Рет қаралды 2,135
نسبیگرایی اخلاقی چیست؟ چه استدلالهایی برای دفاع از نسبیگرایی اخلاقی وجود دارد؟
منظور از «نسبی بودن» چیست؟ و «نسبیگرایی اخلاقی» به چه چیزی اشاره داره؟ اگر بخواهیم دقیق باشیم، باید از فیلسوفان اخلاق تبعیت کنیم و بین نسبیگرایی اخلاقی و سایر پدیدههایِ ظاهراً شبیه، تفاوت بگذاریم. مثلاً فرض کنید ازمان بپرسند که «آیا میتونیم برای دفاع از خودمون کسی رو بکشیم؟» شاید نتوانیم به این سؤال جواب بدهیم و نظرمان این باشد که «بستگی دارد». بالاخره باید چیزهایی را بدانیم و بعد تصمیم بگیریم. به نوعی جواب این سوال نسبی است. اما به این اصلاً نمیگویند «نسبیگرایی اخلاقی». بلکه از این مثال فقط همین نتیجه میشود که باید آگاهانه تصمیم بگیریم - اول اطلاعات کافی داشته باشیم و بعد تصمیم بگیریم.
پس به چه چیزی میگیم نسبیگرایی؟ نسبیگرایی این است که حتی وقتی همه جزئیات را مشخص کرده باشیم، باز هم درست و نادرست عینی و مستقلی در کار نیست، بلکه همه چیز به این ربط دارد که درباره چه جامعه و فرهنگی حرف میزنیم. نسبیگرای فرهنگی قبول دارد که بعضی هنجارهای اخلاقی وجود دارند - مثلاً «دروغ نگو». اما حرفش این است که صدق این هنجارها موضوعی فرهنگی است؛ بنابراین اگر فرهنگی طورِ دیگری میبود، هنجارهای اخلاقی هم طور دیگری میبودند. اخلاق همین است و چیز بیشتری در آن نیست.
۲. چه استدلالی برای نسبیگرایی اخلاقی هست؟
ملاحظات جالبی به نفع نسبیگرایی ارائه شده است که شاید ما را هل بدهند که این دیدگاه را بپذیریم. این سه مورد را ببینید.
اول، بعضیها از ایدهٔ تساهل و مدارا استفاده میکنند و میگوید: تساهل نسبت به کسانی با ما متفاوت یا مخالف هستند خوب است. و لازمهٔ تساهل این است که نسبیگرایی را بذپیریم. اینکه بخواهیم یک فرهنگ و یک رویهٔ واحد برای همه درست باشد محصول امپریالیسم است و بنابراین نادرست. حال اگر قبول کنیم که اخلاق عینیتی ندارد، خب دلیلی هم ندارد که فرهنگها را تحت فشار بگذاریم که تغییر کنند و غیره. هر کس میتواند تابع فرهنگ خودش باشد.
دوم، بعضی از این ایده استفاده میکنند که اخلاق به نوعی وابسته به انسانهاست. یعنی میگویند «اگر انسانی نبود، اخلاقی هم در کار نبود.» از این نتیجه میگیرند که اخلاق وابسته به ماست و نسبی است.
سوم، خیلی از کسانی که مدافع نسبیگرایی هستند از ایدهٔ تنوع فرهنگی و تفاوتهای میان فرهنگها استفاده میکنند. حرفشان این است که فرهنگها در مسائل اخلاقی نظرهای مختلفی دارند و بنابراین درست و نادرستی در اخلاق نیست. چون اگر درست و نادرست واقعی بود، فرهنگها اینقدر مختلف نبودند.
البته باید توجه کنیم چیزی که گفتیم صرفاً طرحی ساده و اولیه از این استدلالها بود. وگرنه هم استدلالهای دیگری به نفع نسبیگرایی ارائه شده و هم اینکه شاید بتوان استدلالها بالا را دقیقتر یا به شکلهای دیگری ارائه کرد. به هر حال، بیایید ببینیم این استدلالها در همین حدی که اینجا طرح شدند چقدر قانعکنندهاند؟ و اگر به خاطر این استدلالها نسبیگرایی را پذیرفتهایم آیا میتوانیم از دیدگاهمان دفاع کنیم؟
بیایید به ترتیب این استدلالها را بررسی کنیم. آیا استدلال بر اساس تساهل به نتیجه دلخواهش میرسد؟ قبل از پاسخ، باید به این توجه کنیم که اصولاً چرا فکر میکنیم تساهل خوب است و چه چیزی در آن هست که جذاب است. ایده این است که باید نسبت به تفاوتها با احترام برخورد کنیم یا فارغ از باورهای دینی و سیاسی افراد با آنها رفتار انسانی داشته باشیم. عدم تساهل بد است، چون بر خلاف بعضی ارزشهای مورد قبول ماست - مثلاً ارزش کرامت انسان، آزادی و غیره.
خب، حالا شاید سرنخی داشته باشیم که دربارهٔ استدلال اول چه باید گفت. به نظر میرسد در اینکه به خاطر تساهل به نسبیگرایی توصیه کنیم نوعی ناسازگاری وجود دارد. در واقع وقتی از تساهل و ارزش آن حرف میزنیم، به نوعی نسبیگرایی را مردود دانستهایم. پذیرفتهایم که ارزشی مثل احترام یا آزادی و غیره هست که نسبی نیست، ربطی به این یا آن فرهنگ ندارد. بلکه همه، فارغ از فرهنگ، باید به آن احترام بگذارند. وقتی میگوییم کسی نباید حرفش را به دیگری تحمیل کند، داریم از این حرف میزنیم که هر کسی، از دل هر فرهنگی، این کار را کند کارش اشتباه است. میبینید که اگر نسبیگرا باشیم بر خلاف تساهل پیش رفتهایم و کسانی خواهند گفت که «در فرهنگ ما تساهل جایی ندارد».
استدلال دوم چطور؟ آیا از وابستگی اخلاق به انسان میشه نتیجه گرفت که اخلاق نسبی است؟ بیایید به ادعای کلی نهفته در این استدلال توجه کنیم. یعنی فرض کنیم که اخلاق وابسته به انسان است. ولی حتی اگر چنین باشد، آیا میتوان نتیجه گرفت که اخلاق نسبی است؟ آیا خیلی چیزهای دیگر هم به وجود انسان وابسته نیستند؟
اگر آدمی نبود، پزشکی هم هم نبود. آیا میتوان نتیجه گرفت که پزشکی نسبی است و میتوانیم به دلخواه خودمان عوضش کنیم؟ یا حتی ریاضیات. شاید بشود گفت که اگر انسانی نبود، معادلات دیفرانسیل هم نبودند. اما آیا از این نتیجه میشود که هر فرد یا فرهنگی میتواند پاسخ خاص خودش را به این معادلات بدهد و درست و نادرستی در کار نیست؟ خب … بعید است اینطور باشد!
این مطلب ادامه دارد اما باقی متن به دلیل محدودیت کاراکتر اینجا جا نمیشود.
اگر مطالب روزنک را مفید ارزیابی میکنید، مشترک این کانال یوتوب شوید.