من الان گربه دارم ولی وقتی ۱۴ ساله بودم یه همستر داییم برام آورد یک هفته نگهش داشتم انقدر بانمک ث گوگولی بود صبح بیدار شدم دیدم نیست بابام داده بود به دوستش تا دوماه گریه میکردم واقعا حیوون هرچیم ک باشه وابستگیش خیلی زیاده😢
@btsARMY-dq8cy4 ай бұрын
من یه با یه گربه پیدا کردم مامانش ولش کرده بود منم گرفتمش من خیلی گربه دوست دارم و میخوام داشته باشم بعد که اون گربه رو اوردیم خونه با داداشم و دختر خاله هام بعد شب داشتیم میخابیدیم مامانبزرگ و بابا زرگم تصمییم گرفتن که بریم فرداش یه روستایی و منم نگران شدم که گربه رو چیکار کنیم بعد گفیتم اونم میبریم ولی مامان بزرگم و بابا بزرگم خبر نداشت فرداش راه افتادیم گربرو تو کیف کردیم😅 بردیم اونجا رسیدیم تو خونه چند شاعت بعد من خوابم برد پاشدم دیدیم گربه نیست که داییم اونو ول کرده بود بیرون و پیداش نکردم و واقعا خیلی غمگین بودم و وقتایی که اونجا میرفتیم دنبالش میگشتم😭🥲
@btsARMY-dq8cy4 ай бұрын
من با مامانبزرگم و بابا بزرگم زندگی میکنم
@Hosseinjahan1311 ай бұрын
ما یه باغ صد هزار متری داریم و خونه ویلایی بزرگ و بازهم با پدرم و مادرم و یکی از برادرهام به مشکل جدی رسیدم با اینکه حدود صد متر اونطرفتر از خونمون و داخل باغ چهارصد متر مربع فضا درست کردم و اتاقهایی برای سگهام ساختم ولی باز هم مشکلاتی بود تازه ما تفریحی به این باغ میومدیم ولی خودم بیشتر موقع ها بودم و حیوونهامو رها نمیکردم با اینکه گربه از بچگی اینجا بدنیا اومده بود و پیش مادرش توی حیاط بودن باز هم مادرم میگفت موی گربه میاد توی خونه .یه روز که گربه یه مار بزرگ رو زیر آلاچیق که بچه های کوچیک خانواده میرفتن کشت تازه فهمیدن چقدر گربه و جودش لازمه .بچه ها شما فقط با مستقل شدن میتونید حیوون خونگی بیارید والسلام❤❤❤
@Roozhin11 ай бұрын
عشق بین حیوان و انسان هیچ وقت نمیتونه عشقی باشه که حتی بین انسان ها اتفاق بیوفته🥲 و خودم هم دقیقا چند روز پیش سگم مرد و انگار از یک آدم شاد تبدیل به یه آدم افسرده شدم🙂💔
@zanzendghi-gw7kf11 ай бұрын
متاسفم 😥
@behrad...11 ай бұрын
منم چون مامانم گربه قبول نمیکرد با بابام خرگوش آورده بودیم خرگوش یه سال پیشمون بود و بهمون وابسته شده بود بعد تو این مدت مامانم هی میگفت کثیفه اینم موهاش میریزه همه کاراشو من میکنم شما مسئولیت پذیر نیستید و آخر اونقدر گفت که بابام واگذارش کرد به یکی دیگه اونروز بدترین روز عمرم بود اونقدر گریه کردم که چشمام سرخ شده بودن تا چند روز بعد رفتنش افسرده شده بودم و گریه میکردم واقعا جدا شدن از یه حیوون که بهش وابسته شدی درست مثل جدا شدن از یه عضو خانواده هست 😢😭الان باز یادش افتادم دارم گریه میکنم حتی یه عالمه عکس و فیلم ازش نگه داشتم
@LianaZareinezhad-by2oe11 ай бұрын
آخی عزیزم منم همین اتفاق برای عروس هلندیم افتاد ولی اون مرد😭
@baran-it2nc11 ай бұрын
دقیقا همین اتفاق واس منم اوفتاد
@kanaanshabastani442011 ай бұрын
خرگوش واقعا پوشالشو خیلی زود باید عوض کرد خیلی ادرارش بو میده
@NasrinMobham-j8d11 ай бұрын
کلوا میشه ی ویدئو بزاری که چجوری ♡♡بتونیم مادر پدر هایی که اصلاً رازی نمی شن رو رازی کنیم من از 7ساله گی آرزو شو دارم و العانم 12 سالمه ♡♡
@kanaanshabastani442011 ай бұрын
@@NasrinMobham-j8d من فک میکردم ۱۸ سالم بشه اجازه میدن الان ۲۰ سالمه🥲
@RojanIranpanah-m7i11 ай бұрын
یه نکاتی که هم هست باید گربه یه اتاق مخصوص یا آزاد باشه بهتره آزاد باشه تو اتاق افسرده و ناراحت میشه البته من خودم براش یه اتاق مخصوص درست کردم که به اتاق خودم راه داره و اینکه یه نکاتی که هست اوایل گربه گرفتن ممکنه پشیمون بشید چون شاید شیطونی کنه و یه کارایی کنه که بعضیا خوششون نمیاد مخصوصا بچه گربه ها من خودم گربم اوایل خیلی شیطونی می کرد و مامانم گفت کاش نمیگرفتیم و کلی غر میزد ولی بعد چند مدت انقدر مامان و بابام عاشقش شدن که واقعا من باورم نمیشد اگه میخواهید گربه بخرید حتما باید شرایطش رو داشته باشید :)
@Nasle_404011 ай бұрын
این وسط بابات فکر کنم تو همه جاش عروسی بوده وقتی میدیده که بین دو جناحی که قبلا باهاش در تقابل بودن حالا اون دو جناح با هم مشکل پیدا کردن و بدون هیچ جنگ و جدلی حرفش داره به کرسی میشینه،پسر من دوتا گربه آورده اونی که بزرگتر چند روز پیش درد سینه بودم و حال خوشی نداشتم این گربه قشنگ متوجه درد من شده بود میامد تو بغلم یا دستش میزاشت رو سینم و یا سر و گوششو میمالید روی سینم و بعد که دراز کشیدم قشنگ اومد نیم تنه بالای بدنش گذاشت روی سینم و خوابید تا یک مدتی،این صحنه و مهربانیشو دیدم فعلا دیگه به پسرم نگفتم که ردشون کن برن،ممنون.👏
