بازم پیشنهاد انیمیشن خانواده پاگنده و فیلم سربازان سگی و گرگ وایکینگ
@Filmoroya6 ай бұрын
روی چشمم سپهرجان 💘
@sepehrtabari75386 ай бұрын
ادامه گابریل برای اینکه ثابت کنه راست میگه حاضر شده نقط ضعف های خوناشام هارو بگه اول مکیدن خونشون و خوردنشون و چرخوندن سرشون قطع کردن سر نه چرخوندن سر چدن اگر سرشون رو قطع کنیم به خاکستر تبدیل میشن ولی اگر سرشون رو بچرخونیم به خاکستر تبدیل نمیشن و ما خوناشام ها نمیتونیم زیر آفتاب بریم چون در روز ازل اولین خوناشام های که به وجود اومدن از خدا دستور گرفتن که فقط حق دارن از حیوانات مصرف کنن ولی آن ها از این دستور سرپیچی کردن و خداوند اون هارو برای همیشه از نور خورشید محروم کرده و شیاطین همیشه شیطان نبودن اون ها یه زمانی مثل فرشته بودن فرشته نبودن مثل فرشته بودن و مردم به اون ها میگفتن فرشته فیزیک ولی یه دلایل نامعلوم به شما تبدیل شدن و هیچ کس دقیقا نمیدونه چرا و به پادشاه گفت من یه قبیله خوناشام رو نابون میکنم تنهایی پادشاه با تعجب گفت درست بدونه شک از خوناشام های معمولی قويتر هستی ولی فکر نکنم بتونی تنهایی یه قبیله رو نابون کنی گابریل یه لبخند زده و گفت الان میام و رفت کنار به قبیله با دوهزار خوناشام رئیس اون قبیله پرسید چی میخوای؟ گابریل گفت اگر تسلیم بشین زنده میمونید همه خندیدن و تو یه لحظه سر ۱۵۰۰ تا خوناشام چرخونده شده و بازمانده ها تسلیم شدن و یه جشن گرفتن ادامه دار خوبه یا نه؟ نظر شما چیه؟ لطفا اگر میتونید راهنمایی کنید
@Filmoroya5 ай бұрын
سپهر واقعا نمیتونم درست متوجه داستانت بشم به نظرم یک بار داستانت رو به صورت کامل و خوانا برام دوباره بنویس تا بخونم ببینم در مورد چیه
@sepehrtabari75386 ай бұрын
ادامه فردای آن روز مردم وحشت زده بودن یه نفر گفت من الان زندم چون نام خدا دستم بود یه نفر دیگه گفت اون میتونه بدونه دوت وارد خونه بشه و تصویرش تو آیینه دیده میشه یه شکارچیه خوناشام با عصبانیت گفت دروغ ممکن نیست یه خوناشام بتونه بیاد زیر آفتاب سرباز ها گفتن ما با چشم خودمون دیدیم شکارچیه خوناشام با تمسخر گفت حتما یه دلقک بوده یه درکیری شده و همون لحظه گابریل با یه ارتش از خفاش آمده همه وحشت زده فرار کردن ارتش تیر اندازی میکرد توپ شلیک میکرد ولی فایده نداشت و یه کشیش از گابریل پرسید تو چرا از نام خدا میترسی ؟ گابریل گفت چون دستم رو میسوزونه کشیش پرسید پس چرا نور خورشید آب مقدس صلیب رو تو تاثیر نداره ؟ گابریل گفت خوب دیگه کشیش گفت نه تو خجالت میکشی و با نام خدا رفت سمت گابریل همه گفتن نه خطرناکه گابریل با وحشت گفت برو گمشو و کشیش نام خدا رو زده به دستش ولی هیچ چیش نشده و با تعصب و ناراحتی گفت درست من خجالت میکشم من از این زندگی خسته شدم کار من همش اینه کشتن خوابیدن کشتن خوابیدن شما فانی ها نهایت سیصد سال عمر میکنید ولی لذت میبرید ما عمر جاودانه داریم ولی لذت نمیبریم کشیش گفت پس توبه کن از خدا معذرت خواهی کن گابریل با تعجب پرسید شوخی میکنی؟ ما برای شیطان بودن خلق شدیم کشیش پرسید کی این چرت و پرت هارو گفته؟ هیچ کس برای شیطان بودن خلق نشده این ما هستیم که انتخاب میکنیم و گابریل با عجله میره کلیسا و سجده میزنه و میگه خداوند متعال من رو ببخش من دیگه نمیخوام شیطان باشم و قسم میخورم تا آخرین نفر خادمینه شیطان رو نابون میکنم بله تا آخرین نفر شون رو میکشم ادامه داره خوبه یا نه؟ نظر شما چیه؟ لطفا اگر میتونید راهنمایی کنید
@sepehrtabari75386 ай бұрын
سلام
@Filmoroya6 ай бұрын
درود بر شما سپهرجان
@sepehrtabari75386 ай бұрын
راستی من یه داستان ترسناک دارم اینه که یه شب یه نفر از خواب بیدار میشه میبینه که خونش رو دزد زده به پلیس زنگ میزنه پلیس میگه تا بیست دقیقه دیگه میاد ولی سی ثانیه بعد صدای ماشین پلیس میاد از پنجره میبینه دوتا ماشین پلیس غول پیکر اومدن و از تو شون دوتا پلیس غول پیکر میاد بیرون به مرد زنگ میزنن ولی جواب نمیده چون در حد مرگ ترسيد بود و یک دفعه از خواب بیدار میشه فکر میکنه خواب بود ولی همون لحظه پلیس پلیس معمولی در میزنه مرد در رو باز میکنه میپرسه چرا انقدر زود؟ پلیس با تعجب گفت زود؟ ما نیم ساعت طول کشید تا بیایم دزد هم گرفتیم مرد قلبش وایساده متوجه شده خواب نبود واقعا دوتا غول بودن ولی جوابی داده نمیشه همین میدونم کار دار ولی درستش میکنم نظر شما چیه؟
@sepehrtabari75386 ай бұрын
این رو برای یه نفر دیگه هم تعریف کردم گفت این کارو بکن بگو این مرد میتونه شیاطین رو بینه نظر شما چیه؟
@Filmoroya6 ай бұрын
سپهر عزیزم جالب بود اما من نیمه آخر داستان روگمان میکنم که درست متوجه نشدم