داستانهای ترسناک واقعی | 7انیمیشن بسیار ترسناک فارسی

Рет қаралды 11,503

Күн бұрын

Пікірлер: 70

@نرگس-ض3ح 5 күн бұрын

0:00 عروسکم جونم رو نجات داد 4:40 تنها در کمپ 37:24 قلدرای مدرسه 39:49 مارگارت چطوری مرد؟ 43:46 پل مرموز 49:17 آخرین شب هالووین 52:37 دختر فرشته ❤🎉

@PariKarimpor Күн бұрын

عالی سودارک)))🥂🫶🏻

@ErfanNasrollahi 3 күн бұрын

لطفاً داستان های طولانی مثل تنها در کمپ بساز خیلی فوق العاده بود❤❤❤

@user-amirali210 2 күн бұрын

اره خیلی عالی بود

@NR_STRAYKIDS 5 күн бұрын

ندیده عالی❤

@RONALMIX.47 5 күн бұрын

🎉❤❤❤❤❤💯🥰😍

@MohammadNizami-qs1vr 5 күн бұрын

اولین کامنت ❤

@WolfDadman 4 күн бұрын

❤

@Nima54687 5 күн бұрын

عالی

@بنیامینبخشیان-ش3ز 5 күн бұрын

سودارک عالی است ❤❤❤❤❤❤❤❤

@SayedmansorMansor 5 күн бұрын

داستان هالویینی هم بزار لطفاااا اینم خیلی ترسناک خوب بود که درست کردی ❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤

@SalehNoori-q5n 5 күн бұрын

مثل هميشه عالی❤

@onyjooooon1392 5 күн бұрын

عالی همه سودارک عزیزم ❤❤❤

@AliBamdad-zl5el 5 күн бұрын

عالی ❤

@Debddi 5 күн бұрын

Agree

@Negha-q5z 5 күн бұрын

منتظر قسمت بعدی ماجرای کمپ هستیم🙏

@zizi-t4h9n 5 күн бұрын

گذاشتن

@یزدان-ظ7ز 4 күн бұрын

عالیی سودارک خیلی خوبه عالیی

@Esi-th2ii 5 күн бұрын

❤❤❤❤❤❤❤

@NOman_F3 5 күн бұрын

Nice

@shahnam-dw8ct 3 күн бұрын

قسمت بعدی تنها در کمپ رو حتما بزارید 🙏❤️

@amin_zelzele 3 күн бұрын

عشق سو دارک❤❤❤

@maryam-pe1kn 5 күн бұрын

میدونستید عاشقتونم؟ فقط لطفا ویدیو های تکراری نزارین از ویدیو های چند قسمتی مثل مترسگه بزاری عالی مثل همیشه🤞🏻🤍🪐🫂

@ZahraTakallo-s1c 5 күн бұрын

بگید که تنها ادم نیستم بعد مدرسه فقط منتظر فیلم های سودارکم😭🤍

@barsamzeraattalab5466 5 күн бұрын

عه توهم اینجوری هستی هردفعه از مدرسه میام مرم تو چنل سو دارک

@HjamaEdits 5 күн бұрын

بشین بجا این کصشعرا دیدن درستو بخون به یه جایی برسی

@اهوراغفاری-ذ9ص 5 күн бұрын

تنها نیستی❤

@maryam-pe1kn 5 күн бұрын

نه نیستس😅

@abtinmanouchehri7770 5 күн бұрын

نه نیستی‌

@BelalNoori-ql3lx 5 күн бұрын

تکرارین😢

@HoseinSameh 5 күн бұрын

از داستان تنها در کمپ بزارید خیلی خوب بود

@LeylaLili-nj9tp 5 күн бұрын

عالی لایک داری من دوستت دارم ❤❤

@FF_NAZI9 5 күн бұрын

تکراری نزار😊😮

@zizi-t4h9n 5 күн бұрын

واییی دقیقاا

@ali_hsa 3 күн бұрын

وا آه ای وای اوووه هایااا دقیقا

@user-amirali210 2 күн бұрын

خوبی ؟@@ali_hsa

@PUBG_Ali-l4u 5 күн бұрын

همه شما عاشقان سودارکین چون اون عاشق ماعه❤

@SomayePirhadi 4 күн бұрын

جن بردش بالا آسانسور

@Niya-z4k 5 күн бұрын

اولی تکراریه😢

@LuffyManki.d.-hr1nx 2 күн бұрын

از داستان عروسک خوشم اومد چون مایکل توی یکی از فیلم هاش خودشو جایی عروسک زده بود و خیلی قشنگ بود که عروسک واقعی بوده

