Рет қаралды 15,705
The Persian Poetry Channel is your foremost resource on simplified interpretations of the Persian Greats such as Rumi, Hafez, Sa'di, Khayyam... with clear English subtitles. Today Arash interprets Masnavi book 1 - chapter 7
-
سلام
بریم سراغ ادامه تفسیر مثنوی معنوی مولانا از دفتر اول و بخش هفتم
( خلوت طلبیدن آن ولی از پادشاه جهت دریافتن رنج کنیزک )
رسیدیم به ادامه ی داستان پادشاه و کنیزک و جایی که طبیب الهی متوجه بیماری کنیزک میشه
با دقت ببینید
-
Social platforms
Instagram : / persianpoetry101
telegram : telegram.me/persianpoetry101
Facebook : / persianpoetry101
Twitter : / poetry_persian
-
contributions
id pay : idpay.ir/persianpoetry
Pay pal : www.paypal.me/PersianPoetry
-
0:00 - Intro / شروع
0:18 - information / اطلاعات
2:36 - 144 & 145 / تفسیر گفت ای شه خلوتی کن خانه را
4:28 - 146 & 147 / تفسیر خانه خالی ماند و یک دیار نه
7:01 - 148 & 149/ تفسیر واندر آن شهر از قرابت کیستت
8:52 - 150 & 151 / تفسیر چون کسی را خار در پایش جهد
10:42 - 152 & 153 / تفسیر خار در پا شد چنین دشواریاب
13:17 - 154 & 155 / تفسیر کس به زیر دم خر خاری نهد
17:25 - 156 & 157 / تفسیر خر ز بهر دفع خار از سوز و درد
24:27 - 158 & 159 / تفسیر زان کنیزک بر طریق داستان
25:49 - 160 & 161 / تفسیر سوی قصه گفتنش میداشت گوش
27:38 - 162 & 163 / تفسیر دوستان و شهر او را برشمرد
28:36 - 164 & 165 / تفسیر نام شهری گفت و زان هم در گذشت
29:42 - 166 & 167 / تفسیر شهر شهر و خانه خانه قصه کرد
31:39 - 168 & 169 / تفسیر نبض جست و روی سرخ و زرد شد
33:30 - 170 & 171 / تفسیر گفت کوی او کدامست در گذر
35:01 - 172 & 173 / تفسیر شاد باش و فارغ وایمن که من
36:18 - 174 & 175 / تفسیر هان و هان این راز را با کس مگو
37:53 - 178 & 179 / تفسیر زر و نقره گر نبودندی نهان
39:52 - 180 & 181 / تفسیر وعدهها باشد حقیقی دلپذیر
42:06 - social platforms / شبکه های اجتماعی
-
خلوت طلبیدن آن ولی از پادشاه جهت دریافتن رنج کنیزک
گفت ای شه خلوتی کن خانه را
دور کن هم خویش و هم بیگانه را
کس ندارد گوش در دهلیزها
تا بپرسم زین کنیزک چیزها
خانه خالی ماند و یک دیار نه
جز طبیب و جز همان بیمار نه
نرم نرمک گفت شهر تو کجاست
که علاج اهل هر شهری جداست
واندر آن شهر از قرابت کیستت
خویشی و پیوستگی با چیستت
دست بر نبضش نهاد و یک بیک
باز میپرسید از جور فلک
چون کسی را خار در پایش جهد
پای خود را بر سر زانو نهد
وز سر سوزن همی جوید سرش
ور نیابد میکند با لب ترش
خار در پا شد چنین دشواریاب
خار در دل چون بود وا ده جواب
خار در دل گر بدیدی هر خسی
دست کی بودی غمان را بر کسی
کس به زیر دم خر خاری نهد
خر نداند دفع آن بر میجهد
بر جهد وان خار محکمتر زند
عاقلی باید که خاری برکند
خر ز بهر دفع خار از سوز و درد
جفته میانداخت صد جا زخم کرد
آن حکیم خارچین استاد بود
دست میزد جابجا میآزمود
زان کنیزک بر طریق داستان
باز میپرسید حال دوستان
با حکیم او قصهها میگفت فاش
از مقام و خواجگان و شهر و باش
سوی قصه گفتنش میداشت گوش
سوی نبض و جستنش میداشت هوش
تا که نبض از نام کی گردد جهان
او بود مقصود جانش در جهان
دوستان و شهر او را برشمرد
بعد از آن شهری دگر را نام برد
گفت چون بیرون شدی از شهر خویش
در کدامین شهر بودستی تو بیش
نام شهری گفت و زان هم در گذشت
رنگ روی و نبض او دیگر نگشت
خواجگان و شهرها را یک به یک
باز گفت از جای و از نان و نمک
شهر شهر و خانه خانه قصه کرد
نه رگش جنبید و نه رخ گشت زرد
نبض او بر حال خود بد بیگزند
تا بپرسید از سمرقند چو قند
نبض جست و روی سرخ و زرد شد
کز سمرقندی زرگر فرد شد
چون ز رنجور آن حکیم این راز یافت
اصل آن درد و بلا را باز یافت
گفت کوی او کدامست در گذر
او سر پل گفت و کوی غاتفر
گفت دانستم که رنجت چیست زود
در خلاصت سحرها خواهم نمود
شاد باش و فارغ و آمن که من
آن کنم با تو که باران با چمن
من غم تو میخورم تو غم مخور
بر تو من مشفقترم از صد پدر
هان و هان این راز را با کس مگو
گرچه از تو شه کند بس جست و جو
خانهٔ اسرار تو چون دل شود
آن مرادت زودتر حاصل شود
گفت پیغامبر که هر که سر نهفت
زود گردد با مراد خویش جفت
دانه چون اندر زمین پنهان شود
سر او سرسبزی بستان شود
زر و نقره گر نبودندی نهان
پرورش کی یافتندی زیر کان
وعدهها و لطفهای آن حکیم
کرد آن رنجور را آمن ز بیم
وعدهها باشد حقیقی دلپذیر
وعدهها باشد مجازی تاسه گیر
وعدهٔ اهل کرم گنج روان
وعدهٔ نا اهل شد رنج روان
-
In Chapter 7 from the first book of Rumi's Masnavi we get to the juicy parts of the story of the King and the Slave Girl! Albeit, we all know that Rumi is not telling a bedtime story, nonetheless, in Chapter 7 the sage finds out that the slave girl is in love with a goldsmith from Samarkand. But the way the sage gets this information out of her is our favorite part of the story. Rumi understood the benefits of psychiatry and therapy like no one's business all those years back. Be sure to watch the video through to the end as Arash interprets each verse and unravels Rumi's coded language.
And, please remember, if you like the content, the best way to support our efforts is to subscribe to our KZbin channel and to interact with us. Be sure to leave us a comment about your thoughts on this post.
PS Don't forget to check out our membership program. Click on the join button to learn about the different levels and perks.
Many thanks 🙏🏻
The Persian Poetry Team