داستان کامل مسخ : داستان مردی که سوسک شد ، اثر فرانتس کافکا

Рет қаралды 30,402

9 ай бұрын

حمایت مالی اختیاری از کانال دیپ استوریز
/ deeppodcastiran
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
:music by
@incompetech_kmac Kevin MacLeod
@ScottBuckley
under Creative Commons Attribution: creativecommons.org/licenses/...
___________________________________________________________________________________
اگر طراح هر کدام از طرح‌های استفاده شده در این ویدئو رو میشناسید یا خودتون طراح آثار هستید، به ما ایمیل بزنید تا اسمتون رو به عنوان طراح اعلام کنیم.
If you own any of the arts that we used in this video, or you know the artist of any of them, please contact us via email to give you the credit.
deep.podcast.ir@gmail.com
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
مسخ
فرانتس کافکا
گرگور زامزا یک روز صبح از خواب بیدار می¬شه و متوجه می¬شه به یک سوسک غول¬پیکر تبدیل شده. گرگور یک بازاریابه و هر روز صبح خیلی زود باید خودش را سرکار برسونه. او مجبوره سخت کار کنه تا بتونه بدهی¬های پدر و مادرش را پس بده. گرگور با نگاهی به پنجره، متوجه بارش باران می¬شه و حس می¬کنه خیالاتی شده دوباره می¬خواد به خوابش ادامه بده اما هر چه تلاش می¬کنه نمی¬تونه طبق عادت معمول به پهلوی راستش بخابه. فکر کردن به شغل طاقت فرسایش، خارشی که بالای شکمش حس می¬کند و وضعیتی که در آن گیر افتاده او را کلافه می¬کنه. در همین حین متوجه می¬شه ساعت از شش و نیم گذشته و اون قطارش از دست داده. در عین حال با بدن ناهنجارش آشنا می¬شه و هنوز کنترل دست و پاهایش را به دست نیاورده . نمی¬دونه با این بدن جدید چه کار باید بکنه. در همین حال اون نگران اینه که حالا جواب مدیرش را چی بده و چه توجیهی بابت این تاخیر باید پیدا کنه. مادر، پدر و خواهرش به ترتیب متوجه می¬شن اتفاقی افتاده که گرگور از اتاقش بیرون نمی¬آید. ابتدا مادرش پشت در اتاق می¬آد و می-گه «مگر قرار نبود به قطار سر ساعت برسی؟ چرا بیدار نشدی؟». کمی بعد پدرش با مشت به در می¬کوبه و اون رو صدا می¬زنه. بعد هم خواهرش اون رو صدا می¬زنه و می¬گه «گرگور چیزی شده؟ چیزی لازم داری؟» اما گرگور زامزا نمی¬تونه با صدای انسانی جواب آن¬ها را بده و همین مسئله خانواده رو نگران تر میکنه. چون اون¬ا هر چی در می¬زنند و صداش میکنن، جوابی نمی¬شنون. گرگور همچنان مشغول کلنجار رفتن با بدن جدیدشه و سعی می¬کنه خودش رو از روی تخت پایین بیاورد. گرگور طبق عادت همیشه¬اش در سفرها، درِ اتاقش رو از پشت قفل کرده اعضای خانواده هر چه تلاش می¬کنند نمی¬توانند نه صدایی از او بشنوند و نه در رو باز کنن. گرگور باز هم به خودش القا می¬کنه که خیالاتی شده و سعی می¬کنه کنترل بدن عجیب¬اش را به دست بیاره و بتونه از تخت پایین بیاید. وقتی باز هم ناکام می¬مونه یادش می¬آید که ممکنه کسی رو از شرکت به دنبالش