Рет қаралды 22,102
قصهاش درازه. کجا؟
هیچی بابا، من بودم، حاجی نصرت، علی ۵۰۰، ناصر فرصت، آره و اینا خیلی بودیم. کریم آقا مونم بود. کریم؟ کدوم کریم؟ کریم آق منگول. میشناسیش!!!!
آره از ما نه از اونا آره که بریم دوا خوری! تو نمیری ما اصلاً تو نخش نبودیم. آره نه گاز دنده دم هتل کوپای دربند اومدیم پائین . یکی چپ یکی راست یکی بالا یکی پائین عرق و آبجو جور شد رو تخت نشسته بودیم داشتیم میخوردیم. اولیو رفتیم بالا به سلامتی رفقا لول لول شدیم، دومی رو رفتیم بالا به سلامتی جمع پاتیل پاتیل شدیم، سومی رو اومدیم بریم بالا آ شیخ علی نامرد ساقی شد. گفت برین بالا، مام رفتیم بالا. گفت به سلامتی مهدی تو نمیری به موت قسم خیلی تو لک شدم. این جیب نه اون جیب نه تو جیب ساعتیم ضامن دار اومد بیرون. رفتم اومدم دیدم کسی زیر همه خوابیدن. پریدم رو موتور اومدم سر کوچه مهران بغل این نرقه فروشیه. اومدم پائین یه پسر هیکل میزونه اینجوریه زد بهم افتادم تو جوب. گفتم هتته، گفت عفت یکی گذاشت تو گوشم، گفتم نامردا دومیشم زد از اولیش قایمتر زد. دست کردم جیبم که برم و بیام دیدم تو مریض خونم.
حالا به همه گفتیم زدیم، شمام بگین زده، آره خوبیت نداره