشی علامه سید اسماعیل بلخی)) منتشر شده است، دقیقا کاپی اپدیت شده همان گزارش های جاسوسی سیدها در زمان قیام عدالتخواهانه هزاره ها علیه عبدالرحمن خان غدار و قیام عدالتخواهانه پیشوای شهید استاد مزاری بر ضد حکومت انحصاری مجاهدین است. در این کتاب چگونگی محاصره نظامی و اقتصادی هزارستان توسط پشتون ها، مصادره زمین ها و دارایی های هزاره ها توسط پشتون ها، ساکن ساختن دایمی کوچی ها در قریه های هزاره ها تا آنان زیر فشار قرار گرفته به کشورهای دیگر مهاجر شوند، مصادره زمین ها و جایدادها و دارایی های هزاره ها، ایجاد مانع در برابر کامیات شدن هزاره ها در کانکور دانشگاه ها، بسته کردن مکاتب، دانشگاه ها و مراکز آموزشی و فرهنگی هزاره ها توسط پشتون ها، منع کردن تحصیل دختران و زنان هزاره، گُم کردن زنان و دختران هزاره از عرصه های فعالیت های اجتماعی، سیاسی و آموزشی، تصفیه کامل هزاره ها از بدنه حکومت، فشار بر هزاره ها تا هزارستان را ترک کرده و به کشورهای دیگر مهاجر شوند، و سرانجام به رسمیت شناختن سادات شیعه به عنوان رهبران و نمایندگان هزاره ها در بدنه حکومت و دولت. همچنین در این کتاب، پیشوای همیشه جاوید هزاره استاد عبدالعلی مزاری یک ((شیطان)) در چهره انسان خوانده شده که فرقه شیطان پرستی را در بین هزاره ها تاسیس کرد. در مورد شهید مزاری در این کتاب گفته شده که او به دست طا/لبان کشته نشد؛ بلکه در غرب کابل ((خودکشی)) کرد. در تاریخ مستند شده است هزاره ها در جنگ علیه عبدالرحمن خان غدار از لشکریان عظیم و تسلیحات مدرن حکومتی شکست نخوردند. در حقیقت چیزی که قیام عدالتخواهانه هزاره ها را بر ضد آن امیر نسل کش از درون به شکست کشانید، جاسوسی، خیانت و خباثت سیدها شیعه از درون جامعه هزاره بود که سرانجام به قتل عام و نابودی 63 فیصد جمعیت هزاره ها منجر شد. دوره بعد از سرکوب قیام هزاره ها را که منجر به بردگی کشانیدن و فروش هزاران برده زدن و مرد هزاره به ترکستان (آسیای میانه) و شبه قاره هند شد، باید پیامد مستقیم جاسوسی، خیانت، رذالت و خباثت سیدهای شیعه بدانیم؛ نه سرکوب عبدالرحمن خان غدار. بسیار ساده لوحانه است که تقصیر عامل درونی، یعنی شکست کمر قیام توسط سیدها را از سرکوب عبدلرحمن خان غدار کمتر بدانیم. بنائا، اگر روزی نوبت به تصفیه حساب رسید، هزاره ها به بردگی کشانیده شدن و نابودی 63 فیصد جمعیت قوم شان را ابتدا باید با سیدها تصفیه حساب کنند.
@محمد_حد4 ай бұрын
چگونگی شکست دادن هزاره ها توسط عبدالرحمن از زبان رهبر شهید. اینکه چرا سید ها و هزاره ها همیشه در مواقع حساس علیه هزاره ها و یا هم همدست و جاسوس دشمن هزاره ها قرار میگیرد به این معنی نیست که آنها دشمنی با هزاره ها داشته باشد بلکه حقیقت این است که این ها را احساس شان در چنان مواقع به جبهه دگر میکشاند چون احساس همدردی و هم تباری و هم سرنوشتی نمیکند و اینکه آنها هزاره نیستند خون هزاره در وجود شان نیست از این جا است که دگر هیچ فرق نمیکند برای شان تا با هزاره ها باشد و یا با دشمن هزاره ها، و برای شان جایی مهم است که ابتدا موجودیت شان حفظ شود دوم منافع شان تامین شود فرق نمیکند آنطرف پشتون باشد تاجیک باشد ایران باشد و یا عربستان. طوری که در ابتدا جنگ های داخلی تا روزی منفعت شان ایجاب میکرد با هزاره ها بود باضعیف شدن هزاره ها با تاجیک رفتند با شکست خوردن تاجیک ها با پشتون ها و اتحاد صیاف دست همکاری دادند که این از تحولات پسین بود که همه هم نسلان امروز آنرا عملا دیدند و در گذشته ها نیز عین مسله بوده است. در این جا اشتباه از مردم هزاره است که بی ملاحظه برمسایل اساسی و حقیقت های سیاسی و با اتکا به احساست فرهنگی، مذهبی و هم زیستی امورات و محاسبات سیاسی خویش را ترتیب میکند که هر بار مرتبا دچار شکست و مشکلات جدی شده است تا آنجا که ۷۰ درصد نفوس شان از دم تیغ گذشتند. ولی هرچند از سید ها و قزلباش ها شکایت ندارم چون اینها به ناچار همان شکاف ها و درز های را در جامعه هزاره با اختلاط بودوباش که دارد ساخته است که دشمن هزاره ها از آن طریق به اهداف خود می رسد چون