بفرستند. ناگهان صدای زنگ در رو می¬شنوه و بعد از چند لحظه متوجه می¬شوه که معاون به خانه¬شان اومده و مشغول گفتگو با پدر و مادر گرگوره. مدیر هم از پشت در گرگور را صدا می¬کنه و تأخیر گرگور را سرزنش می¬کنه مدیر میگه که این کار عواقب بدی برای گرگور میتونه داشته باشد. گرگور بعد از شنیدن صحبت¬های معاونِ رییس با خودش فکر می¬کنه که چرا باید چنین مقرراتی حاکم باشه یعنی وقتی یک ساعت تاخیر می¬کند کسی را به دنبالش بفرستند. گرگور از داخل اتاق با صدای بلند دلیل تأخیرش را توضیح می¬ده و می¬گه حتماً این اهمال کاری را جبران خواهد کرد. اما مدیر، پدر، مادر و خواهر گرگور چیزی از صحبت¬هاش متوجه نمی¬شون. چیزی که آن¬ها می¬شنوند صدای انسان نیست. گرگور خسته و پریشان از وضعیتی که در اون گیر افتاده خودش رو روی زمین می¬اندازه، به سختی و مشقت در رو باز می¬کنه و در یک
مدیر مردی زن¬باره است خوشحال میشه که خواهرش گرته آنجا نیست تا مدیر اون رو ببینه. پس از چند لحظه گرگور که متوجه می¬شود مدیر می¬خواهد از پله¬ها پایین بره و فرار کنه، به سرعت به سمت مدیر می¬دود. اما مدیر با دیدن اون از پله¬ها فرار می¬کند و از خانه خارج می¬شود. پدر در همین لحظه به سمت گرگور می¬رود تا او را با خشونت به اتاقش برگردونه. گرگور با دیدن پدر می¬خواهد به سرعت به اتاقش برگرد اما از آنجایی که با این بدن جدید آشن
عدد 3 در این داستان نقش مهمی دارد. داستان سه بخش دارد. اتاق گرگور سه در دارد. سه زامزا سه نامه می¬نویسند. خانواده سه نفر هستند. مستأجران سه نفر هستند. گرگور در ساعت سه می¬میرد.
باز و بسته شدن درها در همه جای داستان اتفاق می¬افتد.
سبک نوشتاری کافکا بسیار رسمی و جدی است و به هیچ وجه شاعرانه نیست.
وقتی گرگور می¬میرد کافکا به جای پدر و مادر گرگور از آقا و خانم زامزا استفاده می¬کند.
گابریل گارسیا مارکز می¬گوید: نخستین بار یکی از دوستانم داستان¬های کوتاه کافکار ا به من داد. به پانسیونی که محل سکونتم بود رفتم و شروع به خواندن مسخ کردم. وقتی جمله¬ی اول را خواندم نزدیک بود از تخت بیفتم.
مارکز می¬گوید: وقتی مسخ را خواندم فهمیدم می¬شود به شکلی دیگر نیز نوشت.
کافکا داستان (مسخ) رو در سال 1912 میلادی نوشت. در دورانی که زندگی به یکباره ماشینی و صنعتی شد و جهان خیلی سریع رشد کرد. مردمِ اروپا کم کم از جو سنتی فاصله گرفتن و غرق در دنیای ماشینی شدن. این نوع زندگی خیلی زود یک روند تکراری و روزمره به خودش گرفت. روندی که تا به امروز در دنیا وجود داره. انسان در اجتماع زندگی میکنه اما بسیار تنهاست.
کافکا برای نمایش یک چنین زندگیِ کسل باری، از مسخ استفاده میکنه و انسانی رو به تصویر میکشه که یک شبه تبدیل به یک سوسک میشه. اون تا زمانیکه به این روزمره گی عادت داشته باشه و پول در بیاره، مورد احترام خانواده و جامعه است اما به محض اینکه تصمیم میگیره به این روال تکراری ادامه نده مسخ میشه و بنا به تصمیم خودش در اقدامی نمادین، اعتصاب غذا میکنه و میمیره.

