کدوقلقله زن

  Рет қаралды 343

داستان‌های کودکانه با خاله نغمه

داستان‌های کودکانه با خاله نغمه

Күн бұрын

داستان امروزم یه داستان قدیمی هست بنام کدو قلقله زن، یکی بود یکی نبود. یه پیرزنی بود.یه روز خواست بره دیدن یه دونه دخترش . کارهاشو رو به راه کرد و در خونه اش رو بست و رفت و رفت و رفت تا رسید به کمرکش
کوه، که یک دفعه یه گرگ گنده سر و کله اش پیدا شد، جلوش دراومد و گفت :
آهای ننه پیرزن کجا می ری؟بیا که وقت خوردنت رسیده.
پیرزنه گفت: ای بابا من که پیرم و پوست و استخون. بگذار برم خونه دخترم چاق و چله بشم بعد می آم تو منو بخور.
گرگه گفت : خب برو. من همین جا منتظرم.
پیرزن رفت و رفت و رفت تا رسید به یک پلنگ. پلنگه گفت:
آهای ننه پیرزن کجا می ری؟ هیچ جا نرو که من خودم می خورمت.
پیرزنه گفت: من پیرم، پوست و استخونم بزار برم خونه دخترم پلو و چلو بخورم چاق و چله بشم، بعد می آم تو منو بخور.
پلنگه گفت : خیلی خب برو اما من همین جا منتظرم.
پیرزن رفت و رفت و رفت تا رسید به آقا شیره. آقا شیره یه خرناسی کشید و گفت:
ننه پیرزن کجا می ری؟ بیا اینجا که می خوام بخورمت.
پیرزنه گفت: ای آقا شیر عزیز. ای سلطان جنگل آخه من پیرزن پوست و استخون که خوردن ندارم. بزار برم خونه دخترم حسابی بخورم چاق و چله بشم بعد می آم تو منو بخور.

Пікірлер
داستان بربز قندی/داستان شب/ داستان موزیکال/داستان صوتی/داستان های فارسی
21:00
My scorpion was taken away from me 😢
00:55
TyphoonFast 5
Рет қаралды 2,7 МЛН
The evil clown plays a prank on the angel
00:39
超人夫妇
Рет қаралды 53 МЛН
Une nouvelle voiture pour Noël 🥹
00:28
Nicocapone
Рет қаралды 9 МЛН
She made herself an ear of corn from his marmalade candies🌽🌽🌽
00:38
Valja & Maxim Family
Рет қаралды 18 МЛН
My scorpion was taken away from me 😢
00:55
TyphoonFast 5
Рет қаралды 2,7 МЛН