😱❌ خاطرات ترسناک شما! پارت #18❌😱

  Рет қаралды 178,989

Maya TheFish

Maya TheFish

Күн бұрын

Пікірлер: 2 100
@Amiraazzmm
@Amiraazzmm 5 ай бұрын
بهترین حس دنیا: خاطرات ترسناک تایم بالا با مایا
@1stsahar
@1stsahar 5 ай бұрын
10:07 این خاطره واقعا ثابت می‌کنه که هیچ چیز از آدم ها ترسناک تر نیست . این یدونه خاطره بنظرم ترسناک ترین خاطره تو کل سری خاطرات ترسناکه
@baharrahmati1746
@baharrahmati1746 5 ай бұрын
نه بابا چرا چرت میگی؟؟
@1stsahar
@1stsahar 5 ай бұрын
@@baharrahmati1746 مگه دروغ میگم ؟ نظرمو دادم بعدم مثل آدم حرف بزن وگرنه سرتا پاتو گه میگیرم
@hastibayat-vm4eo
@hastibayat-vm4eo 5 ай бұрын
​@@baharrahmati1746چی رو چرت میگخ
@ReyhanBlue
@ReyhanBlue 5 ай бұрын
​@@baharrahmati1746چی میگی تو نمیدونی چه حسی داره بریده شدن بدنت من خوابشو دیدم هیچوقت یادم نمیره بدترین چیز عمرم بود
@Wahed_bsl
@Wahed_bsl 5 ай бұрын
مایا من داستان خودم که نیس ولی مال دوست خواهرمه اما یزره بنظرم زیاده که مجبوری یک 6 پارت براش درست کنی میخای برات داستان رو همینجا بفرستم؟
@hastiz1693
@hastiz1693 5 ай бұрын
الهی بمیرم برای اون‌ پدر و دختر💔 همه صحنه ها رو تونستم تجسم کنم و این خیلی دردناک بود اشکم دراومد😭
@La_rissa-n2r
@La_rissa-n2r 5 ай бұрын
سلام مایا ، امیدوارم حالت همیشه خوب باشه . قبل از اینکه خاطره رو تعریف کنم ، خواستم ازت تشکر کنم بخاطر ویدیوهای قشنگت و این مایه ی خوشحالی همه ی ماست که به اون چیزی که واقعا لیاقتشو داری برسی :) ❤ خب بریم سراغ خاطره ، این خاطره ، خاطره ی من نیست و مال داداشمه . زمان این خاطره من حدود ۵-۶ سالم بود و من و خانوادم توی یه خونه ای زندگی میکردیم توی مناطق بالاشهر تهران ، اطراف نیاوران . هرکسی که اونجا میومد میگفت فضای این خونه خیلی سنگینه . و وقتیم که تازه داشتیم اسباب کشی میکردیم به اونجا ، کلی شمع که اب شده بودن توی جاهای مختلف خونه ، نوشته های عجیب و چیزهایی رو میدیم که واقعا عجیب بود . بزارید خاطره رو از زبون خود برادرم تعریف کنم ... ۱۲ سالم بود . اون روز مدرسه تعطیل بود و به علت اینکه حوصله ی خودم و خواهرم سر رفته بود تصمیم گرفتیم بازی کنیم . داشتیم بازی می‌کردیم که کنار در اتاق ، چیزی توجه هردومون رو به خودش جلب کرد .. موجودی بود که دقیقا شکل منو خواهرم بود ... لباس های مارو پوشیده بود ، چهره ای دقیقا مشابه چهره ی ما داشت و لبخند می‌زد . اما نه لبخند معمولی ، همونطور که خیره شده بود و چشم هاش رو به ما دوخته بود ، از دهنش خون چکه می‌کرد . من و خواهرم جیغ کشیدیم و دویدیم طرف آشپزخونه پیش مادرمون . هردو قضیه رو تعریف کردیم و بعد از چند وقت دیگران فراموش کردن و منم سعی میکردم بهش فکر نکنم . یه روز تنها توی بالکن نشسته بودم ، به منظره نگاه می‌کردم و از هوای خنک لذت می‌بردم . نسیم می وزید و منو فرو می‌برد توی خیالبافی و متوجه هیچ چیز نبودم . تا اینکه از گوشه ی چشم همون موجود رو دیدم ، همون لبخند . همون دهان خونی . و چشم های مرموزش که انگار میتونست افکارم رو بخونه . حتی ماجرا به این جا ختم نشد ، توی پارکینگ هم دیدمش اما ماجرا اونجایی بدتر شد که چند سال بعد ، زمانی که ۱۶ سالم بود توی یکی از روستاهای اطراف اصفهان ، توی یکی از خونه های خرابه دیدمش . اون خونه ها خونه های خیلی بزرگی بودن که چندین خانواده زمان قدیم داخلش زندگی می‌کردن . اونشب پیش دوستم نشسته بودیم ، اتیش روشن کرده بودیم و می‌خندیدیم . همه چیز خوب بود تا اینکه سگمون که از نژاد ژرمن شپرد بود شروع کرد واق واق کردن ... یک لحظه هم متوقف نمی‌شد . زوزه میکشید و واق واق می‌کرد . منم به دوستم گفتم که بره و ببینه که دزد اومده یا گرگ یا قضیه چیه . چون اون اطراف حتی گرگ هم هست و من انتظار همه چیز رو داشتم به جز اون . چراغ قوه رو روشن کردم و با دقت تک تک قسمت های اون خونه ی بزرگ و قدیمی رو از زیر نظر می‌گذروندم و برای یک لحظه ... دوباره دیدمش . اما اینبار از لبخند خبری نبود . عصبانی بود ، چشماش که انگار خونی بودن خیره به من بودن . من خشکم زده بود ، نگاه می‌کردم و کل وجودم و تک تک سلول هام ترس رو فریاد می‌زدن اما خودم انگار که قفل شده بودم و هیچ چیزی نمی‌تونستم بگم . دوستم اومد ، زد رو شونه ی من و وقتی که پلک زده بودم اون رفته بود . این یکی از خاطرات بود . برادر من کلا خیلی از این موجودات رو چه توی اون خونه و چه توی مکان های مختلف می‌بینه . اخر سر که می‌خواستیم از اون خونه بریم ، متوجه شدیم که صاحب خونه دعا نویس بوده و در اصل از اون خونه برای احضار و سایر مراسمات استفاده می‌کرده . اگر که مایل باشی چیزهای زیادی برای گفتن دارم . #خاطرات_ترسناک لطفا لایک کنید که مایا ببینه .
