این داستان: مرگ!

  Рет қаралды 45,663

Shima Katouzian

Shima Katouzian

18 күн бұрын

Пікірлер: 301
@fatemehmostafavi6454
@fatemehmostafavi6454 15 күн бұрын
درود شیما جان من تجربه مرگ چند بار داشتم البته سن وسال من نسبت به شما خیلی زیاده ۶۹سالمه وبه زود ۷۰ ساله میشم اولین بار در ۵ سالگی ‌آخرین بار در ۵۹سالگی با تجربه ای که دارم به اون دنیا اعتقاد ندارم البته برا خودم ‌از مرگ هم تقریبا نمی ترسم ولی ترس از دست دادن عزیزانم خیلی دارم وتا حالا هم تجربه کردم ؛هنوز نتونستم بر ترسم غالب بشم :از شما دختر گلم خیلی سپاسگزارم برای آگاهی جوان‌ها در همه زمینه ها :I love you❤❤
@Asma_ec
@Asma_ec 9 күн бұрын
“ترسش موندن ما توی این دنیا بدون داشتن محبت اونایی که میخواستیم داشته باشیمه” تا عمق وجودم رفت این جمله❤
@nedamakeupartistt
@nedamakeupartistt 8 күн бұрын
یه حدیث هست از حضرت علی(ع): که مرگ انگار از در یه اتاق وارد یه اتاق دیگه میشی.همینقدر راحت.❤ترس ماها برای مدل مردنمونه😢
@setarehhosseinpour6579
@setarehhosseinpour6579 16 күн бұрын
تجربه ی جالبی بود . منم مثل تو تجربه ش رو یکبار داشتم . سر فرزند دومم وضعیت جسمیم به شدت بد شد طوری که بستری شدم و کلا اوضاع بد بود . اون لحظه هیچ ترسی نداشتم اصلا . احساسم می گفت پایان راه زندگی رسیدم . یادمه فقط خواهرم رو صدا کردم و سفارش دختر بزرگترم رو کردم که تنهاش نذاره . نه بغضی ، نه ترسی . حتی به فکر فرزند داخل رحمم هم نبودم . اما الان یاد اون موقع فقط من و به بغض می اندازه . چرا نمی دونم . انگار دلتنگ میشم از اینکه اتفاقی افتاده و من ازش جا موندنم . تا حالا به کسی نگفته بودم اما اینجا برات نوشتم . راست میگی مرگ ترس نداره .
@user-pw4ey9zh6y
@user-pw4ey9zh6y 16 күн бұрын
عالی❤❤❤
@parvane71
@parvane71 15 күн бұрын
خیلی جالب بود. ممنون عزیزم 💖
@zhraw4271
@zhraw4271 16 күн бұрын
اوفی انقد دلم تنگ شده بود واسه ویدئو های خاطره.بیشتر بذار از این ویدئو ها جیگر❤😘
@MasiDargahi-lp8uc
@MasiDargahi-lp8uc 16 күн бұрын
ویدیوت عالی بود...خواهش میکنم حتما حتما درباره ترس از دست دادن عزیزا صحبت کن من برام مثل کابوسه و بزرگترین ترسمه و خیلی وقته درگیرشم و نمیدونم چطور میتونم حلش کنم و مطمئنم که تو همیشه از یه جنبه دیگه به قضیه نگاه میکنی و کلی آگاهی میدی..میخوام بدونی خیلی دوست دارم و برام عزیزی و حرفات همیشه جزئی از کائنات من بوده و همیشه به موقع ازت شنیدم اون چیزی رو که باید میشنیدم مرسی ازت💙❤️
@minashojaei9963
@minashojaei9963 15 күн бұрын
دروود،عزیزم این ترس نیست یه حس و حال خیلی بده خیلی بد،من دوماهه دارم با این حسو حال کلنجار میرم،هنوز نمیتونم قبول کنم باورکنم دیگه مادر ندارم،هنوز میخوام زنگش بزنم،میخوام برم پیشش،باهاش برم بیرون ،برم درد ودل کنم ولی دیگه نیست😭😭😭😭😭زندگیم پاره پاره شده😔😔😔😔
@pilotpilot4084
@pilotpilot4084 15 күн бұрын
زندگی خیلی بی رحمه ،منم مثل شما هستم و همش مقایسه میکنم که چه کسانی که از مادرم خیلی بزرگتر هستند در سلامتی کامل به سر میبرند و این انصاف نیست که مادرم به این زودی ما رو ترک کرده با اون خاطره ای که برامون به جا گذاشت 😭😭😭😭❤️❤️​@@minashojaei9963
