Рет қаралды 107,391
بالگردی در آسمان خاکستری غزه میچرخید. داخل آن، مأموران سازمان اطلاعات و امنیت داخلی اسرائیل شینبت با دقت به امواج رادیویی گوش میدادند. ساعت نزدیک نه صبح روز جمعه پنجم ژانویه ۱۹۹۶ بود و در خانهای در محله بیت لاهیا، مردی که پنج سال تمام تحت تعقیب اسرائیل بود، تازه از خواب بیدار شده بود. تلفن همراهی که چند روز پیش از طریق عمویش به او رسیده بود، زنگ خورد. پدرش پشت خط بود - پدری که نمیدانست این آخرین گفتگوی او با پسرش خواهد بود.
در آسمان، مأمور ارشد شینبت با شنیدن صدای یحیی عیاش، سر تکان داد. این همان صدایی بود که ماهها منتظرش بودند. با اشاره او، دکمهای فشرده شد و سیگنالی به سوی تلفن همراه ارسال شد. پنجاه گرم ماده منفجره جاسازی شده در باتری گوشی موبایل، در کسری از ثانیه منفجر شد. صدای انفجار در محله پیچید و مهندس کشته شد. پنج سال تعقیب و گریز، حالا با یک تماس تلفنی به پایان رسید.
ساعتی نگذشته بود که مساجد غزه با صدای بلندگوهایشان خبر شهادت "مهندس" را اعلام کردند. موجی از بهت و خشم سراسر فلسطین را فرا گرفت. مردی که اسرائیلیها او را "مهندس مرگ" مینامیدند و فلسطینیها "سردار افسانهای"، دیگر در میان آنها نبود.