Рет қаралды 12,941
جزئیات تکان دهنده ترین جنایات سیاهی که در چند سال اخیر اتفاق افتادند! | پرونده جنایی ایرانی
عقربه هایه ساعت
ساعته ۶ عصره روزه ۷ مرداده ساله ۹۸ رو نشون میدادن که یه مرده جوون با پلیس تماس گرفتو خبره فوت شدنه همسرشو به مامورایه پلیس اعلام کرد
با اعلامه این خبر
به سرعت واحدایه انتظامی خودشونو به محله گزارش شده رسوندن
نیروهایه اورژانسی که تویه صحنه حضور داشتنم مرگه سارایه ۳۹ ساله رو تایید میکردن
چون سارا زمانی که خونه تنها بوده جونشو از دست داده بود
موضوعه مرگه این زن به بازپرسه جناییه تهرانم اطلاع داده شد
بازپرسه جناییه تهران بعد از باخبر شدن ازین موضوع
خیلی سریع به همراهه اکیپه جنایی خودشو به محله حادثه رسوند
با رسیدنه اکیپه جنایی
پزشکه این اکیپ به سرعت دست به کار شدو مشغوله بررسیه جسد شد
بعده چن دیقه بررسی این پزشک اعلام کرد
حدوده ۴ ساعت از زمانه مرگه این زن میگذره و
به صورته دقیق نمیشه علته مرگو مشخص کرد
با اینکه رویه تنو بدنه مقتول آثاره کبودی وجود داره اما هیچ کدوم ازین کبودیا نمیتونه دلیلی بر جنایت بوده باشه
برایه اعلامه نظره قطعی
جسد باید به پزشکیه قانونی منتقل بشه و اونجا بعده آزمایشاته مختلف میشه در مورده علته مرگه این زن نظر داد
برایه همین
بعده عکس برداریای مختلف از محله پیدا شدنه جسدو بررسیایه اولیه
جسده سارا با دستوره بازپرس به پزشکیه قانونی منتقل شد
بعده انتقاله جسد
بازپرس به سراغه حمید شوهره سارا رفت که اولین نفر اون با جسد مواجه شده بودو موضوعو به پلیس گزارش کرده بود
حمید میگفت
من امروز مثله همیشه طرفایه ساعته ۱۰ صب رفتم مغازه
از صبم مشغوله کار بودم
مهسا دختره ۱۸ سالمونم تا اونجایی که من خبر دارم از صب رفته بود پیشه دختر خالشو با تماسه من خودشو رسوند خونه
من انقدر امروز روزه شلوغی داشتم که حتی فرصت نکردم به سارا یه زنگ بزنم
تا ساعته ۵:۳۰ تویه مغازه بودم
ولی چون خیلی خسته شده بودم دیگه نتونستم بیشتر بمونم
مغازه رو سپردم به شاگردامو برگشتم خونه
وقتی رسیدم خونه و دره خونه رو باز کردم
دیدم سارا وسطه حاله خونه افتاده
فکردم داره مسخره بازی در میاره
رفتم نزدیکشو خیلی زود متوجه شدم نفس نمیکشه
شروع کردم به جیغو داد
نیمدونستم اصلا باید چیکار کنم
طولی نکشید که همسایه ها با صدایه جیغو داده من وارده خونه شدنو متوجه اتفاقی که افتاده بود شدن
اصلا متوجه نشدم کی با اورژانس تماس گرفت
فقط توو یه لحظه دیدم نیروهایه اورژانسم رسیدنو دارن سارا رو معاینه میکنن
وقتی مرگه سارا تایید شد
نیروهایه اورژانس گفتن موضوع باید به پلیس اطلاع داده بشه
برایه همین با اینکه حالو اوضاعه خوبی نداشتم گوشیو برداشتمو زنگ زدم به پلیس
بعده تماسم نیروهایه پلیس سریع به محله حادثه رسیدنو تحقیقاتشونو شروع کردن
باور کنین من چیزی در مورده این اتفاق نمیدونم
تا اونجاییم که من در جریانم سارا مریضیه خاصیم نداشت که بخواد یه دفعه این بلا سرش بیاد