@user-fr6uo8rh9l
@user-fr6uo8rh9l 13 күн бұрын
در روانشناسی میگن، تله رها شدگی. یعنی اینطور افراد ترسهاشون ریشه در کودکیشون داره وباید کمک حرفه ایی بگیرند و مشاوره بروند تا ریشه این ترس را پیدا کنند
@nedamakeupartistt
@nedamakeupartistt 8 күн бұрын
به این فکر کنید که از این زندان رها میشه و به ارامش میرسه😊
@mahsaehdaei6478
@mahsaehdaei6478 16 күн бұрын
شیما منم ۲ بار تا دم مرگ رفتم و دقیقا حسم همینی بود که گفتی ترس نیست به حسرتهات فکر میکنی و من یه فکری که خیلی برام بولد بود چون سانحه رانندگی بود ، اون لحظه فکر میکردم کاش بمیرم ولی فلج و ناقص نشم😢
@heronarges
@heronarges 15 күн бұрын
وای عزیزم منم دقیقا یکی از ترسام همینه❤‍🩹
@elaheharash4518
@elaheharash4518 16 күн бұрын
هر حرف و خاطره و تجربه تو دنیایی از درس و هیجان هست برای من 😘 تو الهام بخش ترینی ❤
@baharkiani857
@baharkiani857 10 күн бұрын
شیما جان اول از همه اینو بدون که من عاشقتم و احساس بهتری نسبت ب خودم دارم از سال پیش که باهات اشنا شدم و تاثیر خیلی خیلی خوبی تو زندگی و شخصیتم داشتی . این به کنار 💜. و اینکه میشه لطفا راجب فرق گذاشتن والدبن بین بچه هاشون و دوست داشته نشدن از سمت خانواده و اینکه چطوری باهاش کنار بیایم صحبت کنی . حس میکنم خیلی نیاز دارم نظرتو راجب این قضیه هم بدونم . اینطوری در نظر بگیر که یه شخصی یه خانواده ای داره که حتی خوشحال بودن و خندیدن‌ اون فرزند هم عذابشون میده و همش دنبال اینن که تو‌پرش بزنن و اشکشو دربیارن تو هرررر مسعله ای و اینو حتی به زبون هم اوردن . و یا خیلی واضح فرزند دیگه رو به تو ترجیح میدن و تو روت میگن که تو ارزشی برای ما نداری و ازت متنفریم ولی درعوض عاشق برادرتیم ببخشید طولانی شد پیامم ولی ب عنوان کسی ک تو هر مسعله ای حرفات کمکم کرده حس کردم تو این موضوع هم خیلی میتونه کمکم کنه حرفات 💜 مرسی
@shzazayqoubie2687
@shzazayqoubie2687 16 күн бұрын
چ مژهایی داری خیلی قشنگن مثل خودت صدات هوشت زندگیت همچیت♥️😊
@user-mm3ik7ix2b
@user-mm3ik7ix2b 16 күн бұрын
واقعا جالب بود مرسی که حس اون لحظت رو باهامون به اشتراک گذاشتی. منکه بنظرم ویدیوی دوم رو هم درست کن درباره مرگ عزیزان. لاو یو❤️
@colorful_zone
@colorful_zone 12 күн бұрын
منم یکبار تجربه ش کردم جالبه دقیقا همون روزی بود که استوری گذاشتی و گفتی میخوای درباره ش تو یوتیوبت صحبت کنی...به نظر منم اصلا ترس غالب نیست و بیشتر آدم به خودش نزدیکه و همه چی خیلی واست شفاف میشه و واقعا هیچکدوم از این حاشیه های که فکر میکنیم اون موقع به ذهن نمی‌رسه.من از اون روز خیلی خیلی به خودم نزدیک تر شدم و بیشتر با خودم حال میکنم:)به نظرم بهترین تجربه زندگیم بود و خیلی جالبه که یکبار آخرش رو ببینی
@rozhin9610
@rozhin9610 4 сағат бұрын
این ویدیو عالی بود پارت دو هم بساز❤
@aasemaan_dgn
@aasemaan_dgn 10 күн бұрын
اطلاعات مفیدی بود شیما جونم. بازم از این خاطره ها برامون بذار ❤❤❤❤❤
@elaheharash4518
@elaheharash4518 16 күн бұрын
خداروشکر که از این اتفاق ها سالم و سرحال بیرون اومدی عزیزم❤
@fatemehhemati2074
