مگه شش کلاس سواد چقدر تکلیف دارد که هنوز تمام نشده.
@pedi61136 ай бұрын
چرا همش مونولوگ های قدیمی دارن اپلود میشن په😢
@user-yx9ku9uy3n6 ай бұрын
استندآپ حافظان قرآن تهران وبزاربخندیم 🤣🤣تخمیا جمع شده بودن.
@user-pi3xt6tq1n7 ай бұрын
حیف چهارشنبه سوری یک روزه وماه های حرام سه ماهه
@user-hl6vj5pn6q6 ай бұрын
انها نه اینها نه همون انها شاید هم طیب اله
@user-ju9ln8jm3h7 ай бұрын
جون عزیزت اینارو ی تیم دارید میسازید یا تنهایی و فی البداهه اینارو میگی خوار مادر استعدادی بخدا دمت گرم
@gildakarbassi6117 ай бұрын
این ژاپونیه چه بدبختی بوده که آمده ایران😮😮
@user-ij1bs4xm1m7 ай бұрын
زرت
@user-hl6vj5pn6q6 ай бұрын
شما همون بیخیال بشید کافیه کشش ندید۰
@user-hl6vj5pn6q6 ай бұрын
حال حجاب را رعایت کرد تو چه خدمتی میکنی آخرش میگی بفرمائید داخل با داخلش چه میکنی؟
@farhad-ez6bh7 ай бұрын
دمت گرم داداش سینا مثل همیشه عالی خیلی عشقی ❤❤❤❤
@Alid13.6 ай бұрын
دهنت سرویس سینا هوش مصنوعی با آفتابه امام خخخخخ
@arashyusefi18897 ай бұрын
بسم الله الرحمن الرحیم « آفتاب هستی » روی خدا ز هر سو بر ماست آشکارا کو دیدۀ خدابین تا بنگرد خدا را ؟ آن آفتاب هستی از بس که آشکاراست از چشم خلق مخفی ست با روی آشکارا ما را سوای دلدار در چشمِ دل نباشد تا چشمِ دل بدوزیم دیدار ماسوی را کس را بقا نبودست پیش وجود مطلق تا بر وجودِ باقی، حاصل کند فنا را ما را فروغ هستی از خویشتن نباشد ای آفتاب هستی، هستی بود شما را امّید عفو او بود سرّ خطای آدم پرورده نور عفوش در بندگان خطا را قبل از وجود، ما را بخشیده فیض هستی فرموده استجابت پیش از دعا دعا را تا بر صفاتش آید اسم غنی محقّق بر درگه غنایش، محتاج کرده ما را در ساحت جلالش با وی کسی نگنجد آری چنین بزرگی ست زیبنده کبریا را همرنگ عاشقان شو تا عاشقانه بینی بیگانگان نبینند دیدارآشنا را ما شاه تاج بخشیم در خرقۀ تجرّد اینجا بجای سلطان تعظیم کن گدا را صاحبدلان مقیّد بر مُلک جم نباشند در دل همیشه جویند جام جهان نما را تا نقد عمر داری تحصیل معرفت کن از کف مده به غفلت سرمایۀ بقا را گر کیمیا دهندت بی معرفت گدایی گر معرفت خریدی بفروش کیمیا را با دولت سکندر آدم غنی نگردد آری گدای مِلک است دارای مُلک دارا از درد ناشناسان وصل و دوا چه خواهی؟! ای دل بجوی در خود هم درد و هم دوا را گر بی خلاف منّت حاصل نگشت دولت عزّت مجو به ذلّت تسلیم شو قضا را از نعمت جوانی لذّت برند یاران گر بندگی نمایند پیران پارسا را از پا فتادگان را هر دم گره به کار است باید نداد از دست، دست گره گشا را گنج مراد خواهی پند فؤاد بشنو شبه خزف مپندار درّ گران بها را . . . گر معرفت دهندت مستغنی از دو کونی ( بی نیاز از دو جهانی ) گر کیمیا بیابی بی معرفت گدایی