اینها ناخواسته در این موقعیت قرار گرفته است اگر به خواست دشمن هزاره ها که در موقعیت قدرتمندتر قرار دارد پاسخ مثبت ندهد و همکاری نکند موجودیت خود شان در خطر است و خویش را در خطر میبیند و از طرفی هم نمیخواهد درسایه هزاره خویش را قرار دهد چون فکر میکند سروری و سیادت خود را از دست میدهد و آن مشکل کشا بودن خود را که با تبانی با دشمن هزاره بدست آورده از دست میدهد و اعتبار کاذب که خلق کرده نابود میشود بنا چه میکند هم با دشمن همکاری میکند و هم گاهی خود را برای هزاره دایه نشان میدهد که هم اینطرف سلام به جای باشد و هم آغوش آن طرف گرم نگه داشته شده باشد. ولی نه تا این حد که در زمان جنگ با عبدالرحمن چند فرد سید و قزلباش به عنوان عالم تشیع، در زمانیکه که وحشت و دهشت جنگ عبدالرحمن به کشور های همسایه نقل و قول و آوازه شده میرسد و کشور ها شوکه شده و میخواهد بنابر اقتضای سیاست خارجی شان دخالت کند و مانع خون ریزی های بیشتر شود مخصوصا کشور ایران و عراق که بنابر سیاست و اقتضائات مذهبی شان که دفاع از یک مسلمان مظلوم و همچنان شیعه بود به دربار امپراطوری هند بریتانوی و حکومت عبدالرحمن گوشزد های داشته باشد و درمورد جنایات عبدالرحمن اعتراض کند که عبدالرحمن با آگاهی از این مسله چند عالم سید قزلباش شیعه را یافته و موظف میکند تا کار کند؛ و این چند عالم سید و قزلباش شیعه مذهب از طرف عبدالرحمن مامور میشود تا ابتدا به کشور همسایه ایران برود و بعد از آنجا به نجف اشرف که مجتهدین شیعی در آنجا بود و تمام جنایات عبدالرحمن را عنایات عبدالرحمن نسبت به مردم هزاره ساخته گذارش دهد و همه چیز را گل و گلستان گوید، و همانطور کردند که این کار را با استفاده از احادیث و روایات و سخنان امامان ع و غیره به کرسی نشاند و همه را خاطر جمع ساخت و برگشتند؛ که این موضوع در سال اول شکست هزاره ها که نزدیک یک سال از مقاومت سه ساله هزاره ها در مقابل عبدالرحمن غدار گذشته بود انجام شد که بعد از عبدالرحمن سه سال دگر بیدون هیچ دغدغه به بدترین جنایات شان ادامه داد و آنقدر جنایات را انجام داد که دگر خود حوصله اش را نداشت ولی باز هم جنایت میکرد؛ تا بعد از ۳ سال دگر ایران و عراق و مراجع تقلید که در نجف اشرف بود و مطلع شدن قطعی شان از جنایات وحشتناک عبدالرحمن ظالم که به همه عالم رسیده بود مجتهدین نجف و همچنان ایران نیز احساس خطر از دست دادن مشهد را نموده بود به دربار انگلیس در هند بریتانوی نامه اعتراضی نوشته و خواهان توقف جنایات عبدالرحمن علیه هزاره های شیعه میشود و ناصرالدین شاه موضیع جدی خود را علیه هند بریتانوی اعلام میکند تا مانع اعمال جنایت کارانه حکومت دست نشانده شان در افغانستان شود که شدند البته وقتی که گپ از گپ گذشته بود جنایات ها شده بود و قتل ها تاراج ها، غصب ها و چه ستم ها هم اتفاق افتاده بود. ای وای ای وای از این هیات درباری مذهبی سید و قزلباش شیعی که از آدرس خود هزاره ها و مذهب هزاره ها چنین ستم را به هزاره روا داشتند اگر این ها آن عمل شان را نمیکرد بطور قطع از جنایات عبدالرحمن در همان سال اول شکست ممانعت صورت میگرفت و بیشتر از ۷ الی ۸ درصد هزاره ها قتل عام نمیشد. گفتم نه تا این حد کدورت و وسیله شدن برای مردم که در میان شان زندگی میکنید و از درخت شان میوه میخورید و به خود شان تا این حد ظلم روا میدارید. درست هیات عبدالرحمن بود ولی تا اینجا مجبور نبودید که این قدر ماهرانه تلاش کردید تا سه سال توجه را از مردم نسبت به مردم هزاره بیگیرید و این یک را کوچک را نیز بستید حد اقل یک کمی کم انسانیت و جوانمردی شما کجا بود های های برای چند سکه همگام و همدست چه جنایت ها شدید! پس هر زمان این نقطه ضعف در وجود سید ها و قزلباش های است تا از آن هزاره ها شدیدا آسیب ببیند؛ از این جا است که یک پچول سید یا قزلباش ادعا دارد جامعه بزرگ هزاره ها را تحت قیمومیت و رهبری خویش داشته باشد این دو علت دارد اول دشمنان هزاره شدیدا به این موضوع ضرورت دارد دوم خود اینها چنین گذشته موثر را داشته است و همیشه انتظار دارد همانطور موثر باشد.