@fatemehhemati2074 13 күн бұрын
منم تجربه کردم، جوریکه حس میکردم بین خواب و بیداری داره جونم در میره، درد و احساس میکردم، اون لحظه به این فکر میکردم که یه کارای نیمه تموم دارم، بعد مرحله بعدی تو به فضای روشن پر از آرامش رسیدم انگار که خدا روبروم بود، خیلی لذتبخش بود، ازش خواستم منو دوباره برگردونه به زندگی و برگشتم🙂
@h.ashoori3020
@h.ashoori3020 12 күн бұрын
من هم یکبار این تجربه رو داشتم توی آتش سوزی بودم و فکر میکردم به زودی آوار روی سرم میریزه اون لحظه همه نگرانیم دوستم بود که کنارم بود و از اینکه اتفاقی براش بیفته میترسیدم برای خودم ولی واقعا ترسی نبود انکار آدم توی خلا هست اون لحظه
@Moonj555
@Moonj555 15 күн бұрын
من تجربه نزدیک به مرگ نداشتم ولی تجربه اینکه مطمین بودم دارم میمیرم رو تو ۱۴ سالگی دارم...با داداشم که خیلی بچه بود خونه تنها بودیم و من خوابیده بودم و وقتی بیدار میشم دچار بختک شده بودم ولی نمیدونستم بختکه و طبیعیه و تنها حسی که داشتم این بود که یه چیزی از داخل به قفسه سینه من داره فشار وارد مبکنه و انگار یک چیزی داره با قدرت و فشار ازش خارج میشه و اون لحظه من کاملا مطمئن بودم که روحم داره از تنم خارج میشه چون فکر دیگه ای نمیتونستم بکنم بدنم رو اصلا نمیتونستم تکون بدم و هیچ حسی نداشتم و حتی نمیدونستم اینکه میتونم اطرافم رو ببینم از طریق چشمم هست یا نه...کلا هیچ حس کنترلی رو بدنم نداشتم و کاملا مطمین بودم پروسه مرگ رو دارم تجربه میکنم تنها فکری هم که داشتم ابن بود که کاش فقط بتونم زنگ بزنم مامانم که بیاد خونه مراقب داداشم باشه یه وقت نترسه بچه تنها دغدغه و نگرانی من اون لحظه فقط این بود که اگه جلوی داداشم بمیرم اون چه ترومای وحشتناکی رو قراره تجربه کنه مگرنه هیییچ نگرانی ای درباره خودم نداشتم
@haaanieyelash
@haaanieyelash 4 күн бұрын
وقتی شیما رو میبینم حس میکنم زندگی قشنگه و من چقدر دلم میخواد زندگی کنم ! خیلی بهم انگیزه میدی🤍
@mahtabyousefipour1024
@mahtabyousefipour1024 16 күн бұрын
عالی بود شیما،ممنونم ازت💙🌹
@ZiziM-cm1kb
@ZiziM-cm1kb 16 күн бұрын
سپاس ازت برای اشتراک گذاری تجربیاتت❤
@Gh_398
@Gh_398 14 күн бұрын
من تجربه ی غرق شدن رو داشتم و میتونم بگم از یک تا صد توی اون لحظه ترسم صفر بود و بیشتر داشتم شگفت زده میشدم و واقعا حس عجیبی بود انگار که داشتم با یه چیز جدیدی آشنا میشدم مثل بچه ای که تازه داره با راه رفتن آشنا میشه
@zahra8241
@zahra8241 9 күн бұрын
تو قطعا بهترینی ❤ و من خیلیییی چیز ها از تو یاد گرفتم دمت گرم شیما
@Alale-ec2yl
@Alale-ec2yl 16 күн бұрын
راستش نزدیک ترین تجربه من به مرگ ی تصادف بود که وقتی دیدم ماشین روبه‌رویی داره میاد سمت ماشین ما گفتم همه‌چی تمومه ، و اون لحظه فقط به خودمو مامان فکر میکردم ، ترسم فقط بخاطر مامان بود که بعد من چ شکلی میشه🙂
@whereismyname2618
@whereismyname2618 15 күн бұрын
چقدر خوب بود شیما مرسی واقعا مخصوصا که گفتی حواست به خودت باشه
@hastidi
@hastidi 16 күн бұрын
مرسی شیماجان ❤️
@mahya9091
@mahya9091 16 күн бұрын
بالاخره ویدیو جدید 😂من ذوق❤
@hadishaghighat6368
@hadishaghighat6368 15 күн бұрын
