خانواده جنجالی ـ داستان واقعی

[@Ssaa-in2ov]

یک داستان نبود داستان‌ها بود بیخی گنگس شدم .تشکر رامش جان .

[@humirana766]

خیر فکر کو هیچ نشنیدی. خو😎🤓

[@jafarn1533]

خیرست بیازو ما مردم گفته کرزی صاحب پسان میفامیم

[@jelasaifi2347]

چه یک داستان جالب بود خوشم امد مگر زندگی فیاض شان دردناک بود

[@minaparwanah8962]

داستان جالب است

[@GuzalOmari]

Tanx Ramish jan

[@mariamakbary1044]

😭😭😭😭💖بسیار یک داستان درد ناک بود و جالب بود تشکر از شما انشاءالله که موفق باشین

[@faezashahin4908]

تشكر از نشر داستان جالب بود

[@mahjubasahel7933]

بیچاره فیاض خداوند برادرک اش را غریق رحمت بکند اوه خدایا چقدر غم انگیز 😭😭😭😭😭😭😭😭😭🤲🤲🤲🤲🤲🤲🤲🤲🤲💔💔💔💔💔💔💔فرهاد جان را هم غریق رحمت بکند خدایا رحم کن .

[@حبیباللهمظلومیار-ز8و]

واقعت داستانی جالب بد هم خنده گرفت♥️ هم جگر خون💔 شدم

[@یوسفاختری-خ6د]

😢😢😢

[@natasha.a8374]

چی بامزه داستانی ماما خاله و همسایه و مرغهای همسایه را نوشته بود😂🤣😅 خیلی جالب بود از خنده گرده کفک شدم. در آخر صبری جمیل برای فیاض و فامیلش خواهانم.

[@Faryalpanjshiri2008]

هم جیگرخون شدم هم خنده کردم😭😂🤌🏻داده بودی یا کدنت😂😭

[@تنهاتنهای-ق4ض]

وای جیگر م تک تک شود😭😭😭😭آخرش خیلی غم کین بود

[@mahjubasahel7933]

بلی داستان خوب بود خوشم آمد اما راستی که زندگی فیاض جان بسیار تراژید و درد ناک بود .😭😭😭🤲🤲🤲

[@nilabeter8304]

چی فامیل ایلایی هستین توبه

[@تنهاتنهای-ق4ض]

نمیدونم چی بگم هم دلم خیلی سوخت

[@ZakiaAtayee]

بسیار داستان جالب و خوب واقعا شما که با او ظرافت میخوانین واقعا خوش ایند است رامش جان همیشه موفق باشین

[@mahjubasahel7933]

اوه چقدر جنجال زندگی فیاض جان بیچاره چقدر درد اور بود .

[@dunyasadat1433]

بسیار یک داستان عالی اما جگرم خون شد هم به مروه و هم به فیاض

[@s.s501]

1st 👍🏻😊

[@AmanUllah-op8vj]

ای داستان که ازهرکس است خیلی خنده کدم کته ای رقم داستان اگر کمنت مره خاندی لایک فراموش ات نشه

[@mahjubasahel7933]

چقدر درد ناک صحبت کرد خوشویت گفت که دختریت جور آمده محبت جور آمدن است ؟ چقدر مردم بی عقل و بی سواد .💔💔💔

[@kektronautkeki9317]

وقت کیک توته کردن....خندیم گرفت چطو بد طالع بوده بیچاره

[@mohammedkhan4869]

تشكور..ازشما

[@almasatayee1083]

هههههههه توبه اما یک چیز فامیدم که همی عروس شان قدم تیک نداشته 😂😩

[@kektronautkeki9317]

ولی خدا ...حالی مادر کلان چرا شیر بته نواسه اشرا ..ای خدا ما زنهای افعان مقصد بدبختی داشته باشیم به یک قسمی .....ای خدایا

[@humirana766]

میراث مانده به ما افغان ها دل بمرک ما تقط نمیکند. تا یک گل به آب ندهیم. 😬

[@engelasadat1604]

💚💜🧡👍🏻

[@shana_0188]

😢😢😢😢😢

[@humirana766]

🥺🥺🥺

[@arizoomar1901]

Cheqa badbakht astan dokhtarai Afghanistan arose eidi barate tela gofta khuda da che halat haa merasanan

[@zibanasaji2091]

سلام و تشکر از داستان . گاهی افغانهایی را در ایران می بینم که به سختی زندگی می کنند و نسلهای قبلی زندگی سخت تری داشتند اما این داستانها که اینطور برای ازدواج سخت می گیرند و بریز و بپاش می کنند هیچ باورم نمی،شه به هر حال آنچه مهم است خوشبختی و عشق است موفق باشند همگی انسانهای روی کره زمین 🍃

[@sbahar1010]

چه رقم داستلن بود بيخى گنس شدم. مادر كلان، ماما، خاله، بچه همسايه ، بچه دكاندار وغيره وغيره... هبچ نفهميدم كه چه گپ بود ... به راستى كه جنجالى بودن 😆

[@KhalidaKhob]

دلی مه برادر‌‌ فیاض‌‌ آتش‌‌ زد با او آخرین‌‌ تماسش‌ با مادرکش‌‌ خدا به هیچ‌‌ مادری‌‌ داغ‌‌ فرزند‌‌ شه نشان‌ نته‌‌ 😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭و تشکر از شما لالا رامش مه هم میخایم‌‌ داستان‌‌ زندگیمه‌‌ بنویسم‌‌ و بفرستم‌‌ اما نمیفهمم‌‌ چیقسم‌‌ و چطور‌‌ لطفا کمکم‌‌ کنین‌

[@kektronautkeki9317]

ای دخترک بیچاره جگرم خون شد برت واقعا...

