Рет қаралды 4
خیلی وقت ها که دلتنگیم و دشواری های زندگی ساعت های تلخی را برامون رقم می زنه. ساعت ها با خودمون درباره راه هایی برای برون رفت از این وضعیت صحبت می کنیم، فکر می کنیم و به درست یا به غلط، به نتایجی هم می رسیم. فارغ از اینکه آیا چنین نتیجه ای واقعا به گشایشی ختم می شه یا نه. و چه بسا اگر نتیجه ای حاصل نشه، خیلی زود خود همین راه غلط هم دشواری ها و موانع دیگری را سر راهمون قرار می ده و کار از اونچه بود پیچیده تر و اوضاع از همیشه بغرنج تر می شه. اما چه باید کرد؟ و به حرف چه کسی باید اعتماد کرد؟ یعنی کسی برای این دشواری های ما نسخه ای نپیچیده؟
داستان امروز ما حکایت پیرمردی است که طوفان مصیبت ها، کشتی زندگی او را بدجوری به گرداب حوادث سپرده بود، اما نسخه ای از ناخدا خیلی زود او را به ساحل امن و پر طراوتی رسوند. نسخه ای که برای همه ما اون هم در این زمانه پر تلاطم و لبریز از درد می تونه راهگشا باشه. با هم حکایت این پیرمرد رو می شنویم.
FatimaCast.com