Рет қаралды 13,906
شرح حکایتی از سعدی دربارهی بینا بودن خداوند توسط دکتر غلامحسین ابراهیمی دینانی
اجرا: دکتر اسماعیل منصوری لاریجانی
خواننده: سالار عقیلی
آورده اند که یکی از بزرگان را زانو درد کردی. گفتندش: زمانی پای دراز کن چون تنهایی. گفت: تنها نیستم که خداوند جل و علا حاضر است و شرم می دارم که در حضرت خداوندگار، ترکِ ادب باشد.پس ای زمرهی صالحان! اتق الله، و لتنذر نفس ما قدمت لغد و اتقوا الله. پرهیزکاری کنید و ببینید که امروز از بهرِ فردای قیامت چه بضاعت فرستاده اید و چه ذخیره نهاده. و ای حلقهی عارفان! ان الله خبیر بما تعملون. دامن از گردِ زَلَّت نگاه دارید که خداوند تعالی حاضر است و بینا.
نقل است که بنده ی حبشی پیش پیمبر صلی الله علیه و آله رفت و گفت: یا رسول الله، انی اتیت فاحشة فهل لی توبة؟ عملی ناکردنی کردهام، هیچ مرا توبه باشد؟ گفت: باشد، و هو الذی یقبل التوبة عن عباده. حبشی توبه کرد و بیرون رفت. بعد از زمانی بازآمد و گفت: یا رسول الله، کان الله یرانی علی ذلک، در آن حالتِ مذموم، حق تعالی مرا میدید؟ گفت: خاموش، چرا نمیدید؟ یعلم خائنة الاعین و ما تخفی الصدور. چشمی در ابرو نگردد به خیانت و خاطری در سینه نگذرد به خلافِ دیانت، الا که خداوند تعالی داناست بر آن و بینا. ان تک مثقال حبة من خردل فتکن فی صخرة او فی السموات او فی الارض یات به الله. حبشی این سخن بشنید، بنالید و بزارید و آبِ حسرت و ندامت از چهره ببارید. آورده اند که نفسی از سینه ی پردرد برآورد و جان به حق تسلیم کرد.
صالح از دشمن اندیشه کند که نباید که فرادیِ قیامت بر حالِ تباه او بخندد، و عارف از دوست شرم دارد که همین دم نپسندد، که قیامتْ بعید است و حق ملازم حَبلُ الوَرید.
ابیات خوانده شده توسط سالار عقیلی:
مرا خود با تو سری در میان هست
وگرنه روی زیبا در جهان هست
وجودی دارم از مهرت گدازان
وجودم رفت و مهرت همچنان هست
Hekayate Tarke Adab
Dr. Gholam Hossein Ebrahimi Dinani
Dr. Ismail Mansouri Larijani
Salar Aghili