@sanastar83234 ай бұрын
الاهی بمیرم عزیزدلم. منم دقیقا مثل تو شدم من دوسال پیش همچین اتفاقی برام افتاد و من چون اون موقع سیزده سالم بود نمیتونستم هیلی هندل کنم و به زور مامان و بابامو راضی کردم و کربه رو اوردم اشتباه من این بود که دی اس اچ گرفتم و خب همونطور که میدونید هیلی شیطون ان و واقعا خیلی دوستش داشتم حتی بابام که دیر تر راضی شد و بیشتر مقاومت میکرد خودش الان که دارم میبینم کلی فیلم ازش گرفته و منم مامانم وسواسه همش استزس اینو داشتم که از اتاق نره بیرون بره بالای یخچال و کابینت و اینا تازه یکبارم در دستشویی باز بود رفت توی دستشویی بعد دویید اومد بیرون و مامان من خیلییییی روی اینکه مثلا دستشویی کثیفه و نباید بره حساس بود و خیلی جو بدی بود از یه طرف مامانم این چیزارو میگفت از یه ور بابام بهش چپ چپ نگاه میکرد یکم ولی داشت علاقه مند میشد هنوزم میگم اگه یه ماه بیشتر نگهش میداشتم شاید براشون عادی میشد. اخر به شدت شرمنده اون خانم که حامی بود و ازش گزفتمش شدم و ضربه خیلی بدی هنوزم که هنوزه بعد دوسال به خودم و اون بچه وارد شده خیلی ناراحتم ولی بازم دلم گربه میخواد ولی دیگه نمیگیرم. کاش این ویدیو تو قیل از گربه گرفتن میدیدم. توهم کارت خیلی خوب بود که این ویدیو رو گرفتی که بقیه اشتباه تورو نکنن و اشتباهتو جبران کردی. مرسی❤
@mahdisghasemi213511 ай бұрын
دقیقا حرفت رو قبول دارم من هم یه شیش ماه پیش گربه به سرپرستی گرفتم و اون موقع هیچ مشکلی نبود و تمام اعضای خانواده اوکی بودن ولی خونه ما حیاط دار هست و یه درخ تا پشت بوم داره و من این موضوع رو مشکل نمی دونستم که هیچ تازه فکر میکردم که خوب باشه براش یه جای بازی داره ولی به محض اودرن به خونه مون این شروع کرد بازی گوشی کردن و از درخت بالا رفتن اون موقع من حتی فکرش هم نمی کردم از این درخت به این بزرگی بالا بره بعد چند دقیقه این رفت بالا و رفت بالا پشت بوم و من شروع کردم به گریه کردن که دیگه این رفت و.. بعد بابام رفت بالا پشت بوم خدارو شکر ترسیده بود و همون جا مونده بود و اون رو اورد ولی خوب این مدام کارش این شده بود که از اون درخت بالا بره و بره بالا پشت بوم و من گریه کنم و بابام بره بیاره اون رو دقیقا من هم مثل تو تصمیم گرفتم در حیاط تمون رو ببندم و نزارم حیاط بره ولی این کار غیر ممکن بود و اون هی کنجکاوی میکرد و هر روز بیش تر از دیروز کنجکاو میشد ولی اخر به صاحب قبلیش برگردوندم 😞
@zanzendghi-gw7kf11 ай бұрын
عزیزم حیوانی که میارید منزلتون حتما باید جفت باشن یا همسنو سال باشن یا باهم بزرگ شده باشن اصلا اذیتتون نخواهند کرد چون دوتایی باهم بازی می کنند بخصوص کربه ها از تنهایی متنفرند افسرده می شن یا بیش فعال ،اما اگر جفت نر و ماده باهم زندگی کنند البته حتما در سن ۶ماهگی به بعد باید عقیم شده باشند برای کنترل جمعیتشون ،با هم غذا می خورند می خوابند تو سر و کله هم می زنند و هیچگونه مزاحمتی برای شما بوجود نمیارن شما حتی اگر یک یا دوشب خونه نباشید و در و در محیط امن خونه آب کافی غذای خشک مخصوص گربه و خاک برای دستشویی کردنشون قرار بدهید و محیط اطراف امن باشد از جمله وسایل شکستنی و رو میزی از اینجور چیزها دسترسشون نباشه هیچ خطری تهدیدشون نمی کنه و خیلی خوب دوتایی شاد و سالم زندگیشونو می کنند. من تجربه اشو دارم که می گم ♥️🐾🙋🏻♀️
@Aylin-z2s11 ай бұрын
یاد عروس هلندیم افتادم من و اون ۱ سال کنار هم بودیم و ۶ ماه پیش مامانم گفت داریم میریم المان برای مهاجرت من اون لحظه خیلی خوشحال بودم ولی بعدش شروع به گریه های شدید کردم و یک عروسک از عروس هلندیم دارم که هر وقت بغلش می کنم گریم می گیره
@nisuxmee11 ай бұрын
ویدیو هات واقعا جذابن، هم موضوع چنلت هم ویدیو هات. و اینکه من خودمم تجربه از دست دادن گربم رو داشتم.. کاملا میفهمم چه حسی داری:))))❤
@kellovaa11 ай бұрын
🥲❤️
@zanzendghi-gw7kf11 ай бұрын
😳
@Elham.88810 ай бұрын
وای من یه خرگوش داشتم هر روز تو حیاط بازی میکرد .تو یه لحظه غفلت که من خونه نبودم یه گربه بهش چنگ زد و آسیب بدی دید و خرگوش من مرد .خیلی تلخه و وابستگی شدید میاره .تو رو خدا مراقب باشید.❤❤
@viana-f2o11 ай бұрын