تجربه جالبی داشتی شیما جانم مرسی برای اشتراک گذاشتند❤
@donyasharif
@donyasharif 12 күн бұрын
فوق العاده بود مرسی که تجربیاتت رو به اشتراک میذاری شیما جونم❤🥰🙏
@YasamanHoot-sc8td
@YasamanHoot-sc8td 16 күн бұрын
عالی بود.بازم از این خاطره ها تعريف کن شیما جون..دوست دارم ❤❤
@ZahraJahandide-vi6nt
@ZahraJahandide-vi6nt 16 күн бұрын
خیلیم جذاب بود.ولی کاش طولانی تر بود❤
@-fhimh531
@-fhimh531 15 күн бұрын
فوق العاده بود. بهترین نوتیف ممکن بود تو این عذاب روحی ببینم!!! چون من این روزا هررثانیه ترس از دست دادن مامانمو دارم:)))))
@zeynabrezaei1111
@zeynabrezaei1111 15 күн бұрын
چقدر دلم برا خاطره تعریف کردنت تنگ شده بود ❤ ممنون
@yasifathi
@yasifathi 16 күн бұрын
برادرم چند ساعت پیش به طرز معجزه آسایی جون سالم از رعد و برق بدر میبره . صاعقه میخوره به موتورش و پرت میشه اما سالمه و من از وقتی شنیدم تو شوکم و همش اضطراب دارم😢
@farzanekarkon236
@farzanekarkon236 13 күн бұрын
ما از مرگ می‌ترسیم چون مفهوم جهنم و شب اول قبر و این مزخرفات رو تو گوشمون کردن از بچگی، چون یه فیلم مزخرفی بود که اون موقع ها به اسم سیاحت غرب نشونمون دادن، وگرنه منم الان به این نتیجه رسیدم مرگ مثل یه خواب شیرینه و اینکه تو قراره یه دنیای جدید رو تجربه کنی که نمیدونی چیه خیلی هیجان انگیزترش میکنه :) الان رو عشق است
@bt_nature
@bt_nature 15 күн бұрын
ممنون که به اشتراک گذاشتی❤
@Lightborn8
@Lightborn8 15 күн бұрын
Mrc ke video gozashtiii❤️
@Claenhome
@Claenhome 13 күн бұрын
منم روز اخر اعتکاف بود که بعد از نماز مغرب از در مسجد پامو گذاشتم بیرون تا برم وسایلم رو جمع کنم یک دفعه داربستی که ۲ طبقه زده بودن افتاد فقط ۱ متر شایدم کمتر با من فاصله داشت اون لحظه همش فکر میکردم اگر فقط ۲ ثانیه زودتر میومدم بیرون شاید الان له شده بودم شوک بودم نمیدونستم چی شده تا چند دقیقه دستو پام میلرزید
@Naj_Mah
@Naj_Mah 16 күн бұрын
Shima the world is a strange place. That moment being close to death for you was a regular incident for me. It is hard to believe but our people were ready any seconds to hear about these explosions, and it happened multiple times for me personally to live that horrific moment. The most I felt close was about when I was in 7th grade during class there was a big explosion, a full truck exploded close to our school. It was like 10 minutes of fogs out of the smokes and ashes. We can’t even see, if you ask I can say it was the real hell that watched with my eyes. You are right fear is the last feeling that you can think about. Being in that moment, I simplely felt a huge emptiness both inside my heart and my mind. Neither there were any regrets nor wishes. Just like you said the seconds when there is some delay between voices and actions, meaningless, empty and cold. But the shivers that take your body after realizing is crazy. Now when I think about it, it’s a miracle that how we survived.
