Рет қаралды 708
در دولت لئیمه، چون خودخواهی و سودمحوری، سایهٔ سیاه سنگین خود را بر جامعه میاندازد و طمعورزی را به جای عشق پاک میگذارد، بنیان «وفا» را میشکند و خانوادهها را متلاشی و خیانت و فساد و فحشا و تجاوز را سکهٔ رایج میسازد.
دولت لئیمه، دولت بدون عشق است و دولتی که عشق را نشناسد، «هار» و «خونخوار» میگردد.
دولت لئیمه از باطن بریده است و مردمان را درگیر ظاهر میکند و به «عادت»ها و روزمرّگیها و به شهوت و نفس، عادت و خو میدهد. این دولت، حتی عبادتها را طمّاعی نفس میکند و با آن سودا و تجارت و کاسبی و سودزایی دارد و عبادتها را نفسانی و بدون دل میکند.
دولت لئیمه، سلامت را از هر چیزی میگیرد و چنان حکیمان، دانایان و خوبان را آماج تهمت و افترا میگیرد که همه آنان را ملامت میکنند. روح رفاقت از همه گرفته میشود و همه با پیشامد سختیها، از اطراف آدمی میگریزند و فرصتطلبی و دورویی و نفاق و بیباکی در پردهدری و هتک حرمت و کارزار هوسها و تباهیها، آرامش را زایل میکند و عجیب آن است که خود را غوغای رأفت مینمایاند. در این دولت، نالهها فراوان، و حرمان و طغیان غوغا میکند و همه در دور نکبت و درّههای درد و گرداب غم، هراسان و خوار گرفتارند؛ گویی جهنم در دل دنیا نشسته است.
آیت الله العظمی محمدرضا نکونام