Пікірлер: 187

@deepstories 9 ай бұрын

لینک زندگینامه فرانتس کافکا kzbin.info/www/bejne/mIvdfmiEl6einMksi=_wA2H-_9btVWosP4

@Imnima_r 9 ай бұрын

کاش نقد و بررسی داستان‌ها رو هم بزارید که بهتر مفهوم داستان رو متوجه بشیم

@javapro_ir 8 ай бұрын

این داستان اشاره به بی نوایی انسان داره جوری که وقتی افتاده میشه نزدیک ترین آدم های زندگیش براش آرزوی مرگ میکنن....

@Anoosha-ch8gc 9 ай бұрын

داستان انسان‌های مفیدی که به هر دلیلی ،نقص عضو ،بیماری و یا هر چیز دیگه نمیتونن وظایفشان را انجام بدن و انتظارات دیگران را برآورده کنند، ‌باری میشن به دوش کسانیکع زمانی برای خوشبختی اونها تلاش میکردن ،حتی خانواده و عزیزانش هم آرزوی نبودنش را می‌کنند .بسیار داستان تامل برانگیزیه.

@Muhammad.88 9 ай бұрын

سلام به همه مردم ايران افغانستان و دوستان فارسي زبان در جهان 🌍 از 🇹🇯🙋‍♂️ مثل هميشه عالي هستین. ❤❤❤ 🤍🇹🇯🤍🇮🇷🤍🇦🇫🤍🇺🇿🤍

@user-kz9dg2gh8c 9 ай бұрын

هوووووپ چهارشنبه

@Muhammad.88 9 ай бұрын

@@user-kz9dg2gh8c ؟

@adhusseini 9 ай бұрын

اولین بار بود که چنین داستان کوتاهی را شنیدم تعجب کردم از این سبک نوشتاری عالی بود.

@kaka-dd3cr 8 ай бұрын

اره والا من تعجب کردن واقعا اثر شاهکاری بود.. وقتی شنیدمش عاشق کافکا شدم

@yassi93 9 ай бұрын

همیشه برای خوندن این کتاب تردید داشتم.از طرفی دوست داشتم بخونمش.ممنون بابت زحمت هایی که میکشید و فرصت های خوبی که برای افزایش فرهنگ و اگاهی ما ایجاد میکنید.پایدار باشید❤

@hosseinporbahman5306 2 ай бұрын

سلام ممنون از شما به خاطر این ویدیو خوبتون. 🌹

@keyvansoltani1993 9 ай бұрын

مجموعه کانالهای شما بدون شک یک دانشگاهه. دمتون گرم

@user-ns9jk5hk8t 8 ай бұрын

چقدر دارک و غم انگیر بود😞😢 ولی شاهکار بود پر از مفاهیم و واقعیت های زندگی ایکاش اینطور نبود ولی متاسفانه هست ممنون از شما❤

@atoosa0098 9 ай бұрын

عالی، سپاس از شما، لطفا بخش خلاصه رمان ها ، مخصوصا ذمان های فلسفی همراه با نقد مختصر رو ادامه بدید ❤

@ahmadparsaei5697 8 ай бұрын

عجب کتابی، چقدر عالی کتاب را بیان کردید. سپاس فراوان

@maryamghafoorian9597 8 ай бұрын

ممنون آرمان عزیز 🌹 عالی مثل همیشه 🌹

@wanted_u 9 ай бұрын

چقدر زیبا روایت می کنید لذت بردمم

@alirezaheydari8422 9 ай бұрын

خیلی ممنون از کانال خوبتون و خسته نباشید به ارمان عزیز

@shahinpeykar6769 2 ай бұрын

❤️🌹💐🌷💕🌻درود بر تلاش شماthe best ❤

@mahnazsalimimoghadam1744 15 күн бұрын

درود بر شما، بسیار عالی

@Eghbal54 9 ай бұрын

🌻🌷🌻🌷🌻🌷🌻🌺درود به به شما 🌷🌻🌷🌻🌷🌻🌺 سپاسگزار از تلاشتان 🌷🌻🌷🌻🌷🌻

@amirnasehi 9 ай бұрын

بهترین کانالی که در تمام فضای مجازی دنبال می‌کنم کانال شماست در کنار کانال علی بندری عزیز واقعاً دمتون گرم ❤

@sinajami1884 9 ай бұрын

دقیقا چند سال دارم این کانالو

@omidomid3357 9 ай бұрын

فوق العاده و عالی بود

@ArezooAsadsangabi56.. 3 ай бұрын

بسیار عالی ممنون از شما

@shirin4136 3 ай бұрын

كوتاه ، متفاوت و جالب ❤

@mahdiebadi7478 9 ай бұрын

خیلی کارتون عالییه با قدرت ادامه بدید

@amir.gholizade 6 ай бұрын

خسته نباشید ، لطفا از کافکا و کامو بیشتر بزارید 🙏

@fatemehjsh75 Ай бұрын

عالی بود❤

@hrpersian5179 8 ай бұрын

دست شما درد نکنه عالی❤

@Comrade-Mostafa 9 ай бұрын

حداقلش ۸۰ تا ساب بعدیت رو به من مدیونی ، انقدر که این ویدیوت توسطم شِیر شد😅. امیدوارم زودتر ۱۰۰ هزارتایی بشید توی این کانالتون هم❤❤❤🎉🎉🎉