@Mobi-8118
@Mobi-8118 16 күн бұрын
جالب بود عزیزم ممنون که به اشتراک میزاری🤍🩵💙
@RominaMozafari
@RominaMozafari 15 күн бұрын
وایییییی خیلی خوب بود وقتی دیدم ویدو خاطره گذاشتییییی. 😍😍😍😍😍
@zibasaeedi664
@zibasaeedi664 15 күн бұрын
بازم برامون از خاطرات بگو. کلی درس زندگی توشون هست. عاشقتم شیما و ممنون که برامون از نگفته ها میگی. قطعا لایق جایگاهت هستی و خیییلی افتخار میکنم که معلم من تویی😘😘😘
@asgarafshari937
@asgarafshari937 16 күн бұрын
Thanks 🙏 ❤😊
@lifly1993
@lifly1993 16 күн бұрын
من تو شهربازیای ایران اون چند ثانیه رو که میگی رو تجربه کردم اینقد که نا ایمنه😂😂 شیما جان لطفا درباره نظر و اعتقادت به بعد مرگ بگو من خیلی دوست دارم طرز فکر آدم های مختلفو بدونم احساس میکنم بهم کمک میکنه چون خودم به هیچی اعتقاد ندارم و واقعا موندم که چی قراره بشه....
@user-xc4qu7kz5f
@user-xc4qu7kz5f 16 күн бұрын
چه خوب ک خاطره اولت من قبلا از روی اینستا گوش کردم و میدونم😂😂😂
@ImThatNsi
@ImThatNsi 15 күн бұрын
وای چقدر احساس نزدیکی کردم با حرفات عزیز دلم:)))
@Daryaaa-92
@Daryaaa-92 16 күн бұрын
Attention! Attention! Attention! we love you Bkhoda♥️♥️♥️
@MarjanAhari
@MarjanAhari 15 күн бұрын
همونجوری که تولد قشنگه مرگ هم قشنگه😍 فقط با مدل مرگ خیلی ها میترسن
@ZahraEhsani-bq3sh
@ZahraEhsani-bq3sh 15 күн бұрын
مثل همیشه عالی ❤
@fatemehjahed6015
@fatemehjahed6015 14 күн бұрын
برای من اتفاق افتاد اون لحظه چون خیلی سریع اتفاق افتاد و من توی حالت گیجی و شوک بودم همش توی ذهنم میگفتم یعنی الان همه چی تموم میشه برای من زندگی من فقط همین بود خانواده ام چی میشن ولی وقتی ماشین ایستاد از خوشحالی اینکه سالم موندیم فقط گریه کردم
@Fatemeh-ul5uf
@Fatemeh-ul5uf 15 күн бұрын
شیما خیلی خیلی خیلی بیشتر از قبل بهت افتخار می‌کنم. مرسی که تجربیاتتو بهمون می‌گی. عاشقتم❤
@FatemehBahari-yh6jm
@FatemehBahari-yh6jm 15 күн бұрын
جالب بود 👌❤️
@GolchehreJavidmehr-ul4ty
@GolchehreJavidmehr-ul4ty 16 күн бұрын
شیما از خاطرات بیشتر بگو دلمون تنگ شده🥹
@aylar6009
@aylar6009 15 күн бұрын
خیلی حس خوبی داشت حرفاتون❤❤❤
@BaharShirdel_2024
@BaharShirdel_2024 14 күн бұрын
خیلی خوب بود شیما❤ پارت دومشم میشه واسمون بزاری؟
@AvinHoseini