@mohammadshojae-f2d
@mohammadshojae-f2d 2 ай бұрын
Maaaryam maryaaaaam koft begiri ba in posti ke fereatad
@KimTaehung2024
@KimTaehung2024 Ай бұрын
دادااااااش دستت سالمه؟
@Ray_1391
@Ray_1391 5 ай бұрын
اونایی که درخواست پارت ۱۹ دارن 😅👇🏻
@GimiUSA
@GimiUSA 5 ай бұрын
مننننننننننن😂
@Karolin-n3n
@Karolin-n3n 5 ай бұрын
منننننننننننننن😢
@ShagayegYari-he7hy
@ShagayegYari-he7hy 5 ай бұрын
با چه شماره ای میتونیم باهاتون تماس بگیرم در مورد یه اتفاق عجیبی برام تو یه هتل تو آنتالیا برام افتاد ترسناک واقعا شماره تلفنم ۰۹۱۰۷۴۶۰۸۰۰ شقایق هستم
@Shayna-z9f
@Shayna-z9f 5 ай бұрын
حق منممم😂
@SARI-l8s
@SARI-l8s 5 ай бұрын
منننننن
@vaniyayzd5513
@vaniyayzd5513 5 ай бұрын
نفسم بند امد دلم سوخت برای اون پدر و دخترش 😭 باورم نمیشه در واقعیت بوده ، دقیقا ترسناکترین خاطره بود شنیدم 💔💔💔
@NafiseFonooni
@NafiseFonooni 5 ай бұрын
آره واقعا خیلی ناراحت کننده هست
@alirezaamiri47
@alirezaamiri47 5 ай бұрын
واقعا وحشتناکترین بود
@Ailinhosine
@Ailinhosine 5 ай бұрын
کدوم؟
@Mk.m
@Mk.m 5 ай бұрын
دقیقااا🥲💔
@sepideh__6106
@sepideh__6106 5 ай бұрын
دقیقا چه عذابی کشیدن بنده خداها💔💔💔💔
@snowbliiink
@snowbliiink 5 ай бұрын
انسان ها از جن و ارواح ترسناکترن و بیشتر صدمه میزنن 💔
@hosseinjh8261
@hosseinjh8261 5 ай бұрын
Qataan hamintore
@mahshidrobatjazi2855
@mahshidrobatjazi2855 5 ай бұрын
‏‪1:00:43‬‏ بله عزیزم حتمابفرست❤
@RezvanShabani
@RezvanShabani 5 ай бұрын
من که زیر هر پست کامنت می‌زارم و به قران هیچ وقت لایک نمی گیره. 😮. مایا لطفاً چت ترسناک بزار
@مرتضیعموری-غ7ش
@مرتضیعموری-غ7ش 4 ай бұрын
بیا کامنت هم گرفتی
@Mahshid-i1n
@Mahshid-i1n 4 ай бұрын
موافقم چت ترسناک بزار مایا❤
@nilaiso
@nilaiso 5 ай бұрын
نمی دونم چرا دوست دارم مایا خودش تعریف کنه تا اینکه صوتی بقیه رو گوش بدم😭
@mehrsaram3556
@mehrsaram3556 5 ай бұрын
از بس که صداش قشنگه
@mahdinamavari
@mahdinamavari 5 ай бұрын
منم ولی ویسا بد نیستنا ولی کیفیتش پایین تره
@Shayna-z9f
@Shayna-z9f 5 ай бұрын
دقیقا
@MahdisNasibnia
@MahdisNasibnia 5 ай бұрын
منم موافقم خودش بخونه با صدای خودش
@حنانهعبدی-ش7ر
@حنانهعبدی-ش7ر 4 ай бұрын
منممم❤❤
@vaniyayzd5513
@vaniyayzd5513 5 ай бұрын
این سری چقدر عجیب چقدر غم انگیز ، تسلیت میگم دوست عزیز بابت خواهرتون روحش شاد و یادش گرامی ، موافقم کوه ، جنگل لطفا از هم جدا نشید به هیچ وجه ، اون دوتا طویله ها چخبر بود 😲🤦🏻‍♀️ مایا جون عالی بود عزیزم 🫂💙💗
@Ztiti-io2wd
@Ztiti-io2wd 5 ай бұрын
ای کاش دوبار در هفته خاطرات ترسناک داشتیممم
@khodayari1484
@khodayari1484 5 ай бұрын
بی نامو نشان بیا توضیح بده چیش جذابه
@J7h.m3z6m9
@J7h.m3z6m9 5 ай бұрын
به چه درد میخوره خاطرات ترسناک ،دوست داری دروغ ها و داستانهای الکی و بیخودی بشنوی😂😂😂
@Ayhan4054
@Ayhan4054 5 ай бұрын
​@@J7h.m3z6m9بدرد تو نمیخوره..
