Рет қаралды 26,459
موضوع: دلایل بیتوجهی برخی از افراد به دین
1- عدم شناخت درست دین
2- جامعیت دین، در خنده و گریه
3- رفتار نادرست برخی دینداران
4- شناخت ناقص دستورات دین
5- افراط و تفریط در تبلیغ دین
6- معنای درست انتظار امام زمان علیهالسلام
7- فهم درست قرآن با استناد به آیات و روایات
دانلود صوت برنامه:
qaraati.ir/pic/sound/darsha/98...
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم، بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین بعدد ما أحاط به علمه، الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی
چیزهایی را که باید بدانیم خیلی است. یکی را امروز بگویم چرا عدهای که علاقه به دین دارند، یک عدهای هم دهان کجی میکنند. دلیل بی توجهی به دین، من یازده مورد را نوشتم. ممکن است بیشتر از این باشد. شما اگر به ذهنتان آمد بفرمایید.
1- عدم شناخت درست دین
1- دین، زیباییهای دین بیان نشده است. زیباییهای دین بیان نشده است. امام رضا فرمود: «ان الناس» کلمههای عربی را که بلد هستید. «انّ» یعنی چه؟ حتماً «الناس» یعنی چه؟ مردم، «لو» یعنی چه؟ اگر «أَنَ النَّاس لَوْ عَرَفُوا مَحَاسِنَ كَلَامِنَا اتَّبِعُوا» اگر معرفت میشناختند «مَحَاسِنَ كَلَامِنَا» محاسن، حُسن یعنی زیبایی، امام رضا فرمود: اگر مردم زیبایی کلام ما را میدانستند پیروی میکردند. اگر یک عده امام رضا نمیشناسند یا زیارتش نمیروند یا سایر اهلبیت را نمیشناسند، گاهی طرف میرود نمیداند این علامه طباطبایی است. اگر بداند او کیست، فوری پیاده میشود سلام علیکم، نمیداند ایشان استادش است. نمیداند ایشان کیست. یکی اینکه عدهای که توجه ندارند، شناخته نشدند. دو سه مثل برای شما بزنم. اگر شما کتاب مفاتیح را بردارید، صفحهی اولش فهرست را برداری نوشته دعای ساعت اول روز، دعای ساعت دوم روز، دعای ساعت سوم و دعای ساعت چهارم. میخندد، میگوید: پس مسلمانها دائم باید دعا بخوانند. تکنولوژی پیشرفته است، فضا تسخیر شده است. کره ماه رفتند، انسان در فکر تسخیر آسمانهاست، این آقا میگوید: بنشین ساعت هفت تا هشت یک دعا بخوان، هشت تا نه یک دعا، نه تا ده یک دعا، اسلام میگوید: بنشین دعا بخوان حال آنکه دنیا ترقی کرده است لذا دیگر عقیده به دین ندارد. جوابش چیست؟ جوابش این است که بد معرفی شده است.
اگر شما ترمینال رفتی، گاراژ، گفتند: تهران قم ساعت 6، تهران قم ساعت 7، تهران قم ساعت 8، تهران قم ساعت 9 و تهران قم ساعت 10. این معنایش این نیست که هی برو تهران و هی برگرد. معنایش این است که هر ساعتی خواستی بروی ماشین هست. گرفتید؟ دعای ساعت اول و دعای ساعت دوم معنایش این نیست که همیشه دعا کن. یعنی آقا ممکن است کسی از اول صبح تا ساعت یازده وقت دعا نکند. خمیرگیر است، خمیرگیرها سحر باید بروند خمیر کنند و اول آفتاب نانشان دربیاید و یکی دو ساعت نانوایی است، دوباره تا ساعت ده میرود فراغت پیدا کند، در حد یک صبحانه و چای دوباره باید خمیر کنند برای ظهر. این اصلاً نمیرسد. فقط ساعت یازده میتواند پنج دقیقه دعا بخواند. میگوید: اگر ساعت یازده وقت داشتی برای ساعت یازده هم یک دعا داریم. اینطور حل شد.
یا مثلاً تابلو، نوشته داروخانهی شبانهروزی، یعنی چه؟ یعنی شبانهروز دوا بخریم؟ معنایش این نیست. معنایش این است که هر ساعتی شما خواستید در داروخانه باز است. نه اینکه شبانه روز دارو بخر. دعای ساعت اول و دوم و سوم معنایش این است که هر ساعتی وقت کردی دعا بخوانی، هست. گاهی وقتها مردم بد میفهمند. مثلاً داریم وقتی وارد حمام شدید مقداری آب حمام را بخوریم. قدیم که حمام نبود خزینه بود، افراد مختلفی در خزینه میرفتند و آب خزینه آلوده بود. میگفتند: این چه دینی است؟ وارد حمام شدیم آب خزینه بخوریم؟ نه، معنایش این است که باید آب حمام به قدری تمیز باشد که قابل خوردن باشد. اینطور است. گاهی وقتها مردم نمیدانند. پدربزرگ میگوید: عزیز، به نوهاش... دستت را به من بده. میگوید: نمیخواهم بدهم. میگوید: چرا؟ نمیخواهم بدهم. چرا بدهم به تو؟ من میخواهم آزاد باشم. آقا آزاد که شدی یک موتوری به تو بزند، بیافتی در جوب حواست پرت شود، دستت را به من بدهی بیمه میشوی. شما اگر حجاب داشته باشی بیمه هستی مثل جوراب، جوراب اگر داشته باشی پایت خاکی نمیشود. کفش پا کنی تیغ به پایت نمیرود. این برای حفظ خودت میگوید حجاب داشته باش. برای حفظ خودت میگویم: دستت را در دست من بگذار که نگذارم بیافتی. منتهی این فکر میکند این پدربزرگ مخالفش است. میگوید: آزادی مرا از من گرفتی، میخواهی دستم در دست تو باشد و من اسیر تو باشم؟ بابا این اسارت نیست. جوراب پا کنم که پایم را تنگ بیاندازم. کفش پا کنم که پایم را گیر بیاندازم. بابا اینها گیر نیست، تنگ شدن نیست. اینها بیمه است. گاهی دین بد معرفی میشود. امام رضا فرمود: اگر دین درست معنا شود مردم تابع میشوند. پس بحث امروز این است [پای تخته] علل و دلایل، دلیل بی توجهی بعضی به دین.
چرا بعضی به دین بی توجه هستند؟ 1- عدم شناخت؛ نمیداند که معنیاش چیست و شناخت ندارد. مثلاً فکر میکند شجاعت این است که چند میدهی از اینجا خودم را پرت کنم؟ این خریت است و شجاعت نیست. لذا یک پولی میدهند از بالا میافتد و پایش هم میشکند. چقدر میدهی که با یک نفس دو کیلو آبغوره سر بکشم؟ این شجاعت نیست، این حماقت است. دین باید درست معرفی شود. بچه میخواهد شیر بخورد، مادرش برای اینکه این بچه شیر نخورد به سینهاش فلفل میمالد. تا میرود بخورد می بیند تند است نمیخورد. بچه شیر دوست دارد منتهی این مادر شیر را با فلفل قاطی کرده بچه فرار میکند. دین را با فلفل نباید قاطی کنیم.