[@kektronautkeki9317]

@@عسلجان-د8ل عسل جان خواهرک من منظور م از اول شدم یا دوم شدم تنها خودت نیستی و دوم منظورم چیز زشت هم نبود جانم

[@kektronautkeki9317]

@@عسلجان-د8ل با این اسم قشنگت دگه دل نازک نیاش

[@kektronautkeki9317]

@@عسلجان-د8ل من لالا نیستم صحرا داستان عشق ماندگار استم

[@عسلجان-د8ل]

@@kektronautkeki9317 ووواووو خوا شکر که با خودت مسچ کردم شکرررر زیاد داستان تان را شنیدم حتا دملوت کردم در موبایلم دعا همیشه بریتان میکنم خداوند زیاد مهربان است شکرررر که باشما مسچ کردم زیاد خوش استم

[@kektronautkeki9317]

تشکر خواهر گلم

[@samatajik3037]

🤔🤔

[@ongleriediba948]

من نفهمیدم یک مادر کلان چطور در این سن سال شیر داشته که نواسه خود شیر داده.

[@alinargis]

بسیار جالب بود نمی‌فهمم چرا دخترها و بچه های خاله عمه و ماما و کاکا چرا دوست میشوند با هم دوستی خیر چرا رابطه عاشقانه می‌گیرند بخاطر که مثل برادر و خواهر می باشند باید ای کارها از رسم و رواج مردم ما کم شود به هر صورت ای دخترک خوده بی قدر کرد بسیار گفتنی زیاد اس اما همه جنجال ها به شهادت برادر فیاض نمی رسید که دلم تکه تکه شد برش خدا گم خاک کند همه طالب ها ره و هر کسی که ظالم است 😭😭

[@yusarayusra8792]

دومممم

[@humirana766]

خدا مبارک کند. قدمش سرت نیک بکردان. دومک شدی🤭

[@kektronautkeki9317]

باز شروع کردین دومم اولم ..‌بسه دگه

[@jelasaifi2347]

هشتم شودم دوستا پسماندم خوابم بورده بود 😴😴😴😧

[@humirana766]

کار بد شد باید است خواب نمیبوردید.☹️

[@tamanaalizad8206]

چقه فامیل های ایلایی داشتن 🤦🏻‍♀️🤦🏻‍♀️

[@basvelthuizen8855]

Chi bod 1 qese sardargom🥴

[@wafakhan2709]

🙄🙄🙏🏼

[@sonitaghafouri4446]

خو خی این قسم

[@jawedrahimi5971]

دیشب داستان ره شنیدم وقت گفتی خواهرم همرای دوکاندار و خودم همرای بچه همسایه جور ٱمدم وقت که خواب کدم شب تا صبح تمام دختر های همسایه ره ده شوی دادم ده خواب 😂😂

[@mustafasadat3738]

ی

[@aminasediqi9571]

همی بعضی دخترا بسیار لوده هستن گپ کی بیایه وقت سری خودکشی میرن او خدا نا ترس ده یک تخته دوا کی میموره اگه واقعن خودکشی میکنن خدا یار جان تان اما وقتی دلی مردن ره ندارن از ای کارها هم نکنن کی زیاد بد میبرم

[@mustafasadat3738]

ت

[@tneshad7080]

چی داستان کت وت بود هیچ درست نفهمیدم🤣

[@MGh481]

خداوند هر دو برادر فیاض را ببخشد و بیامرزد و خداوند را شکر می‌کنم که حد اقل یک زندگی نورمال و آرام را داری خواهر محترم..... یکی از دوستان و آشنایان ما شوهر اش چشم اش روز به روز ضعیف میشده خواهر شوهر اش در استرالیا زندگی می‌کنه بعد از یک مدت زن برادر میگوید مشکل برادر اش با او می‌گوید مه پول روان می‌کنم بوره پاکستان تداوی چشم خود را بکند بعد از یک مدت پول شست چهار افغانی میآید میره شوهر اش که پول را بیاورد و همی گیرنده پول خیلی مردکه خیلی کلان بلند است پول را می‌گیرد وقتی سوار موتر می‌شود میآید پیاده می‌شود در کوچه که چهار نفر راه اش را می‌گیرد مردکه تا توان داشته می‌زند وقتی زور نمی‌شود چنان می‌زند که قبرغایشه میشکند این مرد را میندازد در جوی فامیل اش یک دوتا قوم آشنا که نزدیک بوده خبر می‌کند آنها چهار طرف بالا پایین را می‌بیند کدام سر نخ از این برادر پیدا نمی‌کند نزدیک ده شب زن اش هر چنده دقه بعد دروازه را واز می‌کند می‌بیند کسی نیست چانسی یکدفعه یک چیزی سیاه و دراز را می‌بیند که خود را با روی دل کش می‌کند این خانم فوری می‌خواهد دروازه را بسته کند که شوهر اش با صدای لرزان میگوید بسته نکن مه استم فلانی مره کش کن ببر خانه که زن اش چیغ می‌زند همسایه ها می‌آیند می‌برند سیل می‌کند که تمام جان اش سیاه کبوت و قبر غای اش شکسته چهار ماه روی تخت میخوابد تا جور شود پدر فیاض بازم چانس آورده که نزده اش خو دیگه افغانستان است کشور به صاحب دیگ به سرپوش هر کس از راه تیر شود یک لیسک خود را میزند هیچ پرس پال و باز خاص هم نیست...

[@mustafasadat3738]

ت