@ReyhanBlue
@ReyhanBlue 5 ай бұрын
خب همه بازی ها و فیلم ها و کتاب ها هم همین هستن،راهی برای فرار از دنیای واقعی​@@J7h.m3z6m9
@alirezaamiri47
@alirezaamiri47 5 ай бұрын
1:00:44 چرا اینسری انقدر خاطره ها انقدر ترسناکن😭😭
@ReyhanBlue
@ReyhanBlue 5 ай бұрын
من وقتی داشتم گوشش میدادم برق رفت🙂😂
@alirezaamiri47
@alirezaamiri47 5 ай бұрын
@@ReyhanBlue بمیرم برا دلت💔🤣🤣
@autumnqueen3527
@autumnqueen3527 5 ай бұрын
آره این دفعه واقعا ترسناک بود
@Ayhan4054
@Ayhan4054 5 ай бұрын
همینجوری خوب و جذابه
@alirezaamiri47
@alirezaamiri47 5 ай бұрын
@Roshana4lif ای وای💀😂
@Aiden-m1f
@Aiden-m1f 5 ай бұрын
سلام مایا امیدوارم که حالت خوب باشه اسم من غزال هست و اصفهان زندگی میکنم ما قبلا توی یک خونه زندگی میکردیم که خیلی خیلی بزرگ بود و دو طبقه داشت اون خونه قبلا باغ بوده و زیرزمینش هم قنات بوده. و پشت خونه قبرستان شهدا بوده مادرم تعریف میکنه که وقتی تازه رفته بودیم تو ی اون خونه و هنوز وسایل رو بازنکرده بودن تا بچینن مادرم خیلی خسته بوده و از اذان هم گذشته بوده مادرم میگه نزدیک در یک مرد قد کوتاه و چاق با موهای فر دیده که با یه تن صدای عجیب میگفته پاشو برو نمازتو بخون مامانم همونجا از ترس میفته و خوابش میبره وقتی بلند میشه میبینه جانماز از توی کارتن ها دراومده و روی زمینه. توی این خونه اتفاق های ترسناک خیلی افتاده. یک روز وقتی پدرم سرکار میمونده و شب خونه نمیومده من و مادرم کنار هم خوابیده بودیم که مادرم صدای کلید انداختن توی در رو میشنوه و صدای بابامو که میگفته فاطمه غذا چی درست کردی مامانم چون خسته بوده بر نمیگرده و میگه روی گاز هست بردار بخور و چند دقیقه بعد میبینه که میاد کنارش میخوابه و خور و پف میکنه مامانم هم از ترس منو بغل میکنه و میخوابه وقتی صبح بیدار شدیم کسی نبود و وقتی برای پدرم تعریف کرد اون گفت من اصلا اون شب خونه نمیومدم. من توی این ماجرا هاتقریبا سه ساله بودم مامانم میگه بعد از چند وقت دوست پدرم با خانواده اش اومده بودن خونمون و شب موندن وقتی صبح بیدار شده بودن به مادر و پدر میگفت خونتون از ما بهترون داره هرچی اصرار کردن نگفته چی دیده زنش که باورش نمیشده میگه همش خیلات تا اینکه برای مادرم کار پیش میاد و ازخونه میره بیرون و زن دوست پدرم تو خونه تنها میمونه و اون موجودات اذیتش میکنن و به سمتش چیز پرتاب میکنن وقتی رسیدیم خیلی ترسیده بود و میگفت شما گفتید ولی من باور نکردم داستان های زیادی توی اون خونه برامون پیش اومده اگر دوست دارید میتونم بقیش رو هم تعریف کنم در ضمن ما الان توی اون خونه نیستیم و اون جارو دادیم اجاره و خودمون یه خونه ی دیگه خریدیم
@Aiden-m1f
@Aiden-m1f 5 ай бұрын
لطفا لایک کنید تا مایا ببینه و توی خاطرات ترسناک قرار بده
@مهدیه-ع7م
@مهدیه-ع7م 5 ай бұрын
باید هشتک #خاطره ترسناک رو میزدی
@Blinkes-mB31
@Blinkes-mB31 4 ай бұрын
#خاطره_ترسناک
@Hani00-l5o
@Hani00-l5o 4 ай бұрын
وای😢😢
@Maldar-u3e
@Maldar-u3e 4 ай бұрын
#خاطره ترسناک سلام مایا عزیزم امیدوارم حالت خوب باشه منم مثل بقیه اومدم داستان خودم رو تعریف کنم این داستان زمانی اتفاق افتاد که من ۱۰سالم بود الان ۶سال از اون ماجرا میگذره اتاق من اینجوریه که تا درشو باز میکنی وارد حال میشی یعنی اتاقم روبروی حاله یه دستشویی هم به اتاقم چسپیده و روبروی اتاقم یعنی تو حال یه گل مصنوعی خیلی بزرگه که برگاشم خیلی بزرگه تعریف از خود نباش من از هیچی نمیترسم اما اون شب فرق داشت یه شب که حدودای ساعت ۳بود از خواب بلند شدم چون احساس سنگینی داشتم رفتم توی دستشویی که صورتم رو اب بزنم که چشمام ناگهانی افتاد به گل مصنوعی داخل حال حس کردم یه موجودی یا حالا هرچی پشت برگه گل هست راستش یکم ترسیدم که یکم نزدیک تر شدم و فهمیدم درست فکر کردم یه موجود