Рет қаралды 5,757
برای دسترسی به لیست کلیه قصه های ظهر جمعه لطفا روی لینک زیر کلیک کنید
• قصه ظهر جمعه - قصه شب ...
در داستان شاهزاده خانم دماغدراز میشنویم که:
در شهری پیرزنی با سه فرزندش به سختی زندگی میکردند. روزی پیرزن به فرزندانش گفت که میخواهد قبل از مرگش گنج خانوادگیشان را به آنها نشان دهد.
او یک تیلهی شیشهای، یک فلوت و یک کت کهنه را از صندوقچه بیرون آورد. تیله را روی فرش غلتاند و از حرکت آن، سکههایی ظاهر شد. در فلوت دمید و بلافاصله دستهای سرباز محافظ حاضر شدند و گفت که با پوشیدن این کت، هیچکس قادر نیست شما را ببیند. پیرزن به فرزندانش گفت که هیچکس نباید از این رازها باخبر شود تا این گنج خانوادگی به نسل بعد برسد.
در داستان نقشهی نادان میشنویم که:
در زمانهای دور جوانی در یک مغازهی پارچهفروشی کار میکرد. او پول کمی داشت، اما دلش میخواست ازدواج کند. تا اینکه بالاخره دختری را به همسری انتخاب کرد و دختر برای دیدن کاسبی شوهرش، به بازار رفت. پسر که میخواست در نظر همسرش بزرگ جلوه کند، به دروغ گفت که در مغازه همهکاره است و دختر بهترین دستمال مغازه را از او خواست....
#کتاب_صوتی#قصه_ظهر_جمعه#قصه_شب
#قصه
#قصه_ظهر_جمعه
#Ghese_Zohre_Jomeh
#محمدرضاسرشار
#داستان_شب_رادیو
#قصه_شب
#قصه_شب_رادیو
#رادیو
#راه_شب
#داستان_فارسی
#راه_شب
#داستان_کودکانه_فارسی
#داستان_راستان
#حکایت_های_فارسی
#حکایت_های_ایرانی
#داستان_های_کوتاه
#داستان_های_فارسی
#داستان_های_صوتی
#حکایت_های_زیبا_ایرانی
#داستان_های_زیبا_ی_ایرانی
#حکایت_های_پند_آموز
#قصه_های_پند_آموز
#داستان_های_پند_آموز
#dastanhaye_farsi
#ghese_zohre_jomeh
#dastan
#قصه_های_خوب
#مرزبان_نامه
#کتاب_های_کهن
#حکایت_های_کهن
#قصه_های_کهن
#حکایت
#داستان
#کتاب_گویا
#RADIO_ZIBA
#رادیو_زیبا
#RADIOZIBA
Radio Ziba
رادیو زیبا
داستان های فارسی
داستان شب رادیو قدیمی
قصه شب
داستان شب رادیو
قصه ظهر جمعه
Ghese Zohre Jomeh
کتاب گویا
کتاب صوتی