منم سر شاه طوطی که دارم همه اتفاق پیش اومد چهار تا عروس هلندی داشتم از قبل سه تا طوطی برزیلی ولی چون از پرندگان سیر نمیشم خواستم یه طوطی جدید اضافه کنم یه شاه طوطی گرفتم چون نسبت به بقیه طوطیهام خیلی بازیگوش و پر سر و صداتر هستش مامانم و بابام میخواستن بفروشنش من الان سه چهار ماهه که دارمش و تونستم بعد از رنج های بسیاری راضیشون کنم که نگهش داریم برای همیشه و الان که قشنگ تو خونمون جا گرفته و بهش عادت کردیم صدای جیغش دیگه برای هیچ کدوممون گوش خراش نیست و حتی چون همسایههامونم هر کدوم یه حیوونی دارن و از خونه اونا هم سر و صدای حیوانات میاد دیگه هیچکس هیچ مشکلی نداره نگه داشتن حیواناتی مثل سگ و گربه و طوطیهای بزرگ که مثلاً شامل طوطی ماکائو کاکادو شاه طوطی طوطی خورشیدی و ... میشن نیاز به اراده قوی ماهایی میشه که از اول گفتیم فلان حیوونو بیاریم خونه که بتونیم پدر مادرا رو راضی کنیم
@Black__pink57211 ай бұрын
مرسی که به دخواستمون عمل کردی عاشقتممم راستی میشه بگی کی اون ویدیو سوالات راجع به دامپزشکی رو میزاری؟؟؟
@amirrudiny1309 ай бұрын
من یه گربه داشتم اسمش گارفیلد بود انقدر بهش وابسته بودم یه روز می خواستیم بریم مشهد برای عمل چشم داداشم انقدر گریه کردم ولی بابام مراقبش بود ولی منو بزور بردن وسط راه شروع کردم جیغ داد کردن بخاطر اینکه چرا گارفیلد رو نیاوردیم بعد رسیدیم مشهد بعد سه روز بابام زنگ زد و گفت گارفیلد گم شده پیدا نیست فکر کنم مرده بعد مامانم به من گفت منم زدم زیر گریه گفتم باید گارفیلد رو میاوردیم ولی وقتی داشتیم میرفتیم یه نگاهی کرد رو مبل نشسته بود یه حالت افسردگی بود ولی الان دو تا گربه دیگه دارم که هنوزم طاقت نمیارم و گریه میکنم میگم اینا به گارفیلد نمیرسن بعد چند وقت پیش گارفیلد رو دیدم که سرش زخمی بود من خونم زابل هستش اسمم نوشینه😢🥺😣
@mojtabadolatkhani620410 ай бұрын
این اتفاق تقریبا همین شکل برای خودم و بچه هام افتاد خیلی سخته جدا شدن از حیوانی ک بهش وابسته شدی .. سگ خودم دزدیدن یک ژرمن اصیل بود ک از تولگی خودم بهش آموزش دادم ... و سگ دختر ک متاسفانه دچار پاروا شد از دنیا رفت ... و عروسی ک تو خونه داشتیم ک کاملا اهلی بود و تا حدی ک شعر خوندن یادگرفته بود و کلی چیزای دیگه ک فرار کرد ... دخترم 3 روز گریه میکرد ... دیگه تصمیم گرفتیم ک هیچ حیوانی ب خونه نیاریم ... چون بعد از گذشت چند سال هنوز نگران اون حوانات گمشده هستیم
@سامی-ع4ي11 ай бұрын
نمیتونم بگم که درکت میکنم ولی ممنونم که اجازه میدی از تجربت استفاده کنم ممنون👊
@Atrinmaleki13902 ай бұрын
منم مادر بزرگم اینجوریه😊
@ASRA_1211 ай бұрын
واقعا درکت میکنم که چه فشار روحی روانی رو تحمل میکردی 🥲💔منم یبار خونه پدر بزرگم با یه گربه دوست شدم که دوتا بچه هم داشت وقتی کف دستمو براش باز میکردم دستاشو میزاشت رو دستم 😭 یبار هم تو خیابون با یه گربه سیاه دوست شدم میزاشت نوازشش کنم ولی بعد اون شب دیگه ندیدمش اما بعد یک سال دوباره دیدمش و همش میومد دنبالم و میومیو میکرد این دوتا رو هیچوقت فراموش نمیکنم🥹💔✨ واقعا چنلت فوق العادس ادامه بده ❤️
@yalda-x3w7 ай бұрын
این موضوع برای منم انفاق افتاده البته سر خرگوش نه گربه من از اولش علاقه ی شدیدی به نگهداری از یه خرگوش داشتم ک وقتی کوچیک بودم نشد به دلایلی ولی تقریبا سیزده سالم بود ک خانوادگی بیرون بودیم و تو یه مغازه ک حیوون میفروشن چند تا خرگوش دیدم رفتم نگاشون کنم ک بابام گفت اگه دوسشون داری میتونم یکی برات بگیرم و در کمال تعجب مامانم ک کلا با حیوونا مشکل داشت در واقع بهتره بگیم به خاطر وسواسی ک سر تمیزی داشت کلا مخالف بود با حیوونا از نظر بهداشتی و اینا ولی اونجا موافقت کرد!!!بعدش با کلی ذوق و شوق خرگوشه رو گرفتیم اوردیم خونه بعدش یه شب قشنگ موند خونه ما من تو اون یه شب کلی وابسته اش شدم و فرداش بابام اومد مامانم شروع کرد به غر زدن ک کثیفه و موهاش میریزه و از صبح دستمال تو دستمه و اینا بعد این روند سه چهار روز تکرار شد و من واقعا وابسته ی اون خرگوش شده بودم ولی خب متاسفانه بعد از چند روز با غر غر های مامانم نصیحت های بابام مجبور شدم ک ولش کنم چون کسی رو پیدا نکردم ک بخواد سرپرستیش رو به عهده بگیره و من واقعا تخت فشار بودم هم از نظر مامانم و هم از طرف بابام ک باید در کوتاه ترین مدت از خونه بره و اینا و متاسفانه ولش کردم تو یه مکانی خارج از شهر حال اون لحظه واقعا دردناک و عذاب آور بود چندین روز بعدش هم من آنچنان گریه میکردم وقتی یادم میومد ولی خب گذشته از اون موقع الان یه فرشته پشمالوی دیگه دارم و واقعا عاشقشم ولی هدفم از تعریف همه ی این ماجرا این بود ک بگم چقدر دردناکه وقتی به یه چیزی ک واقعا ارزوت بود میرسی و یهو تهش از دستت میگیرن و تو میمونی تنهایی و ارزو های محال شده مثل این میمونه ک کسی ک ارزوی تورو برآورده کرده یهو میزنه کاری میکنه ک ذوقت کور میشه و ارزوت محال میشه ( البته شاید کسایی ک از همون اولش سگ و گربه رو به عنوان حیوون خونگی انتخاب کردن ندونن چی میگم ولی خب خرگوشا کلا یه دنیای دیگه دارن دنیایی ک با دنیایی حیوونای دیگه متفاوته فهمیدنشون صبر و حوصله و علاقه میخواد واقعا عشق به حیوانات نیازه برای زندگی کردن با یه خرگوش چون مثل سگ یا گربه نیست ک بیاد با صداش بخواد چیزی رو بفهمونه به صاحبش یا بخواد بیاد و با هر روش دیگه ای ک بقیه حیوونا استفاده میکنن برای جلب توجه صاحبشون و نشون دادن علاقشون به اونا جلب توجه یا ابراز احساسات کنه پس باید به حدی بهشون علاقه داشته باشی ک بتونی زبونشون رو درک کنی)