عجیب غریب با چشمای قرمز و یه دهنی که انگار شکاف داده بودنش بهم میخندید یه ناخنای خیلی بلندی داشت خیلی ترسیده بودم گفت نترس من و تو قراره دوست باشیم و این اولین دیداره مونه بعد از اون حرفش یه چیز عجیبی از داخل یه قسمتی از بدنش در اورد من درست ندیدم اما شبیه چاقو بود خواستم جیغ بزنم که از شانس بدم اون شب خونه تنها بودم فرار کردم اما با اون چاقوعه تونست یه زخم پشت دست چپم به وجود بیاره که بعد شش سال هنوز رو دستمه و به هر کی میگم حرفمو باور نمیکنه حتی فقطی میگم زخم پشت دستم مال اون شبه میگن نه حتما کار خودته
@SetinRastgoo
@SetinRastgoo 5 ай бұрын
واییییییییییی عالی مایا جون میتونی بیشتر راجب این خاطرات بسازی؟❤❤
@Im_ermiya
@Im_ermiya 5 ай бұрын
سلامتی مایا که با اینکه مریضه ولی سه چهار ساعت جلو دوربین حرف زد که فقط ما لذت ببریم❤ ویرایش: همه لایک کردن جز مایا 😭😂 دهنت
@ReyhanBlue
@ReyhanBlue 5 ай бұрын
چه مریضی گرفته؟😢
@mlikakd9745
@mlikakd9745 5 ай бұрын
سه چهار ساعت حرف نزد سه چهار ساعت پای ضبط و ادیت و اپلودش بود
@nazafarin-e3u
@nazafarin-e3u 5 ай бұрын
چه مریضی گرفته؟؟؟
@Im_ermiya
@Im_ermiya 5 ай бұрын
اگه ویدیو هاشو دیده باشی تقریبا چند ساعتش توی ادیت پاک میشه پس تقریبا سه چهار ساعت حرف زد بعدشم ادیتش قطعا بالای 1 روز طول میکشه​@@mlikakd9745
@AMR_1220
@AMR_1220 5 ай бұрын
نمیخوام بزنم تو ذوقت ولی فقط واسه لذت تو نبود واسه پول در آوردنه 😂
@Nikarmy__
@Nikarmy__ 5 ай бұрын
بهترین قسمت روز: ویدیو های مایا✨
@armitarazavi
@armitarazavi 5 ай бұрын
و ختن>>
@hossein-v1m
@hossein-v1m 5 ай бұрын
من با جمله تو بیشتر موافقم​@@armitarazavi
@mohamadrezaei3005
@mohamadrezaei3005 5 ай бұрын
‏‪31:30‬‏ دیگ آقا احسان کم مونده بود ت.جاوزرکنه ب گوسفند 😂😂😂دم شما گرم آقا احسان مردی کردی ول کردی قهرم کردی😅
@عرفاننوری-ض7د
@عرفاننوری-ض7د 5 ай бұрын
😂😂😂😂😂 دهنت سرویس
@rrozhlna
@rrozhlna 5 ай бұрын
😂😂😂😂😂😂وای دقیقا
@EHSANVAEZI-qv1xo
@EHSANVAEZI-qv1xo 4 ай бұрын
اون گوسفند نبوده!!
@roshan3383
@roshan3383 5 ай бұрын
یعنی با اختلاف، یکی از وحشتناک ترین قسمتای خاطرات ترسناک بود💀 ممنون از روایت گیرا و جذابت مایای عزیز✨
@فاطمهساعدی-ذ6ب
@فاطمهساعدی-ذ6ب 5 ай бұрын
باورم نمیشه چقدر می‌تونن نامرد باشن بیچاره پدر و دختره😢
@Reyhane-fn5bd
@Reyhane-fn5bd 5 ай бұрын
بعد کلی انتظارر🧚🏼‍♀️ میشهه خاطرات ترسناک مدرسه و جاهای مختلف هم بزارییی👻 البته اگه طرفتار دارههه!🐾
@Mismokhtari1991
@Mismokhtari1991 5 ай бұрын
آرهه👍🏻😁
@mobina-br5th
@mobina-br5th 5 ай бұрын
ارع دقیقا❤
@melina_3360
@melina_3360 5 ай бұрын
مایا روز به روز قشنگ تر میشییی🌚🌚
@GimiUSA
@GimiUSA 5 ай бұрын
🗿
@Dr.asalyousefpour
@Dr.asalyousefpour 5 ай бұрын
شبایی که مایا ویدیو میزاره بهترینه
@SadraDarvishi-yd7gv
@SadraDarvishi-yd7gv 5 ай бұрын
ای کاش بیشتر از ویدیو ها سری های خاطرات ترسناک رو بسازی واقعا اینجور ویدیو ها حس و حال ترسناک و باحالی داره❤
@پرنیانحسنزاده
@پرنیانحسنزاده Сағат бұрын
عااااالی بود😊❤مایا جون نظرت چیه یه ویدیو درباره خاطرات ترسناک خودت بگیری؟ 😂❤
@مجتبیمرادی-ذ8د
@مجتبیمرادی-ذ8د 5 ай бұрын
مایا این مدل مو و ناخن و آرایشت خیلی به هم و به خودت میاد😊
@kolbeye-vahshat
@kolbeye-vahshat 5 ай бұрын
به به خاطرات ترسناک ، از همه بهتر، موافقید ؟
@javadJavadarab
@javadJavadarab 5 ай бұрын
آره 😅
@GimiUSA
@GimiUSA 5 ай бұрын
Yes
@Magic.J
@Magic.J 5 ай бұрын
‏‪13:57‬‏ بدترین شرایط اینه که کسی حرف آدمو باور نکنه، مخصوصا پدر و مادر حرف بچشون رو، حتما باید اتفاقی بیوفته تا باور کنن...گاهی یه نفر رو درک و باور بکنی اگه کاری هم نکنی ، از لحاظ روحی خیلی بهش کمک میشه...
