مرسی که انقدر کامل و قشنگ این کتابها رو بررسی میکنی. خیلی خیلی مفیدن برام.
@payam22223 күн бұрын
یکی از جملات قشنگ این کتاب این بود که ((میدانی، وقتی غصه داری وقت دوبرابر میشود، انگاری شب نمیخواهد صبح شود.))
@seyyedehzahra620Күн бұрын
سلام. در مورد تاریخ نوشته شدن کتابها و اینکه با تاریخ انتشارشون متفاوته من ترجیح میدادم تاریخ نوشتن رو بدونم ولی تا اینجا که من خوندم طبق تاریخ انتشار خوندم از داستایفسکی و هر بار میخونم که اینو قبل فلان داستان نوشته اعصابم خورد میشه که کاش اون تاریخ درستو پیدا کرده بودم. بانوی میزبان واقعا برای من عجیب بود داستان کاترینا واقعا عجیب بود و مبهم. آخر داستان اینجوری بودم که کاترینا چیزایی که گفته بود با چیزی که مورین آخر داستان میگه کدوم راسته. دقیقا صحبتش ن درباره کتابای پوشکین باعث شد من اون مجموعه داستان پوشکین نشر توس رو بخونم و واقعا تجربه ی شیرین و لذت بخشی بود برام. اون مجموعه تمام رمانها و داستان کوتاه های پوشکین رو داره. جدیدا نشر ثالث شروع کرده به چاپ مجموعه پوشکین که جلد اولش فقط اومده ولی گویا قراره کامل بشه. جلد اولش انگار اشعار جوانیشه.نمیدونم قراره چند جلد باشه ولی. در مورد گوگول هم من دقیقا به خاطر اینکه داستایفسکی خیلی از گوگول تاثیر گرفته تازگی شروع کردم مجموعه ی نشر چشمه رو خوندن. تازه سه تا داستان اول رو خوندم. مجموع کامله و فقط دو داستان تاراس بولبا و نفوس مرده رو نداره که نوشته به دلیل طولانی بودنشون تو این کتاب نیاوردشون. همشون هم براساس سال انتشار مرتب شدن. انتقام وحشتناک هم داخلش هست ولی من هنوز نخوندم. یادداشتهای یک دیوانه اگر اشتباه کنم فقط قسمت آخر این کتاب رو داره از سه قسمت. بانوی میزبان به طور کلی کتابی نبود که عاشقش بشم ولی از اونجایی خوندنش رو دوست داشتم که تاثیرش رو تو کتابهای بعدی دیدم. مثلا اوردین منو یاد جنایت و مکافات مینداخت که قبلتر خونده بودم. حالت بیمارگونه منو یاد شخصیت اصلی اون کتاب مینداخت. بعدتر که نیه توچکا رو میخوندم یه جاهایی یاد کاترینای بانوی میزبان می افتادم. کلا از وقتی دارم به ترتیب سال انتشار میخونم کتابای داستایفسکی رو و با کتابای بزرگتری که قبلا ازش خوندم مقایسه میکنم خیلی تاثیر گذاری ها برام جالب شده. برای همین سراغ پوشکین و گوگول رفتم. دلم میخواد یه لیست برم بگردم پیدا کنم شسته رفته به ترتیب از نویسنده های روس ولی از طرفیم نمیخوام داستایفسکی رو بذارم برای بعد. خلاصه که اینجوری.
@seyyedehzahra620Күн бұрын
یه چیزیم درباره ترجمه های سروش حبیبی واقعیتش من چند سال قبل جنگ و صلح و آناکارنینا رو با ترجمه ی ایشون خونده بودم و اصلا همچین چیزی به چشمم نیومده بود که کلمات قلمبه سلمبه باشن اما تو این داستانهای کوتاه داستایفسکی خیلی به چشمم اومده. حتی عنوان بانوی میزبان برام عجیب بود. ما تو حالت عادی میزبان به کسی میگیم که مهمانی داره و ازش پذیرایی میکنه اما اینجا اون میزبان نیست واقعا. یه جاهایی ترجمه شده بانوی صاحبخانه. درسته که این زن صاحب اون خانه نبود اما من این عنوان رو ترجیح میدادم چون ملموس تر بود. جاهایی از داستان که از زبان اوردینف میگفت میزبان من فلان کارو کرد میزبان من فلان چیز گفت واقعیت حرصم درمیومد. کلا دلم میخواد باز جنگ و صلح رو بخونم ببینم چرا همچین چیزی اون موقع به چشمم نیومده. شاید واقعا نبوده و داستایفسکی داره کلمات خاصی استفاده میکنه. نمیدونم. ولی دلم میخواست خود مترجم یه توضیحی درباره عنوان مثلا میداد.