مهسا دختره مقتولم میگفت
من از صبو بعده اینکه پدرم رفت سره کار
رفتم پیشه دختر خالم
تا همین الانم اونجا بودمو با تماسه پدرم متوجه این موضوع شدم
بعده تموم شدنه صحبتایه مهسا
بازپرس به سراغه همسایه هایه این خونواده رفتو باهاشون مشغوله صحبت شد
همسایه هایه این خونواده میگفتن
با اینکه این خونواده آدمایه خیلی محترمین
ولی مدام از خونشون همیشه صدایه دعوا میومد
یا زنو شوهر داشتن باهم دعوا میکردن
یا صدایه دعوا با دخترشون میومد
امروزم وقتی صدایه داد بیداده حمید اومد
فکردیم باز دعواشون شده
واسه همین اولش محل ندادیم
ولی وقتی دیدیم صدا قطع نشدو حمید داره درخواسته کمک میکنه سریع خودمونو رسوندیم بالا و با این صحنه مواجه شدیم
وقتی بازپرس در حاله صحبت با همسایه هایه این خونواده بود
کاراگاهایه اداره ی آگاهی
یه عابر بانک تویه این خونه پیدا کردن که متعلق به هیچ کدوم از اعضایه این خونواده نبود
خیلی زود این عابر بانک به عنوانه مدرک توسطه کاراگاهایه اداره ی آگاهی ضبط شد
بعده تموم شدنه تحقیقاته اولیه محله حادثه توسطه مقاماته قضایی پلمپ شد تا علته حادثه مورده بررسی قرار بگیره
حمیدم به اداره ی آگاهی منتقل شد
تا هرچی که میدونه رو به مامورایه پلیس بگه
وقتی حمید پیشه رویه افسره بازجو قرار گرفت میگفت
منو سارا حدوده ۲۰ ساله پیش باهم ازدواج کریم
ازدواجمون یه ازدواجه کاملا سنتی بود
حدوده ۲ سال بعده ازدواجمون
خدا یه دختر بهمون دادو اسمشو گذاشتیم مهسا
زندگیه منو سارا بالا پایین زیاد داشت
من یه تولیدیه کفش داشتم که با دوستام شریک بودم
بعده یه مدت دوستم سرمو کلاه گذاشتو تمامه سرمایمو از چنگم دراورد
بعده اون وضعه زندگیمون به هم ریختو دعواهایه منو سارا شروع شد
توو این سالا خیلی تلاش کردم زندگیمو بازم بسازم
ولی دیگه مثله سابق نشد
همین مشکلایه اقتصادیم باعث شده بود منو سارا همش باهم دعوا و درگیری داشته باشیم
منو سارا باهم دعوا داشتیم
مثله همه ی زنو شوهرایه دیگه
ولی هیچوقت فک نمیکردم بخواد دست به خودکشی بزنه و خودشو بکشه
در مورده عابر بانکیم که تویه خونمون پیدا شده
من هیچی نمیدونم
چون متعلق به منو هیچکدوم از دوستامونم نیست
...
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
🔴 لینک سابسکرایب:
/ @jenayigram
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
🔸 ویدیوهای پیشنهادیه من:
📽️من فقط بهشون تذکر دادم وقتی دختر میارن خونه کمتر سر و صدا کنن: • من فقط بهشون تذکر دادم...
📽️مادر و ناپدریم خواهرمو مجبور می کردن تن فروشی کنه منم نقشه قتلشونو کشیدم: • مادر و ناپدریم خواهرمو...
📽️مهین قدیری اولین قاتل سریالی زن ایران: • پرونده جنایی تنها قاتل...
📽️خفاش شب: • پرونده جنایی خفاش شب غ...
📽️بهم گفت دیگه شوهرتو نمی بینی
: • بهم گفت دیگه شوهرتو نم...
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
#پرونده_جنایی
#پرونده
#قتل