Рет қаралды 5,217
ما به محض اطلاع از مصاحبۀ خانم مهشید امیرشاهی با رادیو فردا مترصد انتشار آن بودیم تا نقلش کنیم.
پس از انتشار بخش اول مصاحبه که در ایران لیبرال نقل شد، منتظر انتشار بخش دوم بودیم که واقع نشد، وقتی دلیل امر را از خود ایشان سؤال کردیم چنین جواب گرفتیم
خانم مهشید امیرشاهی
«من مدت هاست از زیر بار مصاحبه در می روم به خصوص اگر متقاضی یکی از رسانه های دولتی باشد - چون معتقدم این رسانه ها به جای خبر رسانی و خبر نگاری تبدیل شده اند به آلت خطرناک و متاسفانه مؤثر پیشبرد اهداف دولت ها و گروه هایی که پول و خوراک به آنها می رسانند. رادیو فردا بی تردید یکی از این نوع رسانه هاست که برای مردم ایران پستان به تنور می چسباند و تظاهر به دلسوزی برای ما می کند، پول اداره اش را از وزارت امور خارجۀ امریکا می گیرد و خوراک و خط سیاسیش را از نو محافظه کاران امریکایی! این بار تن به گفتگوی تلفنی با آن دادم- البته با اکراه -: به دلیل اصرار دوستانی که واسطه شدند، نزدیکی به سالروز ترور شاپور بختیار و حسن نیت مصاحبه گر - و در نهایت هم پشیمان شدم.
به هر تقدیر گفتگو انجام شد و بخشی از مصاحبه با قید "قسمت اول" روی سایت رادیو فردا رفت - با تأخیر. گفتند دلیل تأخیر تغییر و تبدیلات تکنیکی سایت بوده است و به سبک پاورقی های مجلات وعده دادند: بقیۀ در شمارۀ آینده! ولی از قسمت دوم خبری نشد که نشد و دوستانی که مایل به نقلش بودند، از من مرتب سراغش را می گرفتند و من با اینکه دلیلش را حدس می زدم به یقین نمی دانستمش. تا مصاحبه کننده با من تماس گرفت و با شرمندگی هرچه تمامتر گفت که مدیریت رادیو اجازۀ پخش بخش دوم مطلب را نداده است (شنیدم که بخش اول هم از روی سایت این رادیو برداشته شده). در جواب گفتم گرچه سانسور رادیو فردا شرم آور است و خشم برانگیز اما با آگاهی از طرز کار این رسانه ها، ابدا جای تعجب ندارد و اضافه کردم که نوار صوتی مصاحبه را در اولین فرصت در دسترس بیشترین افراد خواهم گذاشت چون وظیفۀ خودم می دانم تجربه ام را در مورد نقش سانسورچی آن رادیو با دیگران شریک شوم. به قول انگلیس ها می خواهم: "name them and shame them". به ویژه به کسانی این دین را دارم که مثل من همیشه و مداوم با میمیزی اولیای امور جنگیده اند.
توجه به این نکته هم خالی از طنز نیست - بی شک طنزی تلخ - که دقیقا به دلیل حرف هایی که من در دفاع از آزادی بیان زده ام و اشاراتی که در آن بخش در رابطه با اسراییل مطرح کرده ام، مصاحبه ام سانسور شده است - چون همه خوب می دانیم که سیاست نومحافظه کارانه هیچ سخنی مرتبط با اسراییل را تاب نمی آورد، مگر مجیز و تملق و تایید دروغ های تبلیغاتی "لابی" های صیهونیستی را!
آزادی بیان مسئله ای نیست که من از سر تفریح بخش بزرگی از وقت و عمرم را صرفش کرده باشم. اگر می خواستم سانسور را تحمل کنم که در ملک خودم می نشستم، رنج دوری و تبعید را به جان نمی خریدم، در زادگاهم می ماندم و از سپیدۀ صبح تا سیاهی شب با زبان فارسی زندگی می کردم، بامم بر سر و شامم هم بر سفره مهیا بود. من اگر خطرات و مشکلات ایستادگی در مقابل خمینی چی ها را پذیرفتم، به تحقیق برای این نبود که میمیزی را از حقوق بگیران رایو فردا تحمل کنم. راستش و بدون کمترین رودربایستی در اینجا می گویم که تحمل سانسور نو محافظه کاران بسیار بسیار بیش از سانسور وطنی مایۀ کسر شأنم است.»