@Termeh-k6m10 ай бұрын
خیلی بَده.من یک شب نشسته بودم داشتم با مامانم شام میخوردم که یکدفعه صدای جیغ یک نفر رو شنیدیم بعد از چند دقیقه بابام زنگ خونه رو زد و یک سگ آورد.اسمش رو دنی گذاشتم.بعد از یک سال یک شب اومدن دنی رو دزدیدن😢😢❤کلاً دو ساعت دنبالش گشتیم ولی پیدا نشد.پسر خالم با دوچرخه کل کرج رو گشت ولی پیدا نشد.بخدا دو روز افسرده بودم.ظرف غذاشو میدیدم گریه می کردم.انگار هی صداشو میشنیدم.هنوز که هنوزه شبا خوابشو میدیدم😢😢😢😢❤ترمه شکرانیم از کرج.اولین با بود سگ خریده بودم.نژادشم پامرانین روباهی بود.۹ سالمه😢❤میفهممت❤
@Narutoozmaki-pt7fr10 ай бұрын
منم همینطور من یک خرگوش داشتم اسمش اویشن بود خیلی خوشجل و ناز بود اینقدر هم فضول بود ماده بود ۵ ماهش شده بود بابام واسه من برای تولدم خرید اینقدر کوچولو و بامزه بود که هروز همه سرش میزدن من رفتم خونه ی خالم رفتیم بازار حالم بد شد رفتیم خونه نشستم زیر کرسی رفتم بعش سر بزنم گوشه قفس افتاده بود سرش ضربه دیده بود فلج شده بود با سرنج بهش اب دادم تو دست های خودم مرد رفتم دکتر ۲ تا سرم زدم الان ۱۲ سالمه دقیقا ۱ هفته پیش این اتفاق افتاد😢😢😢😢😢😢
@nargeskamkar62910 ай бұрын
عجیبه که به عنوان یک فردی که با حیوانات سر کار داری نمیدونستی که یه گربه رو نمیشه داخل اتاق حبس کرد و به این شکل محدود کرد
@zarzar51692 ай бұрын
سلام من خونمون دو طبقه هستش و اینکه نمیشه ول باشه چون میتونه بره پشت بوم و اینکه شاید بیفته از پله ها چون شرایط برای خودش بده مشکلی نیست کلا توی اتاقمه البته بیشتر اقات پیششم و اینکه اتاقم خیلی کوچیک نیست براش مشکلی پیش نمیاد؟ خیلی سعی نمیکنه بره بیرون! گربم مشکلی براش پیش نمیاد؟ قراه یدونه دیگه هم بیاریم تا تنها نباشه
@احمدرضااکرمی-ه7س11 ай бұрын
واقعا wtf چطونه چرا ۱۰ تا کامنت اول نوشتین. بخدا اینجا جای نظر دادنه نه مسابقه
@elenaahmadzade966611 ай бұрын
من یه خرگوش داشتم متاسفانه مرد آنقدر کریه کردم که حتی تا یک هفته مدرسه نمیرفتم من چو کلاس ۱۲ هستم درس هام هم مهم بود ولی نمیتونستم برم مدرسه قشنگ افسرده شده بود م بعد هم فهمیدیم تقسیر ساب خو نمون بوده چون ازش خوشش نیومده بهش مرگ موش داده چون تو حیات اون روز گذاشتم بازی کنه فقد ۱ دقیقی نبودم تازه بچهی ساب خونه ما بود خیلی خیلی ازش متنفرم ۱۱ سالشه چون خرگوش بهش نمیدادم این کاره باهاش کرد میدونی چرا بهش ندادم چون باعث شد که جوجه هام بمیرن امید وارم هیچ کس از این آدما نبینه و بهشون بر نخوره
@arezuor346111 ай бұрын
خیلی ناراحت شدم،،،برای هردوتون هم پیشی هم شماها،بعد جسارتا مامان رو حتما راضی کنید دکتر ببرید،خودتون درکارپزشکی هستید میدونید درمان داره وسواس،هم شما عذاب میکشید هم ایشون، متاسفانه بدتر هم میشه،حتما باید کمکش کرد.راه دیگه هم داره که نیازه قبول وباور داشته باشید که حرفی نمیزنم راجع بهش🩶ممنون
@amirhoseensanjabi10 ай бұрын
اشکال نداره زندگی میگذره منم حیوانات زیادی رو از دست دادم کاملا درکت میکنم یا مردن یا به خاطر پدر ومادرم اونا رو فروختم یا دادم به کسی من الان یک عروس هلندی دارم و میمیرم براش و همین طور حیوانات دیگم و واقعا تحمل ندارم بازم از دست بدم اینارو منم پارسال یه سگ داشتم به خاطر کم توجهی من مرد وهمین طور که به حرف عموم گوش کردم خیلی بهم فشار وارد کرد پس خیلی هم خودت رو درگیر نکن چون که چیلی الان حالش خوبه😢🖤
@kavehfallah275410 ай бұрын
منم یه گربه داشتم که خییلی شلوغ میکرد مامان من وس واس نداشت اما این هی میرفت روی ارتفاع مثل بالای یخچال بعد میزاشتیم داخل اتاق انقدر میو میکرد که من سردرد گرفتم ولی این گربه انقدر قشنگ بود که آدم میدیدتش میخواست بخورتش ولی آخرسر مامانم به یکی دیگه داد منو خواهرم تا سه روز با مامانمون صحبت نمیکردیم هنوزم وقتی یادش میافتم گریه میکنم
@maddown8011 ай бұрын
