Рет қаралды 606
کتاب «توان عمل» نوشته سوزان مکالا، پاسخی به این ادعاست که فلسفه دلوز و گواتری در سیاست به کار نمیآید، یا تفکر دلوز درمورد عمل سیاسی حرفی برای گفتن ندارد. مکالا با ردیابی نقاط تلاقیِ تفکر دلوز، گواتری و هانا آرنت کوشیده است نشان دهد که از قضا فلسفه دلوز برای سیاست آینده ایدههای درخور تأملی دارد و ابدا نسبت به سیاست بیتفاوت نیست. از دیدِ عادل مشایخی، مترجم کتاب، این تلقی اشتباه ناشی از نادیدهگرفتن بُعد استعلایی اندیشه دلوز و گواتری است؛ همان مسئله شرایط تکوین فردیت یا فرایند فردیتیابی یا کشف بدنهای جمعی و سرهمبندیها، البته نه در جهتِ کنارهگیری از سیاست بلکه برای کشف فرایندی ملکولی که افراد و گروهها را بهمثابه موجودات مولار تکوین میبخشد. عادل مشایخی پیش از «توان عمل» نیز آثاری همچون «نیچه و فلسفه» ژیل دلوز، «مفهوم شکل زندگی نزد ویتگنشتاین» دیوید کیشیک، «لایبنیتس و امر سیاسی»، «تعالی اگو» ژان پل سارتر، «تجربهگرایی و سوبژکتیویته» ژیل دلوز، و اخیرا کتاب «مواجهه اسپینوزا - دلوز» را منتشر کرده است. او معتقد است «توان عمل» مسئله چگونگی امکانپذیرشدن عمل، فرایند فردیتیابی و مسئله سوژهشدن را مطرح میکند که در سایه همه اینها میتوان به امکان تغییر اندیشید. در واقع این کتاب که رساله دکتری سوزان مکالا است، میکوشد قابلیتهای سیاسی چارچوب مفهومی دلوز و گواتری را نشان دهد. مشایخی در گفتوگوی پیشرو درباره «توان عمل»، قرائتی از این کتاب ارائه میکند و میگوید دلوز از همان اولین اثرش، «تجربهگرایی و سوبژکتیویته» در سال ۱۹۵۳، درگیر سیاست بوده است و اساسا از دیدگاه دلوز فلسفه نمیتواند نسبت به سیاست بیتفاوت باشد، و فراتر از آن فلسفه ذاتا سیاسی است. یا حتی به تعبیر آگامبن میتوان گفت فلسفه در حقیقت نام مستعار سیاست است. بنابراین دلوز برخلاف کسانی که بعد از هایدگر از پایان فلسفه صحبت میکنند، همچنان فلسفه را زنده میبیند و به پایان فلسفه معتقد نیست. در عین حال که فلسفه نزد او سرشت سیاسی دارد و به شیوههای مختلف میتوان این سرشت سیاسی فلسفه و پیوند ناگسستنی فلسفه و سیاست را از طریق مفهوم سوبژکتیویته و اهمیت سوبژکتیویته در حفظ یا تغییر وضعیت موجود نشان داد.