@unknown-cp7po
@unknown-cp7po 5 ай бұрын
خاطرات ترسناک یجور دیگه ای لذت بخشه 🤌
@sHe-kufeh-zh7cn
@sHe-kufeh-zh7cn 5 ай бұрын
برای اون خاطره صوتی که درباره دختر عمه اش بود درباره بسم الاه به ما هم میگن بگید برای اینکه اگه آب جوش رو زمین بریزه و بچه جن روش رد بشه میمیره میگن بگید که جن سمتش نیاد
@user-kx6ii8ex3c
@user-kx6ii8ex3c 5 ай бұрын
خاطره ی اون طویله خیلی جالب بود انگار دیالوگ ی فیلم بود ی ویدیو بود مستند وحشت درباره یه مردی بود که رفت تو ی خونه ای بعد خواب ی بز دیده بود این داستان و اون بزی که توصیفش کردی خیلی شبیه اون مستند بود. دوست عزیز برای خواهرت هم متاسفم خدا بیامرزه😞 خاطره ی اون دو دختر هم به ما نشون میداد ک نباید به صداها و کمک خواستن ها بی توجهی کرد شاید ما با توجه کردن به این کمک ها شاید بتونیم جون ینفرو نجات بدیم. و اگر دقت کنین سری های قبل یه داستان بود ک ی افغانی اومده بود به چن نفر گفته بود اونجا زندگی میکنه و اینا و شباهت زیادی داشت به داستان حامد. مایا جونم ممنونم برای ساختن این ویدیو و ازین که برای ما زحمت میکشی و سعی میکنی به خواسته های ما ویدیو بسازی دوست دارم❤❤❤❤
@AriaAlizade-u8v
@AriaAlizade-u8v 5 ай бұрын
احسنت شبیه سناریو یک فیلم بود ترسناک و جالب 😅
@ocih6623
@ocih6623 5 ай бұрын
مایا خیلی قشنگ توضیح میدی با پوست و استخون درکش میکنم ممنونم ازت❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤
@nadianagizade
@nadianagizade 5 ай бұрын
لحضه شماری میکردم که بزاریش😍😍♥️اوولیننن کامنت
@user-yougong
@user-yougong Ай бұрын
سلام مایا ممنون از این پارت خاطره ترسناک واقعن عالییییییی عالییییییی بود❤❤❤❤❤❤❤
@Memchotown
@Memchotown Ай бұрын
‏‪4:43‬‏ فیلم داستان اول رو نذاشتی
@MobilePadideh-ul5zt
@MobilePadideh-ul5zt 5 ай бұрын
این قسمت از همه ی قسمت های دیگه ترسناکترو عجیب تر بود مایا جون عالی بود خسته نباشیی❤
@goli_1994
@goli_1994 5 ай бұрын
ایشالا همه حیوان ازارا بلایی شبیه اتفاقی ک برای احسان افتاد سرشون بیاد از جن ها تشکر میکنیم ک همچون بلایی سر احسان اورد 👌🏻
@Aydaana-ob8pn
@Aydaana-ob8pn 5 ай бұрын
آره والا مرض داشته
@mr.m.i7058
@mr.m.i7058 5 ай бұрын
بچه سال انقدر گوه نخور میگم بزه بیاد بخورتت😂😂
@ainazosouli8566
@ainazosouli8566 5 ай бұрын
فقط خدا میدونه چقد من منتظر این ویدیو بودممم هنوز ندیدم ولی مطمعنم عالیه😭💕✨️ مثل همیشه عالی و زیبایی مایا:)))
@ida3607
@ida3607 5 ай бұрын
22:32 دم چوپانه گرم😢❤
@Arsalan-f5k
@Arsalan-f5k 5 ай бұрын
این پارت نسبت به پارتای دیگه خیلییییییییییی وحشتناک تر بودددد
@lalalena-d2q
@lalalena-d2q 5 ай бұрын
عالی بود مایا جون🤘🏻🥺🧚🏻‍♀️
@Im_niyaaa
@Im_niyaaa 5 ай бұрын
با اختلاف وحشتناک ترین پارت این پارت بود
@Amir28hosin
@Amir28hosin 5 ай бұрын
مایا بعد از مستر بیست طولانی ترین ویدئو های یوتیوب داره😅😂😂❤ ‏‪
@sfeh5655
@sfeh5655 5 ай бұрын
یکم ترسناک بود😅😅😅 ❤ عالیییی بود❤❤❤
@Mahsimaa4
@Mahsimaa4 5 ай бұрын
خاطره هایی که راجب اتفاقات غیر ماورایی و منطقی تر هستن خیلی ترسناک تر و جالب ترن🤝
@Hgffsh1
@Hgffsh1 5 ай бұрын
اوکی ولی خاطره ترسناک سری‌های پیش اصلا به این پارت نمیرسن😂
@zohaeydani8563
@zohaeydani8563 5 ай бұрын
کل تایم ویدیو داخل آرایشگاه بودم با آرشگر دیدیم😂😂😂😂😂😂😂😂😂
@Mahdiye7373
@Mahdiye7373 5 ай бұрын
جالبه ۱دقیقه اس اپلودشده بازدیدنداشته ولی ۴۳تالایک داره این نشون میده همه مثله من اول لایک میکنن بعدنگاه میکنن.موفق باشی مایاجان مادوستت داریم وخوشحال میشیم وقتی نوتیف میادچون دوباره مایا یه خوشگل ومیبینیم ویه داستانه جالب گوش میدیم❤
@notfarah1832
@notfarah1832 5 ай бұрын
مایای عزیز خیلی ممنون که ب انتقادات دقت کردی و اخر هر داستان اصاب مارو نمیجویی😁😘❤️
@nafisehkhsrojerdy515
@nafisehkhsrojerdy515 4 ай бұрын
بهتریننییی مایا
@avinakhalifeh2095
@avinakhalifeh2095 5 ай бұрын
مایا ممنونم که اینقدر زحمت می‌کشی ❤ خیلی خیلی ویدیو هات رو دوست دارم ❤ ممنون که برای ما زحمت میکشی❤