@Kourosh_ 9 ай бұрын

ممنونم از بیان شیوای شما

@LiG2005 9 ай бұрын

عالی بود❤ خسته نباشید

@Bvaghteeteraf 9 ай бұрын

مثله همیشه عالی ♥️🌹

@novinmobile8395 9 ай бұрын

ممنون از شما

@awa6391 9 ай бұрын

فوق العاده هستید

@kaka-dd3cr 8 ай бұрын

واقعا شاهکار بود یه اثر بی‌نظیر تورو خدا بیشتر از بزار.. فرانتس کافکا❤

@nadermahmudi1987 5 ай бұрын

Perfect my friend 🎉

@user-un6dt3ws2u 8 ай бұрын

سلام خسته نباشید مرسی بابت زحماتتون خیلی مفید ولذت بخش بود لطفا اگه میشه راجب مابقی رمان های معروف دنبا هم کلیپ تهیه کنید وتوضیح بدین بانشکر❤❤❤

@golnazfeyzzadeh8250 9 ай бұрын

خيلى عالى بود روايتتون عمق مطلب رو ميرسونه 👍👍👍👍👍

@AriaAmiraslani 19 күн бұрын

عالی بود

@rezadavoudi6461 9 ай бұрын

Thank you. Very much. 💚🤍❤️

@PeymanAlavian-cx4fl 9 ай бұрын

عالی بود ممنون

@miss.F 9 ай бұрын

عالى بود سپاس

@Reza-1997. 9 ай бұрын

سپاس از شما❤

@Sanaaa8 6 ай бұрын

خیلی عالی🙌🏽👍🏽

@behnazshohani6129 8 ай бұрын

مرسی عالی مثل همیشه ❤

@user-vu6kp9pp9b 8 ай бұрын

Nice as always

@noelsalimkhan6351 9 ай бұрын

بسیار جالب بود برام بهترین داستان بود🎉🎉🎉🎉🎉🎉🎉

@ebrahimtaheri8062 9 ай бұрын

عالی, مرسی

@xgvx561 9 ай бұрын

ممنون بابت این داستان

@amardani8485 9 ай бұрын

با سلام خدمت آرمان عزیز و همراهان . و ممنون از زحمات شما بابت کلیپ های زیبا و اموزنذه . لطفا اگه میشه یک کلیپ از فلسطین و اسراییل بسازید با تشکر از زحمات شما ، موفق باشید ،🌹

@MatinTaghvaei 9 ай бұрын

بسیار عالی

@sinarostami5135 9 ай бұрын

قشنگ بود 👏

@shimabandali7137 9 ай бұрын

عالی 🥰😍

@saeidmajidi2873 9 ай бұрын

بی نهایت زیبا

@dariushkhaji2079 9 ай бұрын

بینظیر ، بینظیر

@kaka-dd3cr 8 ай бұрын

خیلی عالی بود لطفا دوباره از کافکا بزار

@saharamorgana 9 ай бұрын

Was great 🎉❤

@LeONaRd666 8 ай бұрын

کاش بیشتر در مورد کتاب ها ویدیو بسازید

@partyballoononlinestore7726 9 ай бұрын

بسیار عالی. قبل تر تفسیرش رو در کانال تلگرامتون گذاشته بودید. حالا که داستانو کامل گفتید بهتر میفهمم منظور این اثر رو 👌❤

@zm7096 9 ай бұрын

میشه تفسیرش بگوید ممنونم

@partyballoononlinestore7726 9 ай бұрын

@@zm7096 کافکا داستان (مسخ) رو در سال 1912 میلادی نوشت. در دورانی که زندگی به یکباره ماشینی و صنعتی شد و جهان خیلی سریع رشد کرد. مردمِ اروپا کم کم از جو سنتی فاصله گرفتن و غرق در دنیای ماشینی شدن. این نوع زندگی خیلی زود یک روند تکراری و روزمره به خودش گرفت. روندی که تا به امروز در دنیا وجود داره. انسان در اجتماع زندگی میکنه اما بسیار تنهاست. کافکا برای نمایش یک چنین زندگیِ کسل باری، از مسخ استفاده میکنه و انسانی رو به تصویر میکشه که یک شبه تبدیل به یک سوسک میشه. اون تا زمانیکه به این روزمره گی عادت داشته باشه و پول در بیاره، مورد احترام خانواده و جامعه است اما به محض اینکه تصمیم میگیره به این روال تکراری ادامه نده مسخ میشه و بنا به تصمیم خودش در اقدامی نمادین، اعتصاب غذا میکنه و میمیره.

