Рет қаралды 213
عالمی را یک سخن ویران کند!
این سخن اغراقآمیز نیست و چه بسا بارها حرکت غیرمسئولانه و بیخردانهای، زندگیها را بر باد داده است. در نگاه عارفان و شاعران ما، زبان انسان، نمایندهی وجود اوست و هرچه انسان خردمندتر و عمیقتر باشد زبان او در خدمت صلاح خود و جامعه، بیشتر به کار میآید.
به همین دلیل مواظبت از زبان بسیار مهم است که فتنهانگیزی نکند!
عالمی را یک سخن ویران کند
روبهان مرده را شیران کند
و در دوستی نیز بایستی مراقب بود که زبان باعث آسیب نشود!
یار چشم توست ای مرد شکار
از خس و خاشاک او را پاک دار
هین به جاروبِ زبان گردی مکن
چشم را از خس رهآوردی مکن
البته بزرگان عرفان ما معتقدند در عالم یگانگی و همدلی دوستانه، ظاهر کلام حاکی از چیزیست و آنچه دوستان جانی از کلام هم درمییابند، چیز دیگری است! ما در مناسبات صمیمی عادی هم میبینیم که گاهی کلام در یک رابطه رنگ میبازد و با کیفیات رابطه، هویتی تازه مییابد؛ این مقام موانستها و مناسبتهای عادی عمیق است!
پس زبان محرمی خود دیگر است
غیرنطق و غیر ایماء و سجل
همدلی از همزبانی بهتر است
صدهزاران ترجمان خیزد زدل
تا چه رسد روابط برخاسته از قلبهای متعالی و جانهای چابک که:
ای خدا جان را تو بنما آن مقام
کاندرو بیحرف میروید کلام
دیگر کلام مَرکبی نیست که بتواند تحمل حمل این بار را داشته باشد!
حرف و صوت و گفت را بر هم زنم
تا که بی این هرسه با تو دم زنم
و در این مرحله پیام دیگر است و مَرکب دیگر!
تا به دریا سیر اسپ و زین بود
بعد ازینت مرکب چوبین بود
مرکب چوبین به خشکی ابترست
خاص آن دریاییان را رهبرست
این خموشی مرکب چوبین بود
بحریان را خامشی تلقین بود
این قسمت از بحر در کوزه، بخشی از داستان طوطی و بازرگان است در آفات زبان!
ابیات ۱۵۸۳ تا ۱۶۱۰ از دفتر اول مثنوی معنوی
از روی نسخهی استاد دکتر محمد علی موحد
روایتگر: محسن محمد
تصویر: مَهسیما هاشمی