Рет қаралды 39,351
تصنیف باز آمدم در دستگاه ماهور
شعر از مولانا- دیوان شمس
___________________________________________________
بازگوئی شاهکار مولانا در یکی از آثار بهاءالله
من مرغ لاهوتی بُدم، دیدی که ناسوتی شدم / دامَش ندیدم ناگهان، در وی گرفتار آمدم
بهاءالله
مَثَلِ شما مَثَلِ طيری است كه باجنحۀ منيعه در كمال روح و ريحان در هواهای خوش سبحان با نهايت اطمينان طَيَران نمايد و بعد بگمان دانه به آب و گِلِ ارض ميل نمايد و بحرصِ تمام خود را به آب و تراب بيالايد و بعد كه ارادۀ صعود نمايد خود را عاجز و مقهور مشاهده نمايد چه كه اجنحۀ آلوده به آب و گِل قادر بر طَيَران نبوده و نخواهد بود. در اين وقت آن طاير سماءِ عاليه خود را ساكن ارض فانيه بيند.
___________________________________________________
بازآمدم بازآمدم، از پیش آن یار آمدم / در من نِگر در من نِگر، بهر تو غمخوار آمدم
شاد آمدم شاد آمدم، از جمله آزاد آمدم / چندین هزاران سال شد، تا من به گفتار آمدم
آن جا روم، آن جا روم، بالا بدم، بالا روم / بازم رَهان بازم رَهان، کاین جا به زِنهار آمدم
من مرغ لاهوتی بُدم، دیدی که ناسوتی شدم / دامَش ندیدم ناگهان، در وی گرفتار آمدم
من نور پاکم ای پسر، نه مشت خاکم مختصر/ آخر صدف من نیستم، من درّ شَهوار آمدم
ما را به چشم سَر مَبین، ما را به چشم سِر ببین / آن جا بیا ما را ببین، کان جا سبکبار آمدم
از چار مادر برترم، وز هفت آبا نیز هم / من گوهر کانی بُدَم، کاین جا به دیدار آمدم
یارم به بازار آمدست، چالاک و هشیار آمدست / ور نه به بازارم چه کار، وی را طلبکار آمدم
ای شمس تبریزی! نظر در کل عالم کی کنی؟ / کاندر بیابان فنا جان و دل افگار آمدم