@partyballoononlinestore7726 9 ай бұрын

@@zm7096 البته اگه خانوم هستید خیلی درکی از این حس نمیتونید داشته باشید. مردها هستن که اگه نتونن چیزی فراهم کنن سریعا طرد میشن و میشن سوسک واسه همه.

@Imnima_r 8 ай бұрын

سلام داداش نمیدونم بعد این یه ماه کامنتم رو میبینی یا ن ولی اگه میبینی بگو تفسیرش رو کجا گذاشتن

@afrouzarefian3780 8 ай бұрын

عالی

@blink3878 26 күн бұрын

چقدر براش گریه کردم هیچکس قدرشو نمیدونست...

@arshiamarvi7772 7 ай бұрын

بسیار عالی میشه که یک کانال جدا تاسیس بفرمایید و در آن نظریه های جامعه شناسان و اندیشمندان غربی و شرقی رو تشریح کنید. ممنون❤❤❤❤ دانش آموز رشته ادبیات و علوم انسانی

@rakhshan4367 9 ай бұрын

Danke!

@deepstories 9 ай бұрын

سپاس فراوان از لطف شما

@miraschel2496 5 ай бұрын

❤❤❤❤❤thanks

@aminhooshmandi5016 9 ай бұрын

Perfect❤

@S0r0ush 9 ай бұрын

Great

@mmyaghi7595 8 ай бұрын

عشق است

@sajjadnikpoor 9 ай бұрын

زنده باد، از داستایفسکی هم صحبت کنید🙌🏻

@user-uu5fs8lw9q 9 ай бұрын

زندگینامه صادق هدایت هم بسازید...ممنون🙏🏻

@user-lz6ju3rv2d 9 ай бұрын

دمت گرم هميشه دلم میخواست این شاهکار کافکا رو بخونم ولی شما تو ۲۰ دقیقه کارو جمش' کردی❤❤

@Elena23528 9 ай бұрын

Thanks

@rashelshiota5628 9 ай бұрын

لطفا بازم از اثار صادق هدایت بزارید❤

@Shanzel_0 9 ай бұрын

سلام دوباره به دیپ پادکست عزیز و گرامی. این رمان رو چندین بار خوندم و علاقه خاصی به این رمان دارم. خیلی خوشحال شدم که دیدم به آثار این نویسنده دارید میپردازید، امیدوارم هرجا که هستید همیشه پیروز و موفق و سربلند باشید.. پیشنهاد : لطفا از کتاب هایی مثل آمریکا و قصر و یا آثار سارتر هم پادکست تولید کنید.. خیلی ممنوت از دیپ پادکست عزیز

@vahidbarati9879 9 ай бұрын

سلام، میشه بپرسم چه چیز این داستان براتون جذاب بود؟! من اینو قبلا خوندم، الان اینجا دیدمش و شنیدمش مجددا. ولی واقعا نمیتونم نکته ای ازش بگیرم...نه الهامبخش بوده، نه اسطوره ای بوده، نه اینکه حتی داستان قشنگی هم نبوده. نمیدونم... واقعا چه چیزش جذاب بوده براتون؟! خیلی جدی. مرسی

