Persian Poem: Parviz Natel - Eagle & Crow - پرویز ناتل خانلری - شعر فارسي - عقاب و زاغ

  Рет қаралды 4,350

Panjara پنجره

Panjara پنجره

Күн бұрын

Poem of Eagle & Crow - شعر عقاب و زاغ
Narration: Shaheed Khatibi
Poet: Parvis Natel
دکلمه: شهید خطیبی
شاعر: پرویز ناتل
#poem #شعر #farsi #الفارسية
گشت غمناک دل و جان عقاب
چو ازو دور شد ایام شباب
دید کش دور به انجام رسید
آفتابش به لب بام رسید
باید از هستی دل بر گیرد
ره سوی کشور دیگر گیرد
خواست تا چاره ی نا چار کند
دارویی جوید و در کار کند
صبحگاهی ز پی چاره ی کار
گشت برباد سبک سیر سوار
آشیان داشت بر آن دامن دشت
زاغکی زشت و بد اندام و پلشت
بر سر شاخ ورا دید عقاب
ز آسمان سوی زمین شد به شتاب
گفت که : ‹‹ ای دیده ز ما بس بیداد
با تو امروز مرا کار افتاد
مشکلی دارم اگر بگشایی
بکنم هر چه تو می فرمایی ››
گفت : ‹‹ ما بنده ی در گاه توییم
تا که هستیم هوا خواه تو ییم
بنده آماده بگو فرمان چیست ؟
جان به راه تو سپارم ، جان چیست ؟
دل ، چو در خدمت تو شاد کنم
ننگم آید که ز جان یاد کنم ››
این همه گفت ولی با دل خویش
گفت و گویی دگر آورد به پیش
کاین ستمکار قوی پنجه ، کنون
از نیاز است چنین زار و زبون
لیک ناگه چو غضبناک شود
زو حساب من و جان پاک شود
دوستی را چو نباشد بنیاد
حزم را باید از دست نداد
در دل خویش چنين رای گزید
پر زد و دور ترک جای گزید
زار و افسرده چنین گفت عقاب
که :‹‹ مرا عمر ، حبابی است بر آب
راست است این که مرا تیز پر است
لیک پرواز زمان تیز تر است
من گذشتم به شتاب از در و دشت
به شتاب ایام از من بگذشت
گر چه از عمر ،‌دل سیری نیست
مرگ می آید و تدبیری نیست
من و این شه پر و این شوکت و جاه
عمرم از چیست بدین حد کوتاه؟
تو بدین قامت و بال ناساز
به چه فن یافته ای عمر دراز ؟
پدرم نیز به تو دست نیافت
تا به منزلگه جاوید شتافت
لیک هنگام دم باز پسین
چون تو بر شاخ شدی جایگزین
از سر حسرت بامن فرمود
کاین همان زاغ پلید است که بود
عمر من نیز به یغما رفته است
یک گل از صد گل تو نشکفته است
چیست سرمایه ی این عمر دراز ؟
رازی این جاست،تو بگشا این راز››
زاغ گفت : ‹‹ ار تو در این تدبیری
عهد کن تا سخنم بپذیری
عمرتان گر که پذیرد کم و کاست
دگری را چه گنه ؟ کاین ز شماست
ز آسمان هیچ نیایید فرود
آخر از این همه پرواز چه سود ؟
پدر من که پس از سیصد و اند
کان اندرز بد و دانش و پند
بارها گفت که برچرخ اثیر
بادها راست فراوان تاثیر
بادها کز زبر خاک و زند
تن و جان را نرسانند گزند
هر چه ا ز خاک ، شوی بالاتر
باد را بیش گزندست و ضرر
تا بدانجا که بر اوج افلاک
آیت مرگ شود ، پیک هلاک
ما از آن ، سال بسی یافته ایم
کز بلندی ،‌رخ برتافته ایم
زاغ را میل کند دل به نشیب
عمر بسیارش از آن گشته نصیب
دیگر این خاصیت مردار است
عمر مردار خوران بسیار است
گند و مردار بهین درمان ست
چاره ی رنج تو زان آسان ست
خیز و زین بیش ،‌ره چرخ مپوی
طعمه ی خویش بر افلاک مجوی
ناودان ، جایگهی سخت نکوست
به از آن کنج حیاط و لب جوست
من که صد نکته ی نیکو دانم
راه هر برزن و هر کو دانم
