Рет қаралды 3,293
خدایی از آن خداست، باید بندگی را نیز به خدای تعالی سپرد و دم از هیچ نزد که شرط انصاف نیست در برابر حق داعیهٔ هستی داشت. یک شهر آباد بس است و خرابی عبد حکایت از آبادی حق دارد.
بنده نباید در پی آن باشد و بهگونهای عمل نماید که بخواهد امور بر روند عادی خود به جریان افتد؛ بلکه بهترین کار این است که او سخنی نگوید و چیزی نشنود تا حق جایگزین او گردد و حق باشد که میگوید و حق باشد که میشنود. خود او اندیشه ننماید تا فکر از درون وی قوت گیرد و خداوند به ذهن وی حرکت دهد و فکری را بر او القا نماید. او باید قلب را نجنباند تا حضرت حق در قلب او به تپش افتد و تپشهای حق را مخالفت نکند تا خود حق او را هدایت نماید و هر جا خداوند خواست قلب را به تپش اندازد و هر جا نخواست او باشد که آن را از تپش باز میدارد و هرجا خداوند اراده کرد، به آن کاستی یا افزونی دهد. باید حق تعالی باشد که مینویسد و حق تعالی باشد که میبیند و سالک خود را کسی به شمار نیاورد. او باید ساکت و مطیع باشد؛ نه گوینده، شنونده، بیننده و نویسنده. به قول حافظ: «حافظ تو خود حجاب خودی از میان برخیز».
بنده در مسیر کمال قرب، به مقام فنا میرسد. فنا یعنی از سر خویش برخاستن. فنا یعنی هرچه هست خداست. باید یک قدم از سر خویش برخاست تا خداوند جای آن بنشیند. کسی که به فنا میرسد رویت، دید و قدرتی متفاوت مییابد. آشنای به حق در این مقام، به بندگان خدا احسان نمیکند و کسی را نیز دعا نمینماید؛ چون محسن فقط حق تعالی است. ما به دنیا نیامدهایم تا احسان کنیم. اثر احسان این است که محسن را طلبکار میکند و دیگر اینکه خدای متعال جایی را باقی نگذاشته است تا ما احسان کنیم. زمانی که حق تعالی «قدیم الاحسان» است، بنده دیگر چه بگوید و چرا کار تکراری انجام دهد. احسان، انفاق و… از مقولههایی است که حقیقت دارد؛ ولی اگر کسی حقیقت حق را نگاه کند، هر چیزی کوچک جلوه میکند و به تدریج بزرگترین حقایق ظهوری کوچک میشود و در برابر میتوان بزرگترین کارها را بهراحتی انجام داد؛ اما اگر حقایق کوچک ظهوری بزرگ جلوه کند، دیگر نمیتوان حقایق بلند را انجام داد. بهطور نمونه، اگرکسی سنگ کوچکی را از خیابان و جادهای که محل عبور و مرور است برداشت و آن را در اعلامیهها و بولتنهای خبری بزرگ جلوه داد، دیگر نه تنها نمیتواند سنگ بزرگ را بردارد، مانع دیگران نیز میشود؛ چون همهٔ بودجه و ابزار برای وی هزینه شده است و برای عالِم به این علم، وقت، فرصت و بودجه نیست تا بتواند این علوم را گسترش دهد. به هر روی، هنگامی که خدا فاعل حقیقی تمامی کارها باشد، نباید برای عاقل جای هیچ گونه نگرانی باشد. بنابراین اگر کسی برجسته است، نباید به خود مغرور شود و اگر وامانده است، نباید از خود مایوس گردد. هرچه کسی زرنگ باشد، خداوند با یک پشتپا، او را زمین خواهد زد و هرچه مهمل باشد، با یک توجه، جلوه و ظهور خواهد کرد، به گونهای که چهرهای برای دیگران خواهد شد.
در فضایی که خدا فاعل همه کارها به عشق است، عاقلانه نیست کسی که خدا سمت دستگیری به او نداده است ، بخواهد دیگری را در مسیر هدایت، دستگیری کند. افزون بر این، عاقبت آدمی چندان معلوم نیست؛ مگر اینکه خداوند از انسان دستگیری نماید. بلکه کسی که خداوند هدایت و شوق کمک به دیگران را در دلش قرار داده است میتواند از دیگران دستگیری نماید. کسی جز خدا در عالم موثر نیست و همهٔ خیرات به عنایت او محقق میشود و نیز اوست که واسطهٔ رساندن خیرات را معین مینماید و سبب میسازد.
آیت الله محمدرضا نکونام
منبع: وب سایت نشر آثار