@Westrizen_Official 5 күн бұрын

عالی ، با این سبک صدا گذاریتون واقعا یکی از موفق ترین گروه های جهان هستین 😮❤ کلاس گویندگی نمیزاری استاد؟😅😂

@NajmaRasuli 5 күн бұрын

اول شدم😂

@setayeshrasoly1292 5 күн бұрын

زود اومدم!

@eshghmanPGirl 3 күн бұрын

‏‪35:04‬‏ این چه موجودی بود واقعی بود ؟؟؟؟؟؟؟

@mahmoodnazari2957 5 күн бұрын

خب چرا تصویری زنگ نزدش ‏‪6:37‬‏

@Mohammad-s8j4i 5 күн бұрын

مگه حرکت کردن دست صدا داره😂😂

@MansoorKhan-sj2ry 5 күн бұрын

هر شهری بعد از ساعت ۵ تاریک می‌شود 👍👍

@Niya-z4k 5 күн бұрын

تکراری😢

@PRO_SPORTS.-582 5 күн бұрын

سلام رفقا من 14 سالمه و نمیتونم بگم که کجا زندگی میکنم و یک خواهشی که دارم سودارک اینو تو ویدیوی بعدیت بیار و دیده شه این داستان حدود دو سال پیش برام اتفاق افتاد و راستم دارم میگم خانه من اپارتمانی است و یک حیاط کنار آشپزخانه قرار داره و حیاط خانه های همسایه هم همینطور و جلوی حیاط یک دیوار خیلی بلند است یک شب ساعت 11و نیم رفتم که بخوابم و قبل از اینکه بخوابم رفتم آشپزخانه و اب بخورم و لامپ های خانه همسایه کناریمون همیشه تا صبح روشنه و نمیدونم چرا. اما اون لحظه صحنه خیلی عجیب دیدم. یک مرد رو دیدم که سایه اش تو دیوار روبرو حیاط افتاده بود. همینجوری یک جا وایستاده بود. زیاد اهمیت ندادم و رفتم بخوابم. الان چند روزه که اون سایه رو هر شب میبینم و یک شب تصمیم گرفتم با نردبان برم بالای دیوار کنار حیاط تا ببینم قضیه اون سایه چیه. رفتم بالا و با ترسناک ترین لحظه زندگیم روبرو شدم. یک مردی رو دیدم که یکجا وایستاده بود و هیچ حرکتی نمیکرد. اون لحظه خیلی ترسیده بودم و سریع از نردبان اومدم پایین و رفتم تو خانه. اواش فکر کردم همسایمونه داره باهام شوخی میکنه چون که من تنها زندگی میکنم و مامان و بابام رفتم مسافرت برای کار. چند روز گذشت و تصمیم گرفتم که باز هم ببینم اونجا چه خبره و از تردبان رفتم بالا و باز هم اون مرد رو دیدم و باورم نمیشد که هروز از سر جاش تکون نمیخوره و بوی خیلی بدی میداد و چند لحظه بهش خیره شدم و اون مرد سیرع به من نگاه کرد و لخند خیلی وحشتناکی زد. پوست اون مرد چروک بود و خیلی ترسناک بود. سریع از نردبان اومدم پایین و ان مرد یهو حرکت کرد و غیب شد و اون لحظه فکر میکردم که نکنه یهو بیاد تو خونه من. جای تعجب این بود که همسایه مان تو خانه نبود و مهاجرت کرده بود و کسی تو خونه نبود. سریع با پلیس تماس گرفتم و قضیه رو به پلیس گفتم و پلیس اومد. و چون که کسی تو خانه نبود شب ساعت سه و نیم در را شکستند و رفتند داخل خانه و اون مرد را دستگیر کردن و بعدهم معلوم شد اون یک فراری مست بوده. قضیه رو به مامان و بابام هم گفتم و خداروشکر که یک سال از اون قضیه میگذره و خبری از اون مرد نیست. ‏‪0:02‬‏ ‏‪0:02‬‏