هستی عریان : مبحث حیات ، بحث پـــیر، کبودی زدن قزوینی بر شانه‌ گاه صورت شیر، دفتر اول مثنوی

  Рет қаралды 5,493

Hastiye Oryan

Hastiye Oryan

Күн бұрын

مبحث حیات ، بحث پـــیر، کبودی زدن قزوینی بر شانه‌ گاه صورت شیر و پشیمان شدن او به سبب زخم سوزن ، دفتر اول مثنوی
( فایل صوتی )
شرح مثنوی مولوی توسط پیرجان
#پیرجان
چه مستیست ندانم که رو به ما آورد
علاج ضعف دل ما کرشمه ساقیست برآر سر که طبیب آمد و دوا آورد
مرید پیر مغانم ز من مرنج ای شیخ چرا که وعده تو کردی و او به جا آورد
حضرت حافظ ، غزل ۱۴۵
وصیت کردن رسول صلی الله علیه و سلم مر
علی را کرم الله وجهه کی چون هر کسی به
نوع طاعتی تقرب جوید به حق تو تقرب جوی
به صحبت عاقل و بنده‌ی خاص تا ازیشان همه
پیش‌قدم‌ تر باشی
کو کسی کو پیش شه بندد کمر تا کسی کو هست بیرون سوی در
چون گزیدی پیر نازک‌دل مباش سست و ریزیده چو آب و گل مباش
ور بهر زخمی تو پر کینه شوی پس کجا بی‌صیقل آیینه شوی
دفتر اول ، مثنوی معنوی ، قسمت ۱۴۰
کبودی زدن قزوینی بر شانه‌گاه صورت شیر و پشیمان شدن او به سبب زخم سوزن
این حکایت بشنو از صاحب بیان در طریق و عادت قزوینیان
بر تن و دست و کتفها بی‌گزند از سر سوزن کبودیها زنند
سوی دلاکی بشد قزوینیی که کبودم زن بکن شیرینیی
گفت چه صورت زنم ای پهلوان گفت بر زن صورت شیر ژیان
طالعم شیرست نقش شیر زن جهد کن رنگ کبودی سیر زن
گفت بر چه موضعت صورت زنم گفت بر شانه گهم زن آن رقم
چونک او سوزن فرو بردن گرفت درد آن در شانه‌گه مسکن گرفت
پهلوان در ناله آمد کای سنی مر مرا کشتی چه صورت می‌زنی
گفت آخر شیر فرمودی مرا گفت از چه عضو کردی ابتدا
گفت از دمگاه آغازیده‌ام گفت دم بگذار ای دو دیده‌ام
از دم و دمگاه شیرم دم گرفت دمگه او دمگهم محکم گرفت
شیر بی‌دم باش گو ای شیرساز که دلم سستی گرفت از زخم گاز
جانب دیگر گرفت آن شخص زخم بی‌محابا و مواسایی و رحم
بانگ کرد او کین چه اندامست ازو گفت این گوشست ای مرد نکو
گفت تا گوشش نباشد ای حکیم گوش را بگذار و کوته کن گلیم
جانب دیگر خلش آغاز کرد باز قزوینی فغان را ساز کرد
کین سوم جانب چه اندامست نیز گفت اینست اشکم شیر ای عزیز
گفت تا اشکم نباشد شیر را گشت افزون درد کم زن زخمها
خیره شد دلاک و پس حیران بماند تا بدیر انگشت در دندان بماند
بر زمین زد سوزن از خشم اوستاد گفت در عالم کسی را این فتاد
شیر بی‌دم و سر و اشکم کی دید این‌چنین شیری خدا خود نافرید
ای برادر صبر کن بر درد نیش تا رهی از نیش نفس شوم خویش
کان گروهی که رهیدند از وجود چرخ و مهر و ماهشان آرد سجود
هر که مرد اندر تن او نفس گبر مر ورا فرمان برد خورشید و ابر
چون دلش آموخت شمع افروختن آفتاب او را نیارد سوختن
گفت حق در آفتاب منتجم ذکر تزاور کذی عن کهفهم
خار جمله لطف چون گل می‌شود پیش جزوی کو سوی کل می‌رود
چیست تعظیم خدا افراشتن خویشتن را خوار و خاکی داشتن
چیست توحید خدا آموختن خویشتن را پیش واحد سوختن
گر همی‌خواهی که بفروزی چو روز هستی همچون شب خود را بسوز
هستیت در هست آن هستی‌نواز همچو مس در کیمیا اندر گداز
در من و ما سخت کردستی دو دست هست این جمله خرابی از دو هست
دفتراول ، مثنوی معنوی ، قسمت ۱۴۱
دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند
دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند واندر آن ظلمت شب آب حیاتم دادند
بیخود از شعشعه پرتو ذاتم کردند باده از جام تجلی صفاتم دادند
چه مبارک سحری بود و چه فرخنده شبی آن شب قدر که این تازه براتم دادند
بعد از این روی من و آینه وصف جمال که در آن جا خبر از جلوه ذاتم دادند
من اگر کامروا گشتم و خوشدل چه عجب مستحق بودم و این‌ها به زکاتم دادند
هاتف آن روز به من مژده این دولت داد که بدان جور و جفا صبر و ثباتم دادند
این همه شهد و شکر کز سخنم می‌ریزد اجر صبریست کز آن شاخ نباتم دادند
همت حافظ و انفاس سحرخیزان بود که ز بند غم ایام نجاتم دادند
حضرت حافظ ، غزل ۱۸۳
تماس با ما از طریق ایمیل / Contact us
PR@hastiyeoryan.com
وبسايت ما / Website
www.hastiyeory...
فيسبوک / Facebook
/ hastiye-oryan-41694147...
فيسبوک / Facebook
/ hastiye.oryan
ساند کِلاد ، برای فایل های صوتی / Sound Cloud
/ hastiye-oryan
تلگرام / Telegram
t.me/hastiyeoryan
تلگرام فایل های صوتی / Telegram
t.me/hastiye_o...
اینستاگرام / Instagram
/ hastiye_oryan

Пікірлер
Une nouvelle voiture pour Noël 🥹
00:28
Nicocapone
Рет қаралды 9 МЛН
When you have a very capricious child 😂😘👍
00:16
Like Asiya
Рет қаралды 18 МЛН
Une nouvelle voiture pour Noël 🥹
00:28
Nicocapone
Рет қаралды 9 МЛН