واقعا خیلی ناراحت شدم که مجبور شدین واگذارش کنین 😣 کاملا میفهممت که چقدر به چیلی وابسته شده بودی و چقدر خدافظی باهاش سخت بوده 😥 متاسفانه برای خود منم دقیقا همین اتفاق افتاد تازه با اینکه من با بابام زندگی میکنم و اون تازه خیییلی از بقیه مادر پدر ها اوکی تره و تقریبا به هیچی گیره خاصی نمیده ولی بازم اون اوایل که گربم خیلی بچه و شر و شور بود خیلی بابام اذیت میشد از دستش، منم هدفم این بود که توی اتاق نگه هش دارم ولی خب همونطور که خودت تجربه کردی اصن نمیشه وقتی بچش، تازه گربه من DSH ماده ست.. همین شد که بعد چند هفته که هرروز یکمی تو اتاق بود و بقیش بیرون یه روز دیگه بابام قاطی کرد گفت یا اینو تو اتاقت نگه میداری یا باید بره!.. دیگه منم که عاشقش بودم و چون خودم از توی سطل آشغال زخمی و داغون پوست استخون پیداش کرده بودم اصلا دلم نمیومد بدمش بره 🥺 دیگه گفتم حالا که اینطوره میبرمش تو اتاق کلا، یه هفته اول خیلی سخت بود و همش میخواست که بره بیرون ولی بعدش کم کم هی بهتر و آروم تر شد و کم کم دیگه کاملا با من و اتاق خو گرفته بود، و حتی اینکار باعث شد که شیطنت هاشوخیلی کمتر شه و با ادت تر شه کلی و هم من بهمش بیتشر وابسته شدم هم اون، تا حدی که تا از اتاق پامو میزارم بیرون و درو میبندم شروع میکنه میو میو کردن که کجایی بابا؟ بعد که برمیگردم ساکت میشه میاد پیشم 🤦🏻♂️.. بعده یه مدتم که عقیمش کردم که بازم خیلی به آرومتر شدنش کمک کرد، و الان که دیگه بالغ شده کاملا اوکیه و حتی هرروز دو سه ساعت رو بیرون اتاقه اذیت خاصی هم نمیکنه فقط باید دره بالکن و دستشویی ها توی اون تایم بسته باشه که خودم دیگه حواسم هست، حتی دیگه مثل بچگیاش هی نمیره از سطل آشغال چیزمیز بریزه بیرون و کثیف کاری کنه، کلا خیلی اوکی شده وضعیت خداروشکر.... خلاصه اینکه کاش قبلا اینارو گفته بودی که بلکه شاید این کامنت من باعث میشد یه چند هفته سختی تحمل کنین ولی بعدش دیگه اوکی تر شه..☹️💔 ولی دیگه عیب نداره مطمعنم یه روز تو خونه خودت دوتا گربه نر و ماده باهم نگه میداری و اینکه هرچقدم چیلی یه چیزه دیگس ولی بازم مطمعن باش که همینطور که اونو دوس داشتی گربه بعدیتم دوس خواهی داشت انقدر که این موجودات گوگولی و پاک ان 🙂🧡
@Amir-im1ui11 ай бұрын
داداش تومار نوشتی واسه حیوون؟
@Countryballshistoryy11 ай бұрын
من یه شیتزو دارم اولا که 2ماهش بود یه هفته تو اتاقم از ترس اینکه بابم واگذارش کنه یه ماه بعد یه قفس خریدیم و تا الان همه چی خوبه و بیرونم میچرخه بابامم دیگه ترس نداره الان حدودا 7 ماهشه
@elaykhoshdeli30055 ай бұрын
من یه گربه آوردم مامانم اولش مخالف بود ولی خیلی دوسش داره. یه روز مامانم یهویی گفت دو ماه بعد اینو بزارید حیاط و بره کوچه و دیگه نیاد خونه. مایی که اینقدر واسش خرج کرده بودیم بهش وابسته شدیم الان دیگه نمیدونم باید چیکار کنم
@immasiii11 ай бұрын
منی که گریه کردم:)
@FatemehHoseinpoorsabagh2 ай бұрын
22:11 بغض نکن❤
@Acvgsvbf11 ай бұрын
دورت بگردم عزیزم کلی باهات گریه کردم ❤
@kellovaa11 ай бұрын
🥲❤️❤️❤️
@Acvgsvbf11 ай бұрын
🥰
@parniansilani842410 ай бұрын
شاید باوتون نشه ولی من یک سالگی ی ماهی اسکار خردیدم بعد دردو دلامو با اون میکردم تو بچگی هر موقع منو از پشت آکواریو میدید دیوونه میشد بعد من وقتی یازده سالم بود ماهیم مریض شد کلی هزینه کردیم دارو گرفتیم خوب نشد بعد ی شب پدر بزرگم اومد هر جقدرر من مخالفت کردم بهم توجه نکردن برداشتن انداختنش تو پلاستیک آب و انداختنش توی زاینده رود بعد من هنوز که دارم این کامنتو میزارم دلم میخواد گریه کنم
منم هم مامانم هم بابام مخالفت می کردن منم یک روز چون گربه ی بیرونی بود ولی چون بهش غذا میدادم بهم خیلی وابسته شده بود هی دوست داشت بیاد خونه ی ما بعد تا می آمد مامانم هم بابام میگفتن خیلی کثیفه ببرش بیرون منم یک روز یواشکی آوردمش خونه و بردمش حمام😁😁😁 بعد وقتی خشکش کردم اونجور چیزا بعد وقتی بابام اومد خونه دیدم دستش خاک دشویی گربه حالا بعد بابام نشسته گفت سریع سریع بیا ببریم واکسن بزنیمش دیگه ازین چیزا بگذریم خوب ما همش میخواستیم بریم بیرون اون همش سریع می پردش بیرون بعد بابام گفت اگه بره بیرون دگه کثیفه نمیتونه بیاد تو بعد من همش می گذاشتمش توی اتاق وقتی هم داداشم خونه بود میگفتم داداشم هواسش رو جمع که می خایم بریم بیرون اون گرفته باشد بعد من یک روز بودن به بابام گفتم بابا میشه ی گربه پرشین بگری ولی الان نه بهار بگیر که من الان میرم مدرسه نمیتونم بهش رسیدی کنم بابام خیلی ساده گفتش بیا بیش حق انتخاب بدیم درو باز کردیم گفتیم اگر نرفت اینجارو میخواد اگر رفت اینجا رو نمیخواد گربه بیرون رو انتخاب منم آنقدر چند روز گریه گریه کردم که نگو بعد میرفتم زیر پتو جیغ میزدم یعنی اندقدر افسرده بودم 😭😭😭😭😭😭
