Рет қаралды 111
منو زنم موهامون صافه بچم موهاش فره و چال گونش مثلِ باجناقمه به زنم شک کردم ، حالا میخوام...
صاحب کار 70 سالم به ازای را*بطه حقوق بیشتری بهم میداد میگفت تو فقط برام بخ.. وحشت کردم
با دوست پسرم با عشق ازدواج کردم فکر میکردم خوشبخت ترینم ولی بعد از عقد فهمیدم .. اینقد وضعش خراب بود که مجبور شدم برم سر کار و برای حقوق بیشتر با صاحبکار 70 سالم برم تو برنامه و مجبورم میکرد براش..
شوهرم تو شرط بندی منو به دوستش باخت و مجبور شدم یه شب تا صبح ... • دوست شوهرم جررم داد شو...
نصاب کولر برای سرویس اومده بود خونم ولی با زور افت*اد رو م و منو • دوست شوهرم جررم داد شو...
برای کمردردم پیش فیزیوتراپ رفته بود رو تخت که دراز کشیده بودم • بخاطرکمردردم رفتم مطب ...
#داستان_واقعی
#داستان
#پادکست
#رمان_صوتی
#عشق
dastan
داستان انگیزشی
داستان واقعی عشقی
پادکست داستان صوتی
رمان صوتی عاشقانه
پادکست داستان فارسی
داستان های واقعی زندگی
رمان صوتی عاشقانه بدون سانسور
حکایت
پادکست