@Aisan-s9o
@Aisan-s9o 5 ай бұрын
ماجرای احسان واقعا ترسناک بود از بهترین خاطره ها بود
@otakoplas993
@otakoplas993 4 ай бұрын
36:22 سلطون با توجه به نظریه درباره ارواح بین دنیای ما و اونا یه دیوار نازک هست که نه ما میتونیم اونارو لمس کنیم نه اونا مارو اونا فقط درحالتی که اون دیوار خیلی نازک بشه میتونیم ببینمشون یا اونا مارو
@Nioosha1392jk
@Nioosha1392jk Ай бұрын
خواهان چت ترسناک🌸
@RaziyehAsbaii-di5iz
@RaziyehAsbaii-di5iz 4 ай бұрын
8:39 چقدر آدما وحشتناکن😢
@arezo.psychology
@arezo.psychology 5 ай бұрын
واااااقعا لذت بخشه دیدن خاطرات ترسناکت دوست جونی😍😍❤️❤️
@AmirrezaGh-xu8xs
@AmirrezaGh-xu8xs 5 ай бұрын
نوتیفشن اومد اومدم 😂
@Alireza.186
@Alireza.186 5 ай бұрын
به تخمم 1
@saji_pax
@saji_pax 5 ай бұрын
به تخمم ۲
@FOOTBALL-rj3rz
@FOOTBALL-rj3rz 5 ай бұрын
به تخمم۳
@AmirrezaGh-xu8xs
@AmirrezaGh-xu8xs 5 ай бұрын
@@Alireza.186 پرستاری که گفت تو سالمی رو ساییدم
@Milad_NYC
@Milad_NYC 5 ай бұрын
به 🥚 مم ۴
@ghazalrebecaaaaa
@ghazalrebecaaaaa 5 ай бұрын
دستات چقد خوشگله🫠💅
@شهرامکلانی
@شهرامکلانی 3 ай бұрын
عالی بود مرسی ❤❤❤
@fshayan-b9s
@fshayan-b9s 5 ай бұрын
سلام مایا امیدوارم حالت خیلی خوب باشه❤ مایا منم وقتی توی خونه تنهام هیچ صدایی نمیاد ولی دیروز یه صدایی از اتاق مامانم اینا میومد یا شاید اتاق خودم اینو بگم که اتاق من و مامان بابام کناهمن و یه پذیرایی بزرگ داریم .وقتی صدا میومد توجه ای نمیکردم ولی بعد رفتم و اتاق رو دیدم کمد مامانم بود یکم باز بود کاملا بسته نبود و خب عادیه تا اینکه وقتی دوباره رفتم اومدم کمد یکم باز تر شده بود ولی من برام مهم نبود و توی گوشی رفتم .این داستانم زیاد ترسناک نیست ولی خواستم بهتون بگم ‏‪1:02:30‬‏
@Oostore_bisabri
@Oostore_bisabri 5 ай бұрын
پارت بعدی خاطرات ترسناک
@THUNDERS01MRONEShOT
@THUNDERS01MRONEShOT 5 ай бұрын
مایا پارت بعدی خاطرات ترسناک مدرسه رو بساز
@armin6167
@armin6167 5 ай бұрын
وای یه روزی منو پسر خالم تصمیم گرفتیم که به مغازه بریم وقتی رفتیم خوراکی گرفتیم و داشتیم به خونه برمیگشتیم تو راه یکی که اصن قیافشو یادم نمیاد بهمون گفت مواظب خودت باش منو پسر خالم اصلن به حرفش توجه نکردیم رسیده بودیم در خونه و طبقه دوم بودیم تو راه پله یک چیز شبیه خالم رفت داخل منو پسر خالم خالم رو صدا زدیم ولی کسی جواب نداد رفتیم تو و کل خونرو گشتیم ولی کسی نبود ما قبل اینکه بریم مادرم به من گفت که تی بکشم و من قبل اینکه بریم با پسر خالم مغازه تی کشیده بودم ولی اون موقع رده پا هایی مثل بز تو سرامیکا بود و منو پسر خالم به شدت ترس سریع فرار کردیم وقتی به مادرم میگفتم باور نمی‌کرد ولی بعد چند دقیقه باور کرد گفت بریم ببینم چی میگید وقتی رفتیم هیچ رده پایی دیگه نبود و منو پسر خالم خیلی تعجب کرده بودیم بعدش به خونه مادر بزرگم رفتیم مادر بزرگم می‌گفت از طبقه پایین صدا میاد وقتی میرم هیچی نیس منو پسر خالم گفتیم بریم پایین ببینیم چی هست وقتی داشتیم بازی میکردیم در حموم یکدفعه باز شد پسر داییم ۶ سالشه می‌گفت یه بز میبینم😢
@TIYANA-l5o
@TIYANA-l5o 5 ай бұрын
سلام مایا واقعا عالی بود واقعا این سری خیلی ترسناک بود مخصوصا اون پدر دختره خیلی ترسناک بود😢😢
@abasi1878
@abasi1878 5 ай бұрын
مایا خسته نباشی واقعا خیلی عالی بود و یه سری خاطرات واقعا دردناک بودن😔امیدوارم همچین اتفاقای بدی سر کسی نیاد من همه ی ویدیو هاتو دوست دارم ولی خاطرات ترسناک ویدیو مورد علاقمه بازم مرسی که انقدر زحمت میکشی امیدوارم نتیجه ی زحمتات از چیزی که فکرشو میکنی هم بهتر باشه❤❤
@me-fc9gm
@me-fc9gm 5 ай бұрын
2:58am تنهایی و داری یکی از ترسناک ترین پارتای خاطرات ترسناکو میبینی:)
@Zahraaea12
@Zahraaea12 5 ай бұрын
عالی مثل همیشه 😁❤❤
@یاسیبلوچ-ذ8ش
@یاسیبلوچ-ذ8ش 5 ай бұрын
درست گفتن واقعاحناست ومیگن وقتی یکی ازاوناکه همسن وسالته ازدواج میکنه برات حنامیزنن منم چندین وچندباراینجوری شدم
@sara.h.m.
