Рет қаралды 1,486
در این وبدئو من با مجله خبری یکی از شبکه های ترکی حرف زدم... و سکوت نکردم تمام چیزهایی نیاز بود روو گفتم چرا ک هم وطنان من در غم از دست دادن خواهر عزیزمان
مهساامینی بسیار غمگین و خشمگین هستند و در اعتراضات سراسری ایران برای خون و آرادیشان میجنگند
دلیل شهادت مهسای عزیزمان را گفتم... و اینکه چگونه هم وطنان مرا قتل عام میکنند صدای شما را رساندم به گوششان ک چگونه چهل و اندیست در چنگال ظلم و استبدادیم... و چگونه جوانیمان را کودکیمان را سرکوب کردند... چگونه بزور ما در تظاهراتی ک علیه جوانیمان بود میبردند و رودهایمان را با صدای فریاد هایمان پاره میکردند... در این جامعه و رژیم کمونیستی چطور باعث سرکوب احساسات و استعدادمان شدند...
به اسم زن بودن همه چیز را از ما دریغ کردند و به اسم زن بودن صورت زیبایمان را موهای زیبایمان را مجبور کردند بپوشانیم و تمرکزمان را بجای گذاشتن روی اهدافمان برروی پوشش گذاشتیم... به مردانمان یاد دادند ک زن وسیله ی تحریک است نگفتند زن چقدر زیباست و چقدر مهم است که به او احترام بگذارند دستانش را ببوسند نه اینکه اورا فقط بدن جنسیت ببینند.... از بچگی همیشه در فکر فرو میرفتم ک چرا خانم خا باید بپوشند نخندند کار بیرون نکنند ظذف بشورند و کنیزی کنند ولی مرد ها آزادند و بیرون کار میکنند وقتی با پدرم در مغازه اهنگری میرفتم و جوشکاری میکردم همه جمع میشپند و میگفتند این دختر رایاد دهید تمیز کاری کند یادش دهید غذا بپزد مبادا در اینده از مادر شوهر توسری بخورد یا ژلاقش دهند... حرف های منزجر کننده ای ک موهای تنم را سیخ و دندانهایم را از حرص بهم میفشارد...
یادم می آید همسر شخصی ک ب او عمو خسرو میگفتیم روزی داشت سرزنشم میکرد و تو سرم میکوبید که...
بلوز شلوار نرو روسری بپوش ظرف بشور غذا یاد بگیر فردای روز کتکت میزنند ژلاقت میدهند... گفتم خیلی غلط میکنند... زنیکه گفت ای وای میگه غلط میکنن دختر جان چرا حالیت نیست
پدرم گفت بلند شو گمشو
و یک کتک مفصل از مادرم... نتیجه سر پیچی... و اعتراض به سرکوبی علیه زن بودن شد...
دیگر اجازه نمیدهم که سکوت کنیم مه مردان غیور سرزمینم ن زنان پاک سرزمینم....
به امید آرادی ایران زمینمان از چنگتل بی عدالتی
و به امید آزادی دوست عزیزم ساره....
#زهرا_صدیقی