Рет қаралды 87,374
کلاشی بزرگتر از علی شریعتی ، جناب ابول حسن بنی صدر میباشد که بگفته خودش : علی شریعتی را به ایران فرستاد تا آن چرت و پرت ها را سر هم کند و جوانان را فریب دهد و خود بنی صدر هم به خدمت خمینی رفت و درس دروغگوی و تقیه و توریه به وی آموخت تا خدعه بورزد ! ـ
حسين، وارث آدم ـ کتابی است که علی شریعتی در سالیان دهۀ پنجاه در ایران نوشته است که در این ویدیو ها(در دو بخش) بهرام مشیری به نقد و بررسی آن میپردازد.در این کتاب شاید آنچه دستگیر آدمی بشود که در زیر لفافه بیان شده است، نویسنده خواسته است تمام عقیدههای شخصی و برداشتهای مالخولیایی خود را بعنوان "واقعیت و تاریخ" نشان دهد (پیمانی که علی شریعتی با ابوالحسن بنی صدر در فرانسه بسته بوند تا از یک عفریته، زنی زیبا و دلربا بسازند که بتواند "بردگی و بندگی" را با لعاب "آزادی و برابری" بخورد نسل بخت برگشته بدهد) و به اصطلاح، مردم را آمادۀ خیزش و انقلاب کنند و به گفتۀ بنی صدر اسلام سنتی را برداشته و با رنگ و لعاب امروزی و شعارهای دهان پر کن آرایش دهند و بعنوان " اسلامی به بیان آزادی" قالب کنند که درونمایۀ آن چیزی نبود جز همان "بردگی دوبارۀ ایرانیان در بیانهای حجاز که 1400 سال پیش رخ داد" که امروز شاهد فرجام آن سخنها و قول و قرارهای پوچ و توخالی هستیم (عروس بزک کردۀ شریعتی و بنی صدر، حال لکاتۀ کریه و عجوزه ایست که بیماری ایدز هم دارد)! بنی صدر زنده است و هنوز دست از برداشتهای مهمل خودش ( اقتصاد توحیدی، انقلاب در اسلام، اسلام به بیان آزادی) برنداشته ست اگرچه که میوۀ کرمو را میبیند ولی ایکاش علی شریعتی زنده بود و فرجام سخنان پوچ و من درآوردی خودش را می دید زیرا اگر دیروز مسجد بطور جداگانه در کنار کاخ و دکان بود، امروز "مسجد و دکان و کاخ" که همان "زر و زور و تزویر" بود، همه یکی شده اند. اگر دیروز بویی از آزادی و بویی از پول نفت و بویی از عدل و قانون را به مشام میرسید، امروز دیگر حتی اثری از آن بوی ها "آزادی و برابری و برادری" در میان نیست و داشتن آرزوی آنها هم جرم است و اسلام به بیان بردگی و قتل و چپاول دیگران بوده است مانند صفت شهید، که به حسین بسته اند. بخشي از سخنراني علي شريعتي با عنوان «حسين، وارث آدم»: خواهران، برادران! اكنون شهيدان مردهاند، و ما مردهها زنده هستيم. شهيدان سخنشان را گفتند، و ما كرها مخاطبشان هستيم، آنها كه گستاخي آن را داشتند كه ـ وقتي نميتوانستند زنده بمانند ـ مرگ را انتخاب كنند، رفتند، و ما بيشرمان مانديم، صدها سال است كه ماندهايم. و جا دارد كه دنيا بر ما بخندد كه ما ـ مظاهر ذلت و زبوني ـ بر حسين(ع) و زينب(س) ـ مظاهر حيات و عزت ـ ميگرييم، و اين يك ستم ديگر تاريخ است كه ما زبونان، عزادار و سوگوار آن عزيزان باشيم. امروز شهيدان پيام خويش را با خون خود گذاشتند و روي در روي ما بر روي زمين نشستند، تا نشستگان تاريخ را به قيام بخوانند. در فرهنگ ما، در مذهب ما، در تاريخ ما، تشيع، عزيزترين گوهرهايي كه بشريت آفريده است، حيات بخش ترين مادههايي كه به تاريخ، حيات و تپش و تكان ميدهد، و خدايي ترين درسهايي كه به انسان ميآموزد كه ميتواند تا «خدا» بالا رود، نهفته است و ميراث همه اين سرمايههاي عزيز الهي به دست ما پليدان زبون و ذليل افتاده است. ما وارث عزيزترين امانتهايي هستيم كه با جهادها و شهادتها و با ارزشهاي بزرگ انساني، در تاريخ اسلام، فراهم آمده است و ما وارث اينهمه هستيم، و ما مسؤول آن هستيم كه امتي بسازيم از خويش، تا براي بشريت نمونه باشيم. «وكذالك جعلناكم امة وسطا لتكونوا شهداء علي الناس و يكون الرسول عليكم شهيدا» خطاب به ماست. ؛