@Mania_8711 ай бұрын
خیلی حس بدیه من اولین سگمو که گرفتم و از پسش بر نیومدم همین حالو داشتم، ولی چند سال بعدش یعنی الان خونمو کردم پر حیوون😂♥
@shantiajafary481111 ай бұрын
هییییییی من دوتا عروس داشتم اسمشون کوکو و طلا بود خیلی هردوتارو دوست داشتم متاسفانه هردو از منو خوانوادم سرما خوردگی گرفتن طلا متاسفانه مرد ولی کوکو هست و کاملا خوب شد و بعد واسش یه جفت گرفتیم اسمش فندوقه ولی بازم خیلی واسه طلام ناراحت بودم تا یه هفته گریه میکردم مراقب حیووناتون باشین خیلی بدنشون ضعیفه مخصوصا پرنده ها اصلا ریسک نکنید سر حیوونتون سلامتیش از همه چی مهم تره اگر اطلاعات ندارین اول درباره حیوون تحقیق کنید بعد بگیرید
@mahvamahdavi10 ай бұрын
منم مثل تو ام ولی خب این اتفاق برای سگم افتاد و سگم دیگه پیشم نیست🥲🥲 درکت میکنم چی میگی ❤❤ ولی خب اتفاقی افتاد که پیش اومده و دیگه تموم شده و من به این نتیجه رسیدم که با گریه کردن باعث نمیشه سگم برگرده پیشم🥲💛
@AvaAhadi11 ай бұрын
من نگهداری حیوانات ماچ خوبخوب فقت بابام رازی نیست ولی من مامانم سگ خریدیم بعد بابام یه جور به سگم وابست شد بعد دوسه سال سگرو داریم و ۲ ماه پیش موتور از رو دست سگم رد شد و دو ماه که نیست و بدون اون دیونه شدم زن زدیم دکترش و گفت چند هفته دیگه میاد و خیلی خوشحال شدم ولی از یطرف ناراحت چون معلوم نیست چند هفته دیگه میاد 😂😢❤ دلم براش خیلیییییییییییییییی تنگ شده بابام که یزره گریه کرد مامانم خیلی من بدتر داداشم که به یه طرفش بود مامانم با بابام با شوهر همسایمون بوردنش دکتر ❤❤❤❤ دلم براش تنگ شدهههههه
@M0HaMAD77711 ай бұрын
این همون ویدئو ای هست که آقا رضاتون باید تا ۶ بهت میرسوند😂❤
@kellovaa11 ай бұрын
خودشه😂😂😂😂
@SaraZ-z138911 ай бұрын
خیلی گریه کردم😢 ولی یبار هستی رو نشون بده
@AysaZand-rt9un11 ай бұрын
من مامانم همنجوری یه و بابام هم همین تورو و تورو درک میکنم ولی من الان یه گربه دارم و برای به دست اوردنش هروز گریه کردم و من اول سگ میخواستم ولر بخواتر خانواده پدریم نمیشد ولی ما اصلا مومن نیستیم خیلی آخرش باهات گریه کردم عاشقتم ممنونم ازت برای ویدیوی قشنگی که برای ما درست کردی❤❤❤😘😘😘😘😘😢😢
@هلنامدانلو11 ай бұрын
منم یک پرنده عروس هلندی داشتم وخیلی وابسته شدم و دو سال پیشم بود و بعد ۵ مهر فرار کرد و من خیلی افسورده شدم همش گریه می کردم پدرم و مادرم می گفتند بیا یکی دیگه بخریم ولی من می گفتم نه چون دیگه به هیچ حیوانی نمی تونستم اعتماد کنم مامانم هم پرنده داشتم میگفت ببرش 😔😭😢😞
@toxicboytoxic688211 ай бұрын
11:35 وای این دیوونه میکنه گربه رو!!دوستم همینکارو میخاست بکنه گربه دیوونه شده بود و حتی وحشی شده بود!!خلاصه نگم برات همه خوشخواب و هرچیزیکه میتونست خراب کنه رو خراب کرد تا واگذارش کرد😅😅
@maisamghasemi771911 ай бұрын
من هم میخواستم گربه بخرم اما باین ویدئو آموزشی فهمیدم که نباید بخرم
@toxicboytoxic688211 ай бұрын
5:54 خب پس هم دردیم😅😅
@victoriazzz1311 ай бұрын
منم همینطور...
@LianaAmiri-l7x11 ай бұрын
ما هم یه ماه یه گربه به سرپرستی گرفتیم با نزاد میکس خیابونی و نژاد دار و من و خواهرم به سختی مامان بابامون رو راضی کردیم و اون چند روز اول مامان من هرکاری میکرد که این نره تو اشپز خونه مثلا اسپری میزد فویل میزاشت ولی این بازم میرفت تا کم کم براش عادی شد و حتی الان بالای یخچال میخوابه و فقط زمانی که میخایم شام بخوریم میزاریمش تو اتاق و اونم کلی میو میو میکنه و بی قراری میکنه و برای همین سریع شام میخوریم تا بتونه بیاد بیرون
@BABYMOONCHILDYT11 ай бұрын
منم همین امروز دوتا گربه هامو از دست دادم و حالم خیلی بده... البته گربه خونگی نبودن هر روز میومدن تو حیاط خونه یا روی دیوار . ما هم بهشون غذا میدادیم . این دوتا گربه خواهر و برادر بودن. همسایه بیشرف ما چون از گربه بدش میومد و دوست نداشت گربه ها بیان رو دیوار اون زد دوتاشونو مسموم کرد. لطفا انقد بی رحم نباشید. حالم خیلی گرفته اس بدجوری بهشون عادت کرده بودم.
@Arti_Army711 ай бұрын
کاملا حستو درک میکنم😭❤
@Setayeshrahimi-bc6nr11 ай бұрын
درکت میکنم برام اتفاق افتاده 🥲💔💔
@AysaZand-rt9un11 ай бұрын
برای منم❤😢
@SSMRHHSN-wx5nk11 ай бұрын
سلام . یه سوال قبلاً پرسیدم جواب ندادی لطفاً جواب بده . غذا خشک گربه برند ایرانی کدومش بهتره ؟ فیدار خوبه ؟ برا نژاد دی اس اچ .
