شعر " امیزاده کاشی ها ... " در روز و روزگارانی زاده شد که شاعر ِ عشق و آزادی در زیرزمین خانه ِ فرهنگ فرهی - حوالی یوسف آباد ِ تهران - پناه گرفته بود . این زیرزمین در واقع حوضخانه ای بود با حوضی و فواره ی آبی و کاشی هایی مُنَقَش به میناتورهایی که نقش شاهان و امیران و... را در زمینه ای سفید با نقش های آبی رنگ داشت که شاملو در این حوضحانه ی رفیق دیر و دورش فرهنگ - بگذریم که بعدها فرهنگ در باره شاملو کم لطفی های نابخشودنی کرد - چند صباحی را سپیری کرد . در این حوضخانه شب های فراموش ناشدنی داشته ام.....یادی هم از زنده یاد فریبرز برادر کوچک تر فرهنگ را زنده کنم که ساختن این حوضخانه طرح و سلیقه و کار او بود
@RRamyar333 ай бұрын
شاعر سپید!.. همچنان «روزگار غریبی ست»... پس از تو هیچ کس «آبی عشق » را به زیبایی قلم تان توصیف نکرد...و از «عشق»و «خدا»یی که در «پستوی خانه نهان باید کرد»... دریغ!