Рет қаралды 37
دختر بچه بودم وتوی خانواده فقیری زندگی میکردم وپدرم کارگر بود ازبچگی آرزو داشتم زن پولداری بشم یا شوهرم پولدار باشه تا اینکه یه دختر پولدار هم کلاسی من شد....
توی عروسی همکلاسی پولدارم بهش باعصبانیت گفتم حتما شوهر پولدار پیدا میکنم و...
تا اینکه مهندس پولدار به خواستگاری من اومد....
شیرین هستم راوی کانال داستان شب با شیرین😊❤
خوشحال میشم اگرازداستانهای ما لذت میبرید
کانال مارو سابسکرایب کنید نظرات خودتون روباما در میون بگذارید تا خانواده مون روز به روز بزرگتر بشه😊
دوستتون دارم و ازهمراهی شما سپاسگزارم❤️❤️
#پادکست
#داستان واقعی
#عشق
داستان
قصه
حکایت
داستان واقعی
داستان عاشقانه
داستان های فارسی
داستانهای واقعی عاشقانه
داستان های ایرانی واقعی
داستان کوتاه
قصه های عاشقانه
پادکست صوتی
ردپای شب
Mastan
شرقی غمگین
آوای داستان
اگر دوست دارین داستان زندگیتون رو با ما درمیون بگذارید با این لینک تلگرام به ما پیام بدین🙏🩷
Telegram: t.me/Dastanshab...