خانه اى در پس باغی دارم
وندر آن گوشه سراغی دارم
خوان گسترده الوانی هست
خوردنی های فراوانی هست ››
****
آن چه ز آن زاغ چنین داد سراغ
گندزاری بود اندر پس باغ
بوی بد ، رفته ا زآن ، تا ره دور
معدن پشه ، مقام زنبور
نفرتش گشته بلای دل و جان
سوزش و کوری دو دیده از آن
آن دو همراه رسیدند از راه
زاغ بر سفره ی خود کرد نگاه
گفت : ‹‹ خوانی که چنین الوان ست
لایق حضرت این مهمان ست
می کنم شکر که درویش نیم
خجل از ما حضر خویش نیم ››
گفت و بشنود و بخورد از آن گند
تا بیاموزد از او مهمان پند
****
عمر در اوج فلک بر ده به سر
دم زده در نفس باد سحر
ابر را دیده به زیر پر خویش
حیوان را همه فرمانبر خویش
بارها آمده شادان ز سفر
به رهش بسته فلک طاق ظفر
سینه ی کبک و تذرو و تیهو
تازه و گرم شده طعمه ی او
اینک افتاده بر این لاشه و گند
باید از زاغ بیاموزد پند
بوی گندش دل و جان تافته بود
حال بیماری دق یافته بود
دلش از نفرت و بیزاری ، ریش
گیج شد ، بست دمی دیده ی خویش
یادش آمد که بر آن اوج سپهر
هست پیروزی و زیبایی و مهر
فر و آزادی و فتح و ظفرست
نفس خرم باد سحرست
دیده بگشود به هر سو نگریست
دید گردش اثری زین ها نیست
آن چه بود از همه سو خواری بود
وحشت و نفرت و بیزاری بود
بال بر هم زد و بر جست ا زجا
گفت : که ‹‹ ای یار ببخشای مرا
سال ها باش و بدین عیش بناز
تو و مردار تو و عمر دراز
من نیم در خور این مهمانی
گند و مردار تو را ارزانی
گر در اوج فلکم باید مرد
عمر در گند به سر نتوان برد ››
****
شهپر شاه هوا ، اوج گرفت
زاغ را دیده بر او مانده شگفت
سوی بالا شد و بالاتر شد
راست با مهر فلک ، همسر شد
لحظه‎ یی چند بر این لوح کبود
نقطه ‎یی بود و سپس هیچ نبود
Parviz Natel Khanlari (Persian: پرویز ناتل خانلری; March 20, 1914[2][3] - August 23, 1990) was an Iranian literary scholar, linguist, author, researcher, politician, and professor at Tehran University. Parviz Natel Khanlari graduated from Tehran University in 1943 with a doctorate degree in Persian literature, and began his academic career in the faculty of arts and letters. He also studied linguistics at Paris University for two years. From then on, Khanlari founded a new course named history of Persian language in Tehran University.

Пікірлер: 34
مرگ عقاب | پرویز ناتل خانلری
26:01
Rashid Kakavand | رشید کاکاوند
Рет қаралды 233 М.
Mom Hack for Cooking Solo with a Little One! 🍳👶
00:15
5-Minute Crafts HOUSE
Рет қаралды 23 МЛН
We Attempted The Impossible 😱
00:54
Topper Guild
Рет қаралды 56 МЛН
How Strong Is Tape?
00:24
Stokes Twins
Рет қаралды 96 МЛН
The Story of Stonemason - حکایت سنگ شکن
9:02
Panjara پنجره
Рет қаралды 12 М.
ورژن ۲ خداوندا به من قدرت بده  - Khdavanda be man ghodrat bedeh
14:00
Mina Alizadeh [Minaliza Coaching]
Рет қаралды 68 М.
Mom Hack for Cooking Solo with a Little One! 🍳👶
00:15
5-Minute Crafts HOUSE
Рет қаралды 23 МЛН