@sara.h.m. 5 ай бұрын
(ادامه کامنت قبل درمورد کیش)مجدد یه چیز به این خانم کیشوند بگم؟ مربیشون رو میشناسم و خواهرشون و همسرشونو، دقیقا اون دختر اون موقع که الان زن میانسالی شده وجود داره واقعا توی اون طویله زندگی میکرده بعضیا به اسم ناتاشا بعضیا صفورا بعضیا صوفیا بعضیا صوفیا میشناسنش، اعتیاد داره و اون سالها طبق گفته صاحبخونه از سر دلسوزی اون طویله رو دراختیارش گذاشته، واقعا ظاهر عجیب و نگاه مرموزی داره و اکثرا توی همون محدوده به امید پیدا کردن عتیقه میتوونی ببینیش
@Volleyball-15a
@Volleyball-15a 5 ай бұрын
ادامه ؟ مگه قبلا هم کامنت گذاشتی میشه اولشو بفرستی
@zaheard3206
@zaheard3206 5 ай бұрын
اگه دنبالش بری چی میشه ؟اون مربیه نگفت چی میشه موندیم تو خماری😂
@Volleyball-15a
@Volleyball-15a 5 ай бұрын
@@zaheard3206 منم خیلی دوست دارم بدونم چی میشه
@SamanMohammadrezaei
@SamanMohammadrezaei 4 ай бұрын
مثل همیشه عالی بود ❤
@mohammad_hosein8417
@mohammad_hosein8417 5 ай бұрын
عالی مایا دستت درد نکنی خیلی زحمت کشدی انشالله همیشه سلامت باشی ❤❤❤❤❤
@amyourmary
@amyourmary 5 ай бұрын
مایا میشه یه ویدیو راجب موجوداتی که مربوط به جنیان هستن و اسم و داستان خاصی دارن توضیح بدی و صحبت کنی؟
@asal5515
@asal5515 5 ай бұрын
کاش، دیگ خاطره ویسی نزاری همشو خودت تعریف کن مایا
@alaheashgh7349
@alaheashgh7349 5 ай бұрын
واقعااا واقعااااا اون داستان دومی (( قتل های بهبهان )) حال منو واقعا بد کرد و 🥺 نشونم داد هیولا ها فقط تو جهنم نیستن روی زمین باید پیداشون کنیم واقعا عجیبه این دنیا
@sevinlotfi-hh3pq
@sevinlotfi-hh3pq 3 ай бұрын
3:33 چرا ویدیو رو نزاشتی😢
@dmyzoli
@dmyzoli 5 ай бұрын
مرسی مایا جان که به نظر های ما اهمیت میدی و زحمت زیادی میکشی❤❤😊😊
@Nini.kosholo
@Nini.kosholo 5 ай бұрын
مایا انگار مثل قبلا خوشحال نیستی با ما درد و دل کن ما پیشتیم❤
@arminsetarebin343
@arminsetarebin343 5 ай бұрын
‏‪36:48‬‏ خانه وحشت: ترسناک ترین بود آدرنالینم کلی الان بالاس 🤯
@ZohaP-f2l
@ZohaP-f2l 5 ай бұрын
وای وای😍
@Sednaa-g7n
@Sednaa-g7n 3 ай бұрын
عالی بود 😮❤
@Ashilstory
@Ashilstory 21 күн бұрын
سلام مایا تو بهترینی ❤❤
@soori.215
@soori.215 5 ай бұрын
تا نوتیف اومد وسط یه کار دیگه بی معطلی و بدون فکر کردن زدم روی ویدئو😊
@saraaslan6136
@saraaslan6136 5 ай бұрын
اوللل
@بگاربگتکقگ
@بگاربگتکقگ 5 ай бұрын
به نظر من اون پسر های همراه شما با اون شخص همکاری میکردن چه نیازی یوده ۲ نفر با هم برن کلیدها ببرن ۲۵کیلومتر را برای سواری نهایت ۳۰دقیقه طول بکشه در برگشت عمدا تعلل کردن تا اون شخص به خواستش برسه و اینها هم از قول‌های که به شما دادن راحت بشن با تعرض اون آقا به شما والا آنقدر جسارت نداره بیاد سراغ ۲تا خانم شما بهتر در دوستی خودتون تجدید نظر کنید
@Kimyuna-ve7cy
@Kimyuna-ve7cy 5 ай бұрын
مث همیشه عالی بود مایا واقعا ممنون که همیشه وقت میزاری و در تلاشی و سعی میکنی با ویدیوهای جذابت مارو سرگرم کنی و باعث میشی ما لذت ببریم🥲💜
@Saba_1912
@Saba_1912 5 ай бұрын
پتو+کولر+نصفه شب+خاطرات ترسناک =🛐
@shakila-k5y
@shakila-k5y 5 ай бұрын
داستانی که داشتی تعریف میکردی اخراش دقیقه۲۳:۲۱ثانیه میشه طبق قانون(نمیدونم کدوم ماده و تبصره) صیغه موقت نه نیاز به شاهد داره ونه نیاز به نوشتن کسی نه میتونست بگه صیغه نبودن و نه میتونست بگه صیغه بودن در نتیجه از این لحاظ میشه گفت خیالشون میتونست کمی راحت باشه(توی دانشگاه قانون مدنی۱پاس کردم و مالع پارساله و یادم نیست که کدوم ماده میشه)
@Lina-ec1sy
@Lina-ec1sy 5 ай бұрын
مایا خانم برای من هم چند مدت پیش همچنین اتفاقی افتاد ، صبح بیدار شدم دیدم روی ناخن کوچکه و ناخن کناریم رنگ هست اول فکر کردم زردچوبه هست ولی وقتی بود کردم بوی حنا میداد به خدا راست میگم حتی به شوهرم نشان دادم ❤️🇦🇫❤️ این هم بگم دست راستم بود ❤
@nilook_nr
@nilook_nr 5 ай бұрын
حنای هست ک توسط اجنه عاشق بدست زده میشه طی مراسم حنابندان که اصولا جن عاشق اینکارو میکنه و حتی توی خاب ممکنه خاب عروسی وخاستگاریت روهم ببینی ک اگر اینجوره پیگیری کن البته نشونه های بیشتری داره که باید خودت ببینی ایا چیز دیگه ی هم هست ک تجربه کرده باشی یانه
@هانیهمحالی
@هانیهمحالی 5 ай бұрын