@محمد_حد4 ай бұрын
افشاگری دیگر سید میرعلی احمد حجت در زمان ظاهر شاه از پکتیا به کابل آورده می شود و نام سید بر او گذاشته می شود وی از تیره قومی، از قوم احمدزی است وظیفه سید میرعلی احمد پکتیا وال با سوء استفاده از دین و مذهب، جلوگیری از رفتن بچه های هزاره و شیعه به مکتب و دانشگاه بود این برنامه از طرف حاکمان سابق به سید میرعلی احمد حجت پکتیا وال سپرده شده بود قصه آیت الله بودنش یک قصه مفت است چون او اصلا تحصیلات درست نداشت اما یک شعبده باز و یک تجارت پیشه خوب بود که با سوء استفاده از احساسات پاک مذهبی مردم ما، سرنوشت مردم بی چاره را به معامله گرفت و روی آن خوب تجارت کرد در دنیا سرنوشت شان را فروخت و برای آخرت مردم همه دار و ندار مردم شدیدا مذهبی را گرفت تا در آخرت و در بهشت برای شان خانه های مجلل و حوریه های بهشتی تحویل دهد. سید میرعلی احمد حجت یا همان آقای پکتیا وال حکومتی، همانند هر شیاد دیگر چندین نفر تبلیغات چی داشت که در بین مردم از کرامات ساختگی او تبلیغات میکردند مانند این که اگر وی کسی را دعا کند، تمام مشکلاتش حل میشود یکی از کرامات ساختگی حجت پکتیا وال توسط مبلغانش این بود که اسب یک ازبیک شاش بند شده بوده و میرعلی احمد پکتیا وال با یک چف کردن، مخرج شاش اسب را باز کرده که بعد از آن همانند دریا شاش آن اسب فوران می کرده که این کرامت وی در کتاب زندگی نامه سید میر علی احمد حجت پکتیا وال ذکر شده است. سید میر علی احمد پکتیا وال اگر یک عالم دین بوده و به عنوان یک عالم دینی چرا هیچ اثر علمی در سطح حوزه علمیه ندارد؟ که مثلا در باره اسلام و مذهب امام جعفر صادق(ع) و کدام بحث علمی حوزوی همانند فقه و اصول و صرف و نحو و معانی و بیان و فلسفه و کلام اسلامی نوشته کرده باشد . او یک شیاد مردم فریب مذهب فروش معامله گر بود که با تکیه بر روابط نوکر مآبانه اش با دربار بر سر سرنوشت مردم بیچاره هزاره معامله می کرد و حتی به طور موثق شنیده شده که علیه چیزفهم های هزاره مانند آیت الله آخوند میرزا حسین دره صوفی که بنیانگزار تکیه خانه چنداول است، دست به توطئه می زده و در گرفتاری آیت الله آخوند میرزاحسین دره صوفی به دست حکومت نقش اساسی داشته است. بچه های شیاد و مذهب فروش حجت پکتیا وال نیز همانند پدر شان در تلاش هستند تا هر روز به نحوی با سرنوشت مذهبی هزاره ها معامله کنند اما خوب است آنان بدانند که زمان برای تجارت شان از آدرس دین و مذهب به سرعت در حال انقضا است و مردم ما دیگر فریب این شیادی ها را نمیخورند مگر اندک اسیران و فریب خوردگانی که آنان هم دیر یا زود متوجه دغل بازی های این خاندان خواهند شد. پس چه بهتر که خاندان سید حجت پکتیا وال هر چه زودتر دست از سر مردم ما بردارند تا هم خود زندگی راحتی داشته باشند و هم مردم مذهبی مارا دچار سردرگمی و خسران دنیا و آخرت نسازند.
