Рет қаралды 49
سرا سر ملک افغان درد دارد
ز کابل تا بدخشان درد دارد
برایم میهنم ماتم سرا شد
نگه کردم که بغلان درد دارد
نه پیران و جوانانش که حتی
در اینجا نو نهالان درد دارد
برای اهل میهن هدیه اینجا
حتی ابرِ بهاران درد دارد
چه بنویسم برایِ میهنی که
ز جورِ روز گاران درد دارد
بود چندی درین میهن گمانم
همه باغ و گلستان درد دارد
نوای غم گرفته چار سو را
یقین مرغِ غزلخوان درد دارد
برای دل خوشی حرفی نمانده
کنون ابیاتِ دیوان درد دارد
سیدمیرآغایوسفی۲/