Рет қаралды 19
زمان آمدستم فراز : زمان ( فارغ شدن ) من نزدیک است.
بشخودن روی : خراشیدن صورت
مجمر : آتشدان
لختی : مقداری
هژبر : شیر ، دلیر
بخاید دو چنگ خاییدن : گاز گرفتن ، کندن
اندر آید ز پای : از پا در آمدن
سام سنگی سنگی : گران مایه و با وقار
به آورد : به هنگام جنگ
میل : واحد مسافت
نیاید به گیتی ز راه زهش : از راه زهدان به دنیا نمی آید .
زهش : زاییدن ، زاده شدن
دادار : دادگر
نیکی دهش : نیکی کننده
خنجر آبگون : بهترین نوع خنجر ، خنجر تیز
کافیدن : شکافتن
تهیگاه :ما بین شکم و پهلو
بساو : بساب ، آسیاب کن
بر آلای بر خستگیش : بر زخمش بمال
خستگی : زخم
نظاره : تماشا کننده
چرب دست : ماهر
بی گزند : سالم
شیر فش: شیر وش ، مانند شیر
دیدار کش : صورت جذاب و زیبا
درد بسپوختند : درد را از بین بردند.
صورت و پیکر : تصویر و نقاشی
جهان بین : چشم
هور : خورشید
فرود : پست
پنج مرده : به اندازه پنج مرد
مرا ماند این پرنیان گفت راست : گفت درست شبیه من است.
#شاهنامه #شاهنامه_فردوسی #فردوسی #فریدون #ایرج #منوچهر #گشتاسب #نریمان #سام # سیمرغ #دستان #زال
#مهراب #سیندخت #رودابه #رستم