ناگفته های بازیگر قدیمی در چهل تیکه: اشک خشایار راد در اومد! 💔

خشایار راد مهمان ماست تا با او از زندگی تا بازی، از گذشته تا امروز به گفتگویی صمیمی بنشینیم.
کسی که بخشی جدانشدنی از خاطرات طنز چند دهه اخیر ما در سریال‌های شیرین و به یادماندنی است.
با ما، میزبانی محمدرضا علیمردانی و مهمان خاطره‌ساز ما همراه باشید.
در شبی پر خاطره از سرزمین اشک‌ها و لبخندها و قابِ دلنشین شبکه‌ی نسیم با ما همراه باشید برای خندیدن از سر شوق و اشک ریختن برای خاطرات دور.
ما چهل تیکه‌ایم،
میزبان خاطره‌سازها، میهمان خاطره‌بازها
#چهل_تیکه
#محمدرضا_علیمردانی
#خشایار_راد
#خاطره_بازی
#40Tikke .
.
بهترین سریال های طنز و کمدی ایرانی
از شب های برره و باغ مظفر
تا زیر آسمان شهر و ساختمان پزشکان
!سابسکرایب کن و با خنده بازی خنده رو زندگی کن 👉 / @khandebazi
❤️❤️❤️

[@user-xw4in7kq6v]

خیلی بازیگرهای درجه یکی داریم ولی افسوس به اندازه بچه خوشگل ها بهشون میدون و اهمیت نمیدیم

[@HajiRanginDambora]

همیشه دعای من این است که خداوند در وطن ما صلح و امنیت و آرامی را مستقر کنه 🤲🏻🤲🏻🤲🏻🤲🏻🙏🏻آمین🙏🏻🤲🏻🤲🏻🤲🏻🤲🏻❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️.

[@ggrvxvccv5392]

عمو خشایار مرد نازنینی است و بسیار دوست داشتنی

[@tatakatebi3257]

با سلام و خسته نباشید خیلی ممنون از برنامه خوبتون وخیلی ممنون از اینکه آقای خشایار راد را دعوت کردید .من هیچوقت مصاحبه ای از ایشان ندیده بودم واز این برنامه خیلی لذت بردم. سپاس فراوان از شما آقای علیمردانی گرامی.

[@raminba9770]

ممنون از برنامه زیباتون ..لطفا سکانس ها رو پخش کنین ه،ه لطفش به خاطره بازی تصویری هستش . سپاس

[@ellieasa627]

Very handsome host 😍🥰

[@mohammadmt8695]

Likes

[@jaxs2384]

تو یک سریالی به آقای راد میگفتن آقای لوله پولیکا، چون صداشون خیلی کلفته

[@PearlRealty]

چرا اون قسمتی که فیلم سیروس گرجستانی و نشون دادن تیتراژ سه در چهار و حذف کردید؟؟ دقیقه ۲۹:۱۸

[@user-oi3hq4um7y]

بدرد نخور ترین برنامه خندوانه اسمشم مصخرست

[@alirezapiri3129]

همش کات بود 😒😒😒😒😒😒

[@user-xw4in7kq6v]

روانش شاد واقعا سیروس گرجستانی حیف شد من باهاش خاطره دارم باهیچ بازیگر دیگری خاطره ندارم بخدا بجز آقای گرجستانی یه فیلم داستانی بود یادش بخیر آقای کرجستانی نقش یک آدم ثروتمند در شمال کشور رو داشت و دخترزیبایی داشت با یک پسر کوچولوی زیبا یک جوان مهندس تهرانی گذرش به ویلای اونها میفتاد و بعد کم کم باهاشون صمیمی میشد و توی کارخونه آقا سیروس مشغول بکارمیشد و توی دلشون جا باز میکرد و درنهایت بادخترشون ازدواج میکرد و بعد بهشون خیانت میکرد میخاست تمام ثروتشون رو بالا بکشه اما در پایان لو میرفت و گیر میفتاد ودستگیرمیشد

[@user-oi3hq4um7y]

مصخره ها