@kellovaa11 ай бұрын
سلبون بهتره
@deniz-9757 ай бұрын
یه سوال هیچ گربه ای رو نمیشه توی اتاق نگه داشت ؟ چون منم میخواستم گربه بیارم ومجبورم توی اتاقم نگهش دارم
@minashojaei996311 ай бұрын
خیلی ویدیوی جالبی بود،باتمام وجود درکت میکنم،منم حامی حیواناتم و تابتونم غذارسانی میکنم،یه سگ و گربه هم توی خونه دارم،عشق به حیوانات خیلی قشنگه❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤
@hasteshokrani195011 ай бұрын
من یک گربه داشتم بعد از ۲ سال باهاش بودن رفتم مدرسه برگشتم خونه دیدم نیست به مامانم گفتم گفت واگذارش کردیم به یکی تا ۱ ماه گریه میکردم با اینکه ۵ سال از اون موقع گزشته هنوزم عکس هاش رو میبینم گریه میکنم
@RoshanaMirhosseini10 ай бұрын
خیلی حسسسسس بدی هستش
@Marall.5887 ай бұрын
وسواس یک بیماریه متاسفانه وافرادی که دچارش هستن هم خودشون اذیت میشن هم اطرافیانشون،والبته اطرافیان نباید سعی کنن باهاش کناربیان چون اینجوری به شخص کمک نمیکنن بلکه به وسواسش دامن میزنن بایدسعی کنن شخصی که وسواس داره رو پیش پزشک ببرن ودرمانش کنن واقعاوسواس بیش ازحدخوب نیست،خب اینم خودخواهیه که بخوای گربه رو تواتاق نگهداری چون گربه ذاتش ازاده وبابدشیطونی کنه وگرنه افسرده میشه،من خودم وسواس شدید داشتم دخترم عاشق گربه بود ومن بخاطر موی گربه واین چیزا وسالهامخالفت کردم تااینکه دخترم بالاخره گربه آورد ومنی که وسواس شدید داشتم ازبس عاشق گربه شدم کلا وسواسموکنارگذاشتم والان بیشترازهرچیزی گربمون برام مهمه تااینکه موهاش بریزه یاکثیف کنه
من تجربه از دست دادن سگ دارم که شرایط نگهداریش یعنی مکانش رو نداشتم و مجبور شدم واگذارش کنم و خیلی حس بدی داشتم چون هم اون به من وابسته شده بود هم من و همیشه دوسش دارم😢😔
@Eunjoo_12135 ай бұрын
کاملا درکت میکنم منم دوسال یه گربه داشتم تا اینکه دوتا شدن یکی شیطون و کوچولو یکی آروم و بزرگ و نر و ماده بودن اوضاع وقتی بدتر شد که مامانم عمل داشتن و شروع به کیک پزی و فروش کیک کردن برفی هم که بشدت مو میریخت بدبختمون کرده بود چقتی فهمیدم باید بدیم برن هرشب از پنجره با برفی و تیله حرف میزدم و زار زار گریه میکردم تا اینکه حدودا بعد یک ماه از کرمان برگشتیم و من فهمیدم پیکه هیچ گربه ای ندارم
@DibaDashti-hu3pe4 ай бұрын
منم یه خرگوش داشتم و یه ماجرای درد ناک❤
@IRANMEME-mn1oy11 ай бұрын
منم یه ژرمن داشتم دوسال بود پیشم بود... یه روز رفتم بیرون برگشتم دیدم مامانم فروختتش🙂🖤
من قبل اینکه اصلا حیون خونگی بگیریی من این حس تجربه کردم و فهمیدمش 🥲💔 البته با یکم تغییرات
@amiralisheikhvisi849411 ай бұрын
من گربه داشتم اما توی آشپزخونه نمیرفت الان سگ دارم بازم نمیره با اینکه من گربم رو از خیابون پیدا کردم
@NeginRz-n8d11 ай бұрын
من همراه اینکه داشتم این فیلم را میدیدم گریه میکردم و حس تو را درک میکنم چون من هم یک مرغ عشق داشتم و خیلی دوستش داشتم و به اون وابسته شده بودم ولی اون پس از چند ماه که پیشمبود به یک دلیل مرد و من خیلی ناراحت بودم ولی الان دیگه بهش عادت کردم و دو تا مرغ عشق وروجک دارم🐦⬛🐦
@a.Alireza11 ай бұрын
دقیقا مشکلی که ما داریم با گربه هامون همینه یکیش خوبه یاد گرفته اصلأ آشپزخانه نمیره ولی بچش یکساله شده هر روز ده بار کتک میخوره تنبیه میشه اخرم باز میره تو آشپزخونه میریم میندازیمش تو حیاط تنبیه بشه بعد یک ساعت دباره میاریمش تو خونه باز میره تو آشپزخونه سر این داستان مادرم میگه این گربه رو ببرینش از خونه
@SayeRozdar11 ай бұрын
عزیزم ناراحت نباش دیگه هم برای ما هم برای خودت یه درسی ی تجربه ای شد که فقط بحث پول و جا و مکان نیست واقعا ما از طریق تو چیزایی یاد میگیریم که خیلی بدردمون میخوره ممنون ازت من خودم قسطم اوردن گربه با همین وسواسی های مامانم بود ولی حالا متوجه شدم بهتره اینکارو نکنم 🤧?.. 👌🏼
@mobina383711 ай бұрын
شاید باورت نشه من نسبت بع گربع ها و سگ ها فوبیای شدید دارم ولی انگار الان گربع خودم از دست دادم بغضی شدم و گریه کردم 🥲
@rmorteza216 ай бұрын
اینجوری شد که فهمیدم تو خونه کسی نرم . چون ممکنه که بعدش موقع رفتن ناراحت بشن میوووو
@ghazalhoseini922611 ай бұрын
من هم این اتفاق برام افتاد یک خرگوش آوردیم به اسرار من و بعد از یک هفته خانوادم کنار نیومدن و دادیم رفت
@Mohanna-gl6vx11 ай бұрын
واقعا سخته
@masomehbaghbanian22211 ай бұрын
خیلی درد بدیه اگر نمیتونید نگهداری کنید لطفا اونو به خودتون وابسته نکنید چون ازارش میده🥺💔
@goorbe372211 ай бұрын
من خدایی نکرده قصد بی احترامی یا توهین ندارم اما مشاوره و تراپی میتونه مشکل وسواس مادر شما رو حل یا بهتر کنه. یکی از افراد فامیل من هم همینجوری بود و با تراپی الان خیلی وسواس کمتری نشون میده.
