گاهی همه چی به راحتی تموم نمیشه..شاید خیال پردازی می تونسته خلا فیلم پر کنه❤
@Winworldd8 ай бұрын
بله قطعا همیشه خیال پردازی و خلاقیت فیلمنامه نویس باعث جذابیت داستان و فیلم میشه
@somayefarzi-o1w8 ай бұрын
ممون خوب بود ولی هودونگ به لاهی علاقه نداشت اون بخاطر اینکه کشور ناکرانگ بدست بیاره رفت با لاهی ازدواج اون فقط جامیونگ علاقه داشت اون اگه به لاهی علاقه داشت وقتی لاهی کشته شد نجاتش میداد عشق اون دوتا یک طرفه بود لاهی تو رویاست انقدر دلش به هودونگ باخت رفت طبل پاره کرد وهودونگم کمکش نکرد تا اون زنده بمونه اون فقط به جامیونگ گو علاقه داشت وقتی جامیونگ گو اومده بود ناکرانگ رفت اونو باخودش بیاره گوگوریو که اونم جوابش کرد که میخواد با فرمانده وانگ هول ازدواج کنه درحالیکه با اونم ازدواج نکرد هودونگ و جامیونگ گو قلباً بهم دیگه علاقه داشتن وقتی هودونگ کشته شد جامیونگ گوام کشت تا تنها نره اون دنیا تا لحظه مرگم نمیتونست از فکرجامیونگ گو بیرون بیاد اون تاسرحد مرگ به جامیونگ گو علاقه داشت نه لاهی چرا وقتی لاهی کشته شد خودکشی نکرد عشق اونا یک طرفه بود نه دوطرفه اون فقط به جامیونگ گو علاقه داشت اونو کشت خودشم کشت چون طاقت دوری از جامیونگ گو نداشت و دوست نداشت مرگ اونو بدست کس دیگه ای ببینه اونطورکه من تو چنلا دیدم اونم با خودش برد اون دنیا اگه به لاهی علاقه داشت باید هنگام مرگ لاهی خودشم میکشت اصلاً زنده بودن و نبودن لاهی براش مهم نبود اون اگه به لاهی علاقه داشت وقتیکه داشت میمرد منظورم هودونگ میتونست جامیونگ نکشه میتونست بگه لاهی زن من بود نه جامیونگ گو پس برام مهم نیست جامیونگ گو زنده بمونه یا نه اونیکه باید زنده میموند برای من لاهی بود نه فکو یا جامیونگ گو عشق یک طرفه به درد لایه جرز دیوار میخوره حتی وقتی لاهی کشته شد به هودونگ گفت تو از اول دلت با جامیونگ گو بود اون حتی حاضر نبود یه بچه از لاهی داشته باشه حداقل به جبران خطری که لاهی طبل از بین برد باید یه بچه از اون بجا میزاشت چرا این کارو نکرد البته ما که تو اون دوران نبودیم ببینیم جامیونگ گو تو تاریخ وجود داشته یا نه هزار بارم بگم بازم کمه لاهی هودونگ اصلاً بهم نمیان حتی وقتی هودونگ رفته بود به دیدن جامیونگ گو تمام حرفایی که با جامیونگ گو زد لاهی شنید وقتی که از پیش جامیونگ گو رفت جامیونگ گو تو قلبش گفت ای کاش میدونستی وقتی میبینمت تو دلم یه بلوایی گفت یا چی گفت زیاد حضور ذهنم نیست حتی خود هودونگ از پیش جامیونگ گو اومد به لاهی گفت وقتی تمام حرفارو شنیدی الان چی عایدت شد فکر کنم لاهی گفت اونو فراموش کن هودونگم گفت اون یه داغی تو دلم گذاشته یا یه چیز دیگه گفت که من الان حضور ذهنم نیست حتی وقتی جاشیل اومد لباس هودونگ بده ازش پرسید فکو یا همون جامیونگ گو فراموش کردی اونم به سختی گفت فراموشش کردم درحالیکه اونطور نبود و نیست آخه کسیکه عمیقاً به عشقش علاقه داشته باشه سخت میتونه اونو فراموش کنه مثل عشق و علاقه هودونگ به جامیونگ گو بگذریم دستت درد نکنه ممنون از توضیحاتت خوب بود❤❤❤❤
@hamrahdanestani8 ай бұрын
جالب بود
@Winworldd8 ай бұрын
ممنونم❤️
@ShadabKoushyar8 ай бұрын
اینم بگم که توی تاریخ کره اصلا شاهزاده جامیونگی در کار نبوده و این ساخته ذهن فیلمنامه نویس بوده که خواسته یک مثلث عشقی ایجاد کنه تا سریال جذابیت بیشتری برای مخاطبین داشته باشه در تاریخ فقط طبل جامیونگ گو بوده که فیلنامه نویس اسم شاهزاده جامیونگ رو از روی اسم این طبل برداشته. عشق هودونگ و لاهی دو طرفه بوده هر دو عاشق همدیگه بودند.
@Winworldd8 ай бұрын
درود به شما بله کاملا درسته در ویدیو بهش اشاره کردیم