من و جاریم روی کار بودیم که یهو شوهرامون اومدن و

داستان واقعی من و جاریم که توی باغ جای خلوت پیدا کردیم و رفتیم روی کار که یهو شوهرامون اومدن و ...
اگر از داستان واقعی ما خوشتون اومد و علاقه به داستان های واقعی عاشقانه و خیانت دارید ممنون میشم لایک کنید و برای اینکه برای خوندن بقیه داستان ها کنار ما باشید مارو حمایت و سابسکرایب کنید و زنگوله رو بزنید 😍❤️
درضمن منتظر کامنتای قشنگتون هستیم که روحیه بگیریم و هر روز بهتر از روز گذشته بشیم
من و جاریم روی کار بودیم که یهو شوهرامون اومدن و #پادکست #داستان #داستان_واقعی #dastan #خیانت #حکایت
داستان های فارسی
عشق یا لذت
eshgh ya lezat
داستان
داستان شب
داستان واقعی
داستان خیانت
داستان های ترسناک
داستان های جدید
رمان صوتی
داستان خیانت فامیلی
خیانت زن شوهردار در فضای مجازی
خیانت همسر
خشن
Story
Persian story
Romantic novels
Sadegg hedayat
Love novels
Persian short stories
Fairy tales in farsi
Khosrow and shirin
Ottessa moshfegh
Maza story
Novel
Persian novels
#dastan
#رادیو_داستان
#قصه_گوی_شب
#واقعی
#داستان
#پادکست
#داستان_رادیویی
#آوای_داستان
#حکایت
#داستان_واقعی
#داستان_خیانت

[@EsmaeelZamani]

اشتباه کردین خواهرمن . تو ب خدا نزدیک تر بودی ک زودتر مجازات شدی مال اونا موند و سنگین تر میشه دیگه بهشون فکر نکن بچسب ب زندگیت . گذشته رو کامل پاک کن

[@اردشیرکاویانی-ن4ض]

پانزده سال گذشته دیگه فراموش تو اگر به فکر آبرو بودی اصلا ان کار کثیف را انجام نمیدادی تاوان همین بود باقی بماند برای روز معیاد

[@ahmadrezasaremi1100]

سخته که بتونی فراموش کنی ولی بچسپ به زندگی جدیدت و بچهات و اونارو ول کن اونا کاملا مشخصه بازم به دارن به کثافتکاریشون ادامه میدن، خدا دوست داشته که کشیدتت بیرون. تو خلاص شدی ولی اونا نه و یروزی حسابی گرفتار میشن پس بچسپ به زندگیه خودت و شوهرت و بچهات و گذشته رو فراموش کن.