@zanzendghi-gw7kf11 ай бұрын
موافقم 👍واسواس بیش از حد حتما باید درمان شود چون تمامی افراد خانواده بعلاوه خود فرد آسیب روحی و جسمی خواهد دید 👍
@Sam-fakhrai11 ай бұрын
گربه ها اصلا بی صفت نیستن من ۳تا دارم این بهم ثابت شده
@fatimadancer59559 ай бұрын
الهی عزیزم چقدر گریه کردم برای هردوتون❤😭😭😭😭😭
@GhazalePourebrahim11 ай бұрын
واقعا درکت میکنم من سر یکی از جوجه مرغ هام کلی گریه کردم طوری که ساختمان روبه رویی ما صدای من رو شنیده بود 😢😢واقعا سخته😢😭😢
@zanzendghi-gw7kf11 ай бұрын
😥🐾
@shanashgirl588411 ай бұрын
نه اصلا همش تقصیر شما نبود چون اون از ذوق و شوق شما بوده 🫰🏻
@Reihane-g8r9 ай бұрын
من یه مرغ عشق داشتم ولی خیلی به شدت دوست داشتم که عروس هلندی داشته باشم و خریدم به زور و یه روز از مدرسه اومدم دیدم نیست
@CATNAP-e2c11 ай бұрын
18:19 آخی🤧😭😢
@LianaZareinezhad-by2oe11 ай бұрын
منم دقیقا همین اتفاق برای عروس هلندیم افتاد و مامانم خیلی دعواش میکرد و داد سرش میزد خیلی درکت میکنم حتی بیمارستان هم رفتم حالا بد شد خیلی بهم کمک میکنی ک بهم دلداری بدی و من با این سن کمم ک ۱۱ سالمه خیلی از نظر روحی بهم ضربه زد و خیلی دوست دارشتم ک از خواهرت هم ویدئو بزاری
@Noelle_3766 ай бұрын
وای منم وسواس دارم خیلی بده😢
@Foad-m7y11 ай бұрын
مامان منم خیلی راجب حیوانات سخت گیره من یه دونه عروس هلندی داریم و اینم خیلی شیتونه و با سختی مامانم رازی شد بگیرم ❤❤❤❤ ویه سوال من میخوام وسایل عروس هلندی بگیرم آدرس کیلینک کجاس
@SOHEIL.KM3311 ай бұрын
ولی جدی گفتم فکر نکن بی احترامی کردم که گفتم مادرتو دکتر ببرمن ۲تا از فامیل این مشکلو دارن و کاملا مشکل ساز شده و با همسرشون طلاق عاطفی رسیدن چون این خانما وقتی سنشون زیاد شد همش مشغول نظافتن و اصلا به همسر و بقیه افراد هیچ توجهی نمیکنن واقعا ببریدش پیش روانپزشک
@alireza166588 ай бұрын
14:51 خودم😢
@Jody-M00dy7 ай бұрын
وای من عاشق همستر ام و خاله ام وقتی فهمید دوتا همستر برای من و یکی از دختر خاله هام خرید ولی مامانم هیچ جور راضی نمیشد که اونارو بیاریم توی خونه و چند روز توی خونه اون دختر خاله ام موند و با اینکه خاله و دختر خاله ام خیلی دوستشون داشتن ولی چون شرایط نگهداری نداشتن شوهر خاله ام تصميم گرفت اونارو به یکی از همکار هاش بده که بچه اش وسایل و شرایط اش رو داشتن اون زمانی که پیش دختر خاله ام بود یکی دوبار رفتم دیدن شون و واقعا عاشق یکی شون که سفید بود شدم و اسمش هم برلیان گذاشتم چون برام مثل جواهر بود وقتی اونجا بودن برلیان روی دست دختر خاله ام نميومد وقتی رفته بودم خونشون یه بار با دست بهش غذا دادم و برای اولین بار فقط روی دست من اومد نگم که چه حسی داشتم اون موقع اولین بارم بود که یه همستر توی دستم گرفته بودم چون مامانم اجازه نداده بود انگار یه ابریشم توی دستم گرفته بودم از وقتی رفتن تا الان مادرمو نبخشیدم اینم بگم که اون موقع من تازه یه گرینچیک گرفته بودم و الان بعد از سه سال هنوز پیشمه ببخشید طولانی شد(:
@Hediyerouzi10 ай бұрын
تو فقت به فکر خودت و خوانوادت بودی این چه عشقی ها😔😔😔😔😔😔
@Tarannom_202410 ай бұрын
چند سالته؟
@Yekta-fj4pn2 ай бұрын
عزیزم بغض آخرت بغض منم درآورد😢
@HeliyaAkhavan11 ай бұрын
حس میکنم درکت می کنم ولی برای من پرنده بود و خودم پیداش کردم بچه بل بل بود و او مرد 😢
@Avaamiri-q3q10 ай бұрын
منم یک عروس هلندی داشتم خیلی بهم وابسته بودیم یک روز اگر همو نميدیدیم حالمون خراب میشد و چون خالم با زندگی میکنه و وسواسه یک روز با داداشم پرش میدن بره😢😢😢😢😢😢😢😢😢😢
@سیدطاهرموسوی-ص9س9 ай бұрын
من خودم تا حالا گربرو از دست دادم و درکت میکنم😢❤❤❤
@mobinwosogi993911 ай бұрын
عالی بود منم ناراحتم کاش این اتفاق نمی افتاد😢
@MahmoodSabaghiyan-ez4ko8 ай бұрын
من همین الانم گربه دارم ولی من تو شمالم باغ دارم و جای زیاد واسه نگهداریش اما با این حرفهای تو منم ترسم گرفت که یروزی به هر دلیلی اگه ازدست بدمش خیلی سخته مپفق باشی
@RoshanAbd11 ай бұрын
درکت میکنم چون خودمم تجربه داشتم
@tahasalehi47207 ай бұрын
من واقعا ناراحت شدم و وسط ویدئو گریه کردم واقعا متاسفم امیدوارم الان حالت بهتر شده باشه😢 تا حالا هم اینو درک کردم