داستان صوتی محمود و نگار نوشته عزیز نسین

نوشته: عزیز نسین
ترجمه: صمد بهرنگی
راوی: امیر اردلان داودی
مَحمَت نُصرَت معروف به عَزیز نَسین نویسنده، مترجم و طنزنویس اهل ترکیه است.
پس از خدمت افسری حرفه‌ای، نسین سردبیری شماری گاهنامه طنز را عهده‌دار شد. دیدگاه‌های سیاسی او منجر به چند بار به زندان رفتن شد. بسیاری از آثار نسین به هجو دیوان‌سالاری و نابرابری‌های اقتصادی در جامعه وقت ترکیه اختصاص دارند. آثار او به بیش از ۳۰ زبان گوناگون ترجمه شده‌اند.
این داستان کوتاه از کتاب آه….ما الاغها انتخاب شده است. داستان محمود و نگار داستان طنزآمیز دو دلداده است که پدران آهنا در دو حزب مخالف هم مشغول بکار هستند و….

[@saeeb7075]

تشکر موفق باشید***

[@aftab5707]

کتابهای عزیز نسین‌عالی بودند،یادش بهیر

[@aa7364]

واقعا خانواده های شرقی باید این داستان رو بشنوند که آنقدر به جای جوانهاشون تصمیم میگیرند که اون جوونها پیر میشوند و هنوز زندگی ای از خود ندارند . آفرین به نکته بینی عزیز نسین . 👏👏👏

[@ghasemsanaian]

خوبه

[@ghasemsanaian]

داش ایول داری

[@nasserjade4218]

عالی بود

[@majidzahyan5467]

والا به خدا من هنوز بعد از بیست سال همین مشکلو دارم دوتایی پیر شدیم ولی هنوز همه ناراضیند

[@aa7364]

ما یکی از دوستانمان جدی همین طور شده . یعنی خانواده دختر اجازه ازدواج دو تا جوون رو نمیدن. این جوونها پیر شدن و با هم دوست موندن . اما آدم تا ابد که نمیتونه معطل بمونه ، میره پی کارش بالاخره .

[@rezaniaraki9184]

Brilliant.... !

[@jalehnazarifard2224]

من متوجه نشدم اخرش چی شدش

[@ala_geyik]

محمود دیگه از پیری نگار ترسید و فرار کرد و دیگه به سوی اون شهر نیومد.

[@davood9898]

تو دیگه کی هستی از اول ویسکانسن خندیدم🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏👍👍👍👍👍👍👍👍👍👍

[@Mohammadjavadjb]

محمود بلند کرده مث این که😁😅