بسمه تعالی مرد بیابان سه ساله دختر رقیه سلطان سه ساله دحتر زارو پریشان سه ساله دختر عازم ویران سه ساله دختر همسفر زینب کُبرا شده دیده ی گریان سه ساله دختر مرد بیابان سه ساله دختر سیلی دون زینت رخساره اش با دل بریان سه ساله دختر می رود اما به کجا می رود بالب عطشان سه ساله دختر مرد بیابان سه ساله دختر عمه حوانان زچه در خون تپید گشته نوا خوان سه ساله دختر یا پدرم رفته سفر از چه رو خسته و نالان سه ساله دختر مرد بیابان سه ساله دختر نیست مرا تاب وتوان عمه جان راه بیابان سه ساله دختر ماه عجب همسفر ما شده از سراحسان سه ساله دختر مرد بیابان سه ساله دختر راهب بیچاره چرا گریه کرد اشکِ فراوان سه ساله دختر شام بود منزل پایان ما گوهر ایمان سه ساله دختر مرد بیابان سه ساله دختر رقیه همان گوهر ناب حسین شافع عصیان سه ساله دختر بازنوا خوان شده یکسر "کریم" ذکر محبان سه ساله دختر التماس دعا