سلام مایا جون هانیه هستم اون وقت کوچیک بودم کنار مامان و بابام خوابیده بودم فکر کنم ساعت ۳شب بود تشنه بودم بیدارشدم خواستم مامانمو بیدار کنم یک دفعه یه نفر که قدش خیلی بلند بود با لباس خیلی بلند دیدم انکار که منتظر یه نفر بود هی اون ور اون ور میکرد من خیلی ترسیدم مامانمو بیدار کردم گفتم مامان این چیه مامانم کفت چی کجا گفت نترس هیچی نیس فردی که از خواب پاشدم همه چیو برا مامانم گفتم با پدر بزرگم تماس گرفت ببین مایا‌ جون اون وقتا پدر بزرگم یجورایی جن هارو میدید پدر بزرگم گفت اون شب اجنه توی خونه شما بوده من که اینو شنیدم خیلی ترسیدم ولی از اون شب به بعد هیچ چیز دیگه ای ندیدم و خیالم راحت شد
@MRTOPEXXAY
@MRTOPEXXAY 4 ай бұрын
با اینکه افکت بود ویدیو اول ولی ترسناک بود😂😂❤
@user-zc1ph5lq3w
@user-zc1ph5lq3w 4 ай бұрын
لطفا دیگه خاطره صوتی نذار با صدای خودت قشنگ ترو ترسناک تره
@AmirVIVANYT
@AmirVIVANYT 5 ай бұрын
اولین کامنت ❤❤❤❤❤ من هیچوقت لایک نگرفتم به جان پدر مادرتون لایک کنید😢😢
@TahooKahoo-vn9zw
@TahooKahoo-vn9zw 5 ай бұрын
من به جان مادرتو لایک میکنم
@M23478
@M23478 5 ай бұрын
ولی قسم نخور یه لایک ارزششو نداره عزیز🦋✨
@MahbanoH
@MahbanoH 3 ай бұрын
راست میگه عزیزم 🎉​@@M23478
@مهدیپرواز-ظ6ف
@مهدیپرواز-ظ6ف 5 ай бұрын
من بهبهانی هستم و اینو قدیمی هامون هم تعریف میکنن
@Khane_ma
@Khane_ma 5 ай бұрын
بهبهان بختیاری هستن یا عرب؟
@farzannight2473
@farzannight2473 5 ай бұрын
نه عرب هستن نه بختیاری، بهبهانی هستن.ولی لر های شهر های اطراف هم زندگی میکنن
@Pomo_him
@Pomo_him 5 ай бұрын
بهبهانی یا لرن ​عرب تابحال ندیدم تو بهبهان @@Khane_ma
@Amir.aisani
@Amir.aisani 5 ай бұрын
بهبهانی جولغونی ؟
@aliabedini3901
@aliabedini3901 5 ай бұрын
سلام بهبهانی ها به دو دسته تقسیم میشن​@@Khane_ma:بعضی از بهبهانی ها لُر هستن و بعضی ها نه لُر هستن نه عرب هستن
@ستارهبهنامفر
@ستارهبهنامفر 5 ай бұрын
واقعا خاطرات ترسناکی بودن ،مایا جون حستبی لاغر شدی 😍😍کاش بگی چ طوری 😅
@sltangang
@sltangang 5 ай бұрын
بلاخره خاطره ترسناک بنازم❤❤
@MH-M64
@MH-M64 5 ай бұрын
مایا جون تو داستان آخر دقیقه ۱:۱۰ تا ۱۱ یه نوری جلوی دوربین رد شد من متوجه اش شدم
@alam6055
@alam6055 5 ай бұрын
سلام دوستم ،ساعت یا دقیقه رو دقیق تر بده ،چه ساعتی یعنی دقیقا چه دقیقه ای ،من هم دوست دارم ببینم .ممنون
@MH-M64
@MH-M64 5 ай бұрын
@@alam6055 ۱:۱۱:۴۳
@Volleyball-15a
@Volleyball-15a 5 ай бұрын
ما هم دیدیدم خدایی عجیبه
@ronikasanati3290
@ronikasanati3290 5 ай бұрын
سلام مایا من ۱۱ سالمه ووقتی که ۶ سالم بود رفتیم با دختر دایی بابام رفتیم آب بیاری برای داداشم فکر کنم که ساعت ۳بود بعد رفتیم توی آشپز خونه و دیدیم که یه سایه سیاه داره جلوی گاز میرقسید و آشپزی می‌کرد ودوتامون ساکت موندیم و خم شدیم که شاید سایه خودمون باشه ودیدیم نه دیدم و رفتیم سمت اتاق ودر بستیم وبه داداشم توضیح ردادیم که گفتیم زنگ بزنیم به بابام داییم که گفتیم نه بدتر میشه هیچ کاری نکردیم تا ساعت ۷ صبح بیدار موندیم😮
@Yasi-m7o
@Yasi-m7o 5 ай бұрын
هیچ چیز واقعاً ترسناک تر از ادما نیست!
@Faezehh_
@Faezehh_ 5 ай бұрын
این قسمت خیلی پشم ریزون بود😮
@majank6744
@majank6744 5 ай бұрын
این واقعا یکی از بهترین قسمت های خاطرات ترسناک بود مرسی😍
@seyarsabri2005
@seyarsabri2005 4 ай бұрын
سلامتی کسایی که ای ویدیو رو از سال 2037 میبینن
😱❌ خاطرات ترسناک شما! پارت #20❌😱
1:36:30
Maya TheFish
Рет қаралды 185 М.
Une nouvelle voiture pour Noël 🥹
00:28
Nicocapone
Рет қаралды 9 МЛН
Правильный подход к детям
00:18
Beatrise
Рет қаралды 11 МЛН
😱❌ خاطرات ترسناک شما! پارت #21❌😱
1:55:28
Maya TheFish
Рет қаралды 178 М.
😱❌ خاطرات ترسناک شما! پارت #19❌😱
1:04:25
Maya TheFish
Рет қаралды 184 М.
😱❌ خاطرات ترسناک شما! پارت #13❌😱
1:06:24
Maya TheFish
Рет қаралды 155 М.
😱❌ خاطرات ترسناک شما! پارت #15❌😱
52:26
Maya TheFish
Рет қаралды 146 М.
😱❌ خاطرات ترسناک شما! پارت #24❌😱
1:03:40
Maya TheFish
Рет қаралды 101 М.
😱❌ خاطرات ترسناک شما! پارت #17❌😱
46:21
Maya TheFish
Рет қаралды 141 М.
Une nouvelle voiture pour Noël 🥹
00:28
Nicocapone
Рет қаралды 9 МЛН