Рет қаралды 785
صدا وتنظیم
غوث الدین عالمی
شعر الهام نظری
من حسادت میکنم حتی به تنها بودنت
من به فرد رو به رویی، لحظهای خندیدنت
من به بارانی که با لذت نگاهش میکنی
یا نسیمی که رها میچرخد اطراف تنت
من حسادت میکنم حتی به دست گرم آن،
شال خوشرنگی که میپیچد به دور گردنت
وقتی انگشتان تو در گیسوانت میدود
من به رد مانده از اینجور سامان دادنت
اینکه چیزی نیست ، گاهی دل حسادت کرده به
عطر پاشیده از آغوشِ تو بر پیراهنت
هیچکس ای کاش در دنیا به تو حسی نداشت
من حسادت میکنم حتی به قلب دشمنت
کاش هرکس غیر من، ای کاش حتی آینه
پلک هایش روی هم میرفت وقت دیدنت.
الهام نظری