@محمد_حد4 ай бұрын
چکیده و خلاصه کتاب ((موقعیت سادات در افغانستان در مناسبات میان قومی)) به قلم ((سید محمد رضا علوی)) و کوشش ((سید محمد حسینی بلخی)) که به تازگی توسط ((بنیاد فرهنگی-پژوهشی علامه شهید سید اسماعیل بلخی)) منتشر شده است: 17 پاینت عمده و مهم این کتاب: 1- ساکن ساختن دائمی کوچی ها در تمام قریه های هزاره جات تا هزاره ها تحت فشار قرار گرفته و هزاره جات را ترک کنند و به کشورهای دیگر مهاجر شوند . زیرا هزاره ها اگر در هزاره جات به صورت کتلوی و متمرکز زندگی کنند و هزاره جات از نظر جمعیتی تک قومی و تک قطبی باشد، این میتواند یک تهدید در برابر اقتدار و حاکمیت کامل پشتون ها بر افغانستان باشد. 2- ایجاد فشار بالای هزاره ها تا آنان مجبور شوند مراکز عمده جمعیتی در شهرهای بزرگ افغانستان را ترک کنند و به قریه های شان برگردند یا به کشورهای دیگر مهاجر شوند. زیرا کتله های بزرگ جمعیت هزاره ها در شهرها یک تهدید در برابر حاکمیت مطلق پشتون ها دانسته شده است . در این کتاب مخصوصا از مراکز جمعیتی هزاره ها در غرب کابل (برچی)، شهرک جبرئیل در هرات، شهرکهای هزاره ها در مزار شریف نام برده شده است. 3- روش ها و چگونگی محاصره نظامی و اقتصادی هزاره جات توسط پشتون ها در این کتاب مفصل شرح داده شده و به پشتون ها توصیه شده که محاصره هزاره جات را اجرا و تطبیق کنند. 4- مصادره زمین ها و دارایی های هزاره ها توسط پشتون ها در شهرها و مخصوصا در مناطق هزاره جات (به شمول تاجران هزاره). 5- ایجاد مانع و فیلتر در برابر کامیات شدن هزاره ها در کانکور دانشگاه های دولتی. 6- بسته کردن مکاتب، دانشگاه ها و مراکز آموزشی و فرهنگی هزاره ها توسط پشتون ها. زیرا این مراکز یک تهدید درازمدت در مقابل اقتدار و حاکمیت کامل پشتون ها در افغانستان است. 7- منع کردن تحصیل دختران و زنان هزاره . 8- گُم کردن زنان و دختران هزاره از عرصه های فعالیت های اجتماعی و آموزشی، و سیاسی. 9- تصفیه کامل هزاره ها از بدنه حکومت و دولت . 10- فشار بر هزاره ها تا هزاره جات و مراکز شهری را ترک کرده و به کشورهای دیگر مهاجر شوند. بعد از کاهش حضور جمعیتی شان، سرانجام ((سادات شیعه)) از طرف حکومت به عنوان رهبران و نمایندگان هزاره ها در بدنه حکومت و دولت به رسمیت شناخته شوند . 11- عبدالعلی مزاری یک ((شیطان)) در چهره انسان بود که فرقه ((شیطان پرستی)) را در افغانستان تاسیس کرد. 12- تمام کسانی که پیرو و هوادار عبدالعلی مزاری استند، از نظر حکم شرعی و قوانین اسلامی ((شیطان پرست)) به شمار میروند . 13- حزب سازمان نصر ، حزب وحدت و سایر احزاب سیاسی همسو با نام و اهداف عبدالعلی مزاری فرقه های شیطان پرستی استند. 15- عبدالعلی مزاری بعد از شکست در غرب کابل، خودکشی کرد. مزاری توسط طالبان کشته نشد. 16- ازدواح پسر هزاره با دختر سید مثل ازدواج خر با اسپ است. سادات برای حفظ پاکی نسل شان نباید به هیچ هزاره ای دختر بدهند. 17- میرویس هوتکی یا میرویس نیکه یک پشتون نبود؛ بلکه در اصل یک ((سید)) بود با نام اصلی ((حاجی سید اسماعیل میرویس)) فرزند ((سید شاه سلیم خان)) از نسل ((سید شاه حسین)) که نسبش به ((امام جعفر صادق)) میرسید. پس حکومت کردن بر افغانستان و مخصوصا حکومت کردن بر هزاره ها حق طبیعی و دینی و خدادادی سادات است.