Рет қаралды 12,694
شرح غزلی از سعدی با مطلع "من خود ای ساقی از این شوق که دارم مستم / تو به یک جرعه دیگر ببری از دستم" توسط دکتر غلامحسین ابراهیمی دینانی
اجرا: دکتر اسماعیل منصوری لاریجانی
خواننده: غلامرضا رضایی
من خود ای ساقی از این شوق که دارم مستم
تو به یک جرعه دیگر ببری از دستم
هر چه کوته نظرانند بر ایشان پیمای
که حریفان ز مل و من ز تأمل مستم
به حق مهر و وفایی که میان من و توست
که نه مهر از تو بریدم نه به کس پیوستم
پیش از آب و گل من در دل من مهر تو بود
با خود آوردم از آن جا نه به خود بربستم
من غلام توام از روی حقیقت لیکن
با وجودت نتوان گفت که من خود هستم
دایما عادت من گوشه نشستن بودی
تا تو برخاستهای از طلبت ننشستم
تو ملولی و مرا طاقت تنهایی نیست
تو جفا کردی و من عهد وفا نشکستم
سعدیا با تو نگفتم که مرو در پی دل
نروم باز گر این بار که رفتم جستم
ابیات خوانده شده توسط غلامرضا رضایی:
ما تشنهی دیدار تو بودیم
ما شوق عطش بر آن فزودیم
تا آن که دری ز دل گشودی
جانان من تو بیا به برم بنشین
درد دلم بنما ز رخت تسکین
چه شود جامی ازآن باده دهد پادشاه بر گدا
چه شود بر مژهام پابنهد پر ادا از قفا
ای بت من نظری سویم کن
باخبر از گل خوش بویم کن
میروی در قفایت دلم میرود
اندکی کن تأمل به سر میدود
چه کنم بیدلم کوی تو منزلم
عشقت آب و گلم ای همه حاصلم
میروی در قفایت دلم میرود
اندکی کن تأمل به سر میدود
طاقتم رفت از دستم
از می چشمش مستم
دل به عشقش تا بستم
باورم گشته هستم
او همه عشوه و او همه قهر و ناز من سراپا نیاز
ای خدا تا به کی درد و سوز گداز کار ما را بساز
Man khod ey saaghi az in shogh ke daram mastam / To be yek joreye digar bebari az dastam
Dr. Gholam Hossein Ebrahimi Dinani
Dr. Ismail Mansouri Larijani
Gholam Reza Rezai