Рет қаралды 2,066
این اثر در سال ۱۹۶۰ توسط توفیق قلیف بر روی شعری از رسول رضا در مقام بیات شیراز برای رشید بهبودف ساخته شده است.
کونلوم سنین اسیرین
قلبیم سنین دیر یار
قلبیم سنین دیر
اینصاف ایله خوش سوز له
منی گل دیندیر یار
منی گل دیندیر
سویله نهدیر، بو ادا لر، بو عیشوه بو ناز؟
گدار بیر گون بو گوزللیک سنه ده قالماز
یالقیزام یالقیز، یالقیزام یالقیز
گل منی محنته اودا سالان وفاسیز
سویله نه دیر، بو ادا لار، بو عیشوه بو ناز؟
واللاه آی قیز بو گوزللیک سنهده قالماز
داغلار باشی دومان دیر
آمانآللاه یار، ینه دومان دیر!
آیریلیقین اولومدن منه یامان دیر یار
منه یامان دیر
ترجمه:
خاطرم اسیر تو و دلم از آن توست
یار، دلم از آن توست.
انصافی کن و با زبان خوش
حالی از من بپرس و صحبتی با من کن
به من بگو این عشوه و ناز و کرشمه برای چیست؟
این زیبایی سرانجام روزی از بین خواهد رفت
و همیشه برایت نخواهد ماند.
من تنها ماندهام و هیچکسی را ندارم.
و تو، بیوفا که من را در آتش و رنج افکندهای
به سراغ من نمیآیی. بیا
به من بگو این عشوه و ناز و کرشمه برای چیست
به خدا هیچ زیبایی ماندگار نیست.
نوک کوهها را مه گرفته است
خدایا باز هم همهجا را مه گرفته است.
و جدایی تو از مرگ هم برای من بدتر است.