Рет қаралды 8,757
مبحث دنیای وارونه و چند راه کار، امتحان کردن خواجه لقمان زیرکی لقمان را ، دفتر دوم مثنوی
شرح مثنوی مولوی توسط پیرجان
#پیرجان #
ظاهر شدن فضل و زیرکی لقمان پیش امتحان کنندگان
از محبت دردها صافی شود از محبت دردها شافی شود
از محبت مرده زنده میکنند از محبت شاه بنده میکنند
این محبت هم نتیجهی دانشست کی گزافه بر چنین تختی نشست
دانش ناقص کجا این عشق زاد عشق زاید ناقص اما بر جماد
بر جمادی رنگ مطلوبی چو دید از صفیری بانگ محبوبی شنید
.
.
.
.
عقل کو مغلوب نفس او نفس شد مشتری مات زحل شد نحس شد
هم درین نحسی بگردان این نظر در کسی که کرد نحست در نگر
آن نظر که بنگرد این جر و مد او ز نحسی سوی سعدی نقب زد
زان همیگرداندت حالی به حال ضد به ضد پیداکنان در انتقال
تا که خوفت زاید از ذات الشمال لذت ذات الیمین یرجی الرجال
تا دو پر باشی که مرغ یک پره عاجز آید از پریدن ای سره
یا رها کن تا نیایم در کلام یا بده دستور تا گویم تمام
ورنه این خواهی نه آن فرمان تراست کس چه داند مر ترا مقصد کجاست
جان ابراهیم باید تا به نور بیند اندر نار فردوس و قصور
پایه پایه بر رود بر ماه و خور تا نماند همچو حلقه بند در
چون خلیل از آسمان هفتمین بگذرد که لا احب الافلین
این جهان تن غلطانداز شد جز مر آن را کو ز شهوت باز شد
دفتردوم ، مثنوی معنوی ، قسمت ۳۱
مطرب عشق عجب ساز و نوایی دارد
مطرب عشق عجب ساز و نوایی دارد نقش هر نغمه که زد راه به جایی دارد
عالم از ناله عشاق مبادا خالی که خوش آهنگ و فرح بخش هوایی دارد
پیر دردی کش ما گر چه ندارد زر و زور خوش عطابخش و خطاپوش خدایی دارد
محترم دار دلم کاین مگس قندپرست تا هواخواه تو شد فر همایی دارد
از عدالت نبود دور گرش پرسد حال پادشاهی که به همسایه گدایی دارد
اشک خونین بنمودم به طبیبان گفتند درد عشق است و جگرسوز دوایی دارد
ستم از غمزه میاموز که در مذهب عشق هر عمل اجری و هر کرده جزایی دارد
نغز گفت آن بت ترسابچه باده پرست شادی روی کسی خور که صفایی دارد
خسروا حافظ درگاه نشین فاتحه خواند و از زبان تو تمنای دعایی دارد
حضرت حافظ ، غزل ۱۲۳
ای عاشقان ای عاشقان آن کس که بیند روی او
ای عاشقان ای عاشقان آن کس که بیند روی او شوریده گردد عقل او آشفته گردد خوی او
معشوق را جویان شود دکان او ویران شود بر رو و سر پویان شود چون آب اندر جوی او
در عشق چون مجنون شود سرگشته چون گردون شود آن کو چنین رنجور شد نایافت شد داروی او
جان ملک سجده کند آن را که حق را خاک شد ترک فلک چاکر شود آن را که شد هندوی او
عشقش دل پردرد را بر کف نهد بو میکند چون خوش نباشد آن دلی کو گشت دستنبوی او
بس سینهها را خست او بس خوابها را بست او بستهست دست جادوان آن غمزه جادوی او
شاهان همه مسکین او خوبان قراضه چین او شیران زده دم بر زمین پیش سگان کوی او
بنگر یکی بر آسمان بر قله روحانیان چندین چراغ و مشعله بر برج و بر باروی او
شد قلعه دارش عقل کل آن شاه بیطبل و دهل بر قلعه آن کس بررود کو را نماند اوی او
ای ماه رویش دیدهای خوبی از او دزدیدهای ای شب تو زلفش دیدهای نی نی و نی یک موی او
این شب سیه پوش است از آن کز تعزیه دارد نشان چون بیوهای جامه سیه در خاک رفته شوی او
شب فعل و دستان میکند او عیش پنهان میکند نی چشم بندد چشم او کژ مینهد ابروی او
ای شب من این نوحه گری از تو ندارم باوری چون پیش چوگان قدر هستی دوان چون گوی او
آن کس که این چوگان خورد گوی سعادت او برد بیپا و بیسر میدود چون دل به گرد کوی او
ای روی ما چون زعفران از عشق لاله ستان او ای دل فرورفته به سر چون شانه در گیسوی او
مر عشق را خود پشت کو سر تا به سر روی است او این پشت و رو این سو بود جز رو نباشد سوی او
او هست از صورت بری کارش همه صورتگری ای دل ز صورت نگذری زیرا نهای یک توی او
داند دل هر پاک دل آواز دل ز آواز گل غریدن شیر است این در صورت آهوی او
بافیده دست احد پیدا بود پیدا بود از صنعت جولاههای وز دست وز ماکوی او
ای جانها ماکوی او وی قبله ما کوی او فراش این کو آسمان وین خاک کدبانوی او
حضرت مولانا ، دیوان کبیر، غزل ۲۱۳۰
تماس با ما از طریق ایمیل / Contact us
PR@hastiyeoryan.com
وبسايت ما / Website
www.hastiyeory...
فيسبوک / Facebook
/ hastiye-oryan-41694147...
فيسبوک / Facebook
/ hastiye.oryan
ساند کِلاد ، برای فایل های صوتی / Sound Cloud
/ hastiye-oryan
تلگرام / Telegram
t.me/hastiyeoryan
تلگرام فایل های صوتی / Telegram
t.me/hastiye_o...
اینستاگرام / Instagram
/ hastiye_oryan