Рет қаралды 340
در این جلسه به سلطنت سه پادشاه دیگر پرداخته شده است
فرزند انوشیروان هرمزد چهارم
خسرو پسرویز فزند هرمز و نوه انوشیروان
قباد دوم فرزند و جانشین خسرو پرویز
بعد از مرگ انوشیروان ولیعهد وی که از مادر نژاد به ترکان می برد بدون هیچ مشکلی بر سریر سلطنت قرار گرفت و متعهد به پیروی از روش پدر شد اما در این مسیر راه افراط و تفریط پیمود و خلق و بزرگان را از خود ناراضی کرد. خشونت و قساوت وی بهحدی بود که همه بزرگان از وی بری بودند و می ترسیدند . دستورات وی باید بی چون و چرا اجرا میشد و سزای کوچکترین نافرمانی و بی توجهی به فرمان شاه مرگ را در پیش داشت.
شاه از صلح با روم امنتاع کرد و همه 11 سال سلطنتش به جنگ با روم و تضییع مال و جان و اقتصاد کشور گذشت. بهرام چوبین سردار بزرگ وی بود که به دفع تجاوز ترکان به فرغانه فرستاده شد و پیروزمند بازگشت و شاه را از غنایم سهم داد و شاه کینه او به دل گرفت به جنگ روم در ارمنستان فرستادش و بهرام شکست خورد شاه او را جامه زنانه و دوک فرستاد تا به او توهین کند و او هم پاسخ شاه به تندی داد و برای سرنگون کردنش به تیسفون لشکر کشید. بزرگان از بهرام حمایت کردند و شاه را عزل و کور و به مرگ در زندان انداختند و بهرام قصد سلطنت داشت که خسرو به شاهی رسید اما توان مقابله با بهرام نداشت و به موریس امپراطور روم پناه برد. بهرام تاجگذاری کرد و مدتی بعد قوای روم که در خدمت خسرو بودند او را شکست دادند که به خاقان پناه آورد و مدتی بعد خاتون ترک او را بکشت و برای همیشه جز نامی از سردار نماند. خسرو به حمایت روم کیان از دست رفته باز ستاند و اما مدتی بعد در روم کودتا شد و امپراطور را سرداران کشتند و فوکاس به جای موریس برتخت نشست مردی جلاد و خونخوار و لات و بی عقل به خسرو نامه کرد که اکنون من شاهم و خسرو او را به درشتی پاسخ داد که تو غاصبی و دمار از تو برآورم و لشکر به روم برانگیخت فتوحات عظیمی کرد چرا که روم درگیر مشکلات داخلی و مماشاط با جلاد دیوانه بودند که سردار بزرگ روم هراکلیوس حاکم مصر هم که سلطنت فوکاس را برنمیتافت هم به پایتخت لشگر کشید و غاصب را به دست خود گردن زد و آشوب را خواباند و به خسرو نامه داد که اکنون خون بی گناه بازستاندم تو نیز آتش خشم به آب رحمت خاموش کن اما خسرو فتوحات را متوقف نکرد و شامات سوریه آناتولی مصر اورشلیم و هرچه توانست را فتح کرد و لقب اپرویز یا همان پرویز بسیار فتح کننده را گرفت و صلیب راستین را به غنیمت به تیسفون برد و به نزدیک قسطنطنیه پایتخت رسید هرچه هراکلیوس از وی صلح خواست نپذیرفت تا این که روم او را شکست داد در جنگی و ایران وضعیت تهاجمی اش به تدافعی تبدیل شد.
خسرو یاور مسیحیان بود دختر موریس را تزویج کرده بود مریم بانو که مسیحی بود و معشوق پرآوازه و زیباترین زن ایران و حرامسرایش شیرین او هم سوگلی و مسیحی بود و شاه مسیحیان را آزاد گذاشته بود و به موبدان که او را نهی از حمایت مسیحیان و اسقف و جاثلیق می کردند بی اعتنا.
بزرگان خصوصا وقتی خسرو در ضعف بازهم صلح با روم را رد میکرد چنان برآشفتند که قصد عزل اورا داشتند شاه فرزند خردسال شیرین را میخواست به ولیعهدی برگزیند که کواذ-قباد فرزند بزرگ شاه پیش دستی کرد به یاری بزرگان پدر را به زندان و عزل از سریر سلطنت کرد و خود به سلطنت قرار گرفت. خسرو در زندان به قتل رسید.
قباد دوم زیاد حکومت نکرد تا به شاهی رسید برادران بکشت، با روم صلح کرد و سه سال باج و خراج و مالیات از مردم افکند اما خود از سربازانش که از جنگ با روم برمیگشتند طاعون گرفت و درگذشتو