داستان فارسی : داستان ترسناک من وجشن اجنه در باغ روستا

#داستان #حکایت #داستان فارسی#قصه
داستان ترسناک من وجشن اجنه در باغ روستا
مریم همسرم باردار بودوازم خواست برم باغ روستا براش آلبالو بچینم من که به حلال وحروم خیلی اهمیت میدادم نمیخواستم بدون اجازه صاحب باغ از باغ روستا میوه بچینم ولی با اصرار مادرم راضی شدم که بعدا از صاحب باغ روستا حلالیت بگیرم .وقتی رفتم دیدم از باغ روستا صدای جشن وسازوتنبک میاد ولی این جشن ،جشن اجنه در باغ روستا بودو من وسط جشن گیرافتاده بودم...
همراهان خوبم داستان وتجربه های ترسناک خودتان را به آدرس تلگرام زیر ارسال کنید
t.me/dastanhav...
داستانهایی که در کانال می توانید ببینید وبشنوید:
• داستان فارسی : داستان ...
داستان انارخاتون ودیو
• داستان فارسی : داستان ...
داستان گل آقا وجنگ اژدها
• داستان فارسی : داستان ...
داستان شاهزاده حلوافروش
• Video
داستان صمد وشاهزاده خانم
• داستان فارسی : داستان ...
داستان آدمیزاد باهوش ودیو پخمه
همراهان خوبم ممنون میشم با گذاشتن کامنت ونوشتن نظرات وپیشنهادات ارزشمندتون من را در انتخاب داستان وسبک روایت راهنمایی کنید.
ازاینکه با لایک وسابسکرایب کردن کانال ، من را حمایت می کنید متشکرم.روی لینک زیر بزنید وزنگوله را فعال کنید.
/ @dastanha.afsaneha
ممنون میشم کانال داستا نها وافسانه ها را به علاقمندان افسانه های قدیمی معرفی کنید وداستان ها را به اشتراک بزارین وshareکنید.
دوستان وهمراهان گرامی من ندا هستم ودر این کانال داستان ها وافسانه های زیبا وکهن ایران وجهان را در روزهای فرد هفته براتون روایت می کنم وباعث افتخارم است که وقت ارزشمندتون را در اختیار من قرار میدین وداستان های من را گوش می کنید.
داستا ن های عاشقانه فارسی
داستان فارسی
حکایت فارسی
افسانه های کهن فارسی
حکایت طنز
داستان خنده دار
اساطیر ایران باستان
خدایان ایران باستان
قصه های قدیمی
داستان های مثنوی معنوی
حکایت آموزنده
داستان ضرب المثل های معروف
گلستان و بوستان
داستان ترسناک
داستان شب
داستان صوتی
ردپای شب
قصه ها ورازها
داستان سرای ایران
story
persian story
#داستان
#حکایت
#داستان_فارسی
#حکایت_فارسی
#مثنوی_مولانا
#داستان_طنز
#حکایت_خنده دار
#اسطوره _ایران_باستان
#داستان_ترسناک