Рет қаралды 581
حکایت شرط عجیب ازدواج دختر پادشاه : در زمانهاي قديم پادشاهي بود كه تنها يك دختر داشت و اسم دختره گلرخ بود و اين دختر اسب سفيدي داشت به اسم تيزدو و دايرهاي كه اسمش را گذاشته بود هفت جل. دختر پادشاه اينها را خيلي دوست داشت.
"خوش آمدید به کانال ما، جایی که با حکایاتی از افراد بزرگ، غصه را به پند تبدیل میکنیم. در اینجا شاهد داستانهایی خواهید بود که با عبرت و درسآموزی از زندگی افراد بزرگ، غم و غصه را به سخنی زیبا و آموزنده تبدیل میکنیم. با هر حکایت، یک درس زندگی را در این کانال به اشتراک خواهیم گذاشت."
• داستان سلطان محمود غزن...
/ @storytreasure-gd1cz
• داستان شرط عجیب دختر ب...
#حکایت_پند_آموز #حکایت_جالب #بهلول #بهلول_دانا #پادشاه #حکایت_فارسی #حکایت_طنز