@Shanzel_0 9 ай бұрын

@@vahidbarati9879 سلام دوست عزیزم.. ببینید، علاقه ی من به این رمان، یک علاقه ی شخصیه، یک ارتباطه، صرفا یک نقد عمومی یا یک معنیه کامل و جامع نیست، ولی خب، بهتون میگم چرا از این رمان خوشم میاد.. ببینید، من از روایت این کتاب خوشم میاد.. گرگوار، جوانی که یک شغل دولتی و اقتصادی داره، نیاز های خانواده اش رو برطرف میکنه و، محبت از سوی خانوادش دریافت میکنه خوشحاله، ولی، به واسطه ی یک مسخ، یک تغییر ( تغییری که هیچ جای کتاب دلیلی براش مطرح نشده و، همین هم مهمش میکنه، یک تغییر ناگهانی که ممکنه هرچی باشه) همچی عوض میشه، شغلش رو از دست میده، اون محبت خانواده که همیشه داشت و از دست میده... خانواده ی گرگوار، به واسطه ی کار های پسرشون نیازمندی نداشتنو، بعد از تغییر گرگوار، دچار نیازمندی های زیادی شدن، و بعضی از قسمت های کتاب هم به این موضوع اشاره شده که بعد ها خانواده این نیازمندی هارو از چشم گرگوار میبینن، بهرحال هرجوری که هست، داستان داره راجب تغییر صحبت میکنه، داره راجب تاثیر دنیای مدرنی که خانواده رو به نیاز های مادی وابسته کرده صحبت میکنه .. نمیدونم تاحالا فیلمای کيارستمی رو دیدید یا نه، ولی خب، توی فیلم طعم گیلاس، آقای بدیعی فردیه که میخواد خودکشی کنه، ما از اول تا اخر فیلم نمیدونیم چرا ایشون میخواد خودکشی کنه، و همین هم باعث میشه بیننده باهاش ارتباط بیشتری بگیره، خواننده، یا بیننده میتونه همزاد پنداری بیشتری با شخصیت اصلی داشته باشه، توی رمان محاکمه ی کافکا هم به همین شکل بود، شخصیتت اصلی محکوم به جرمی شده بود که نمی‌دونست، از اول، تا اخر کتاب هم دلیلش مشخص نمیشه، این تغییر، این محکومیت، این میراث خودکشی، خودش باعث میشه من و شما، بهردلیلی، هر حسی که داریم، بتونیم خودمون رو جای این افراد بزاریم..

@mostafa.75 9 ай бұрын

@@vahidbarati9879بخدا همش ادا در میارن،هیچ داستانی مزخرف تر از این ندیدم،میخوان الکی ادای آدمای فرهیخته رو دربیارن ،واسه همین الکی تعریف میکنن وگرنه به درد جرز لای در هم نمیخوره😂😂😂😂

@user-xf1yo4xq6s 9 ай бұрын

عالی بود 👏👏👏👍

@PeymanAlavian-cx4fl 9 ай бұрын

لطفاً بعد از پایان شاهنامه کتاب سیلماریلیون رو هم بسازید

@MohammadrezaMehrani4895-st5oe 9 ай бұрын

عشق🎉❤🎉

@cryptovid5205 3 ай бұрын

این صدای آرمان خیلی خوبه خوشحالم با کانالتون آشنا شدم

@nedazare2427 9 ай бұрын

خوشحال میشیم اگر کتاب تهوع رو هم از زبان شما بشنویم

@abedin.hashemi369 9 ай бұрын

ینی تمام یوتوب رو بگردی چنلی بخوبی دوتا چنلهای اقای ارمان حافظی پیدا نمیکنی، البته یه چنل دیگم هست بنام کندلوس که خیلی عالیه،گوینده ای که بیطرف و فقط داستان رو تعریف میکنه و صدای خوب و بیان قوی داره خیلی عالی و نوبره. دمتگرم ارمان

@habibullahshirzad8686 6 ай бұрын

نتیجه داستان هیچ وقت خودتان را قربانی کسی نکنید اگر روزی گوشه خانه یا شفاخانه اسیر و زمین گیر شوید همان عزیزانتان ارزوی مرگتان را میکنند😑

@massihkazemi412 9 ай бұрын

ضمن سپاس از زحمات شما در تهیه برنامه های مفید و جذاب میخواستم بگم چقدر زندگی بعضی از ما شبیه این سوسکه هست یک نفر در خانواده تلاش میکنه و دیگران بهره می‌برند ولی به محض اینکه اون یک نفر به بقیه نیاز روحی و یا هر نیاز دیگری پیدا میکنه هیچکس درکش نمیکنه و حتی حرفهای صادقانه اش شنیده نمیشه تا اینکه تلف بشه و از اون به بعد همه به تکاپو می‌افتند که برای خودشون کاری دست و پا کنند و البته زندگیشون رونق بیشتری پیدا میکنه حالا باید فکر کرد چرا خانواده ی اون فرد در تامین زندگی قبل از نابودی اش تلاش نمی‌کردند.

@RezaRafie. 6 ай бұрын

Awliii bod

@fariborz1634 9 ай бұрын

آرمان عزیز متشکرم این داستان رو هم دوست داشتم و مثل همیشه لایکم کردم اما ای کاش یه تفسیری هم ازش میدادی. مسخ رو تابحال چندین بار خووندم اما مطمئن نیستم که حرف کافکا رو توی این داستان درک کرده باشم. فقط میدونم که میخواست پرده از حقیقت تلخی در روابط انسانها برداره