@AvinHoseini 11 күн бұрын
کاش راجع به اینکه به اندازه صحبت بکنیم هم برامون بگی . مثلا چطوری پرحرفی نکنیم . خوش گو و خوش صحبت باشیم و یا به موقعش بتونیم اتفاقا صحبت کنیم❤
@AinazEbrahimiGoat
@AinazEbrahimiGoat 16 күн бұрын
عالییییییی❤این همیشه❤
@hasti20238
@hasti20238 16 күн бұрын
الهی هزار ساله بشی عشقم👷‍♀️💝💋❤ دوستت داریممممم ❤👑👗👒🌟👷‍♀️
@maedehsaadat
@maedehsaadat 16 күн бұрын
من با اینکه تجربه نزدیک به مرگ نداشتم اما همیشه مرگ برام یه حس بی حسی بوده نه ازش می ترسم نه حس می کنم زوده نه هیچ چیز دیگ فقط حس می کنم یه چیزیه که برای همه اتفاق می افته
@elmira_moohel
@elmira_moohel 13 күн бұрын
You are more than an influencer to me.❤ You are a huge sign to me Shima❤🫂
@kawsarayoubi9478
@kawsarayoubi9478 11 күн бұрын
شیما لطفا یک ویدیو بساز واسه بهتر شدن صدا چطوری صدامون از اینی که هست بهتر بشه
@MahboobeMehdizade
@MahboobeMehdizade 16 күн бұрын
شیما جون من جدود ۴ یال پیش ی قرص کلونازپام خوردم و ناخوادگاه تو خواب رفته بودم ۹۰ تا قرص باکلوفن خورده بودم و فقط یادمه انقد فشار روحیم زیاد بود ک فقط میخواستم بخوابم نه اینکه بخوابم خودکشی کنم چون خودم نرس هستم میدونستم کارمو با سیوساید از دست میدم فقط خواب بدون فکر میخواست و ناخوداگاه این کارو کرده بودم من ب شخصه نزدیک مرگ بودم و همه گفتع بودن ک ایشون امیدی بهش نیست و حدود ۲۰ روز کما بودم و هوشیاری حدود ۸ داشتم ولی حس من وقتی از کما در اومدم فقط ی خواب بود ک گفتم من چرا اینجام من ک خواب بودم چی شده و اصلا انگار ی ۸ ساعت خوابیده بودم و این بیست روز هیچی نه حس کردم نه ترسی تو وجودم حس کرده بودم وقتی هوشیاریم ۱۵ شد ک همه چیزو فهمیدم فقط گفتم مرگ نه ترس داره نه اون ور چیزی دیدم ک بترسم واقعا بعد از اون مرگ برای من ترس نداره هیچوقت
@sanaimani
@sanaimani 14 күн бұрын
لذت میبرم از دیدن ویدئوهات شیما❤️
@mahdiyehabdolmalki120
@mahdiyehabdolmalki120 16 күн бұрын
اولین لایک و کامنت❤😍✌🏻
@roghayehkalantari2077
@roghayehkalantari2077 16 күн бұрын
❤❤ عالی
@nargesrashidiaghdam3669
@nargesrashidiaghdam3669 16 күн бұрын
یکبار وقتی داشتم از خیابون رد میشدم ، با اینکه هیچ ماشینی تو خیابون نبود ، یک دفعه دیدم یک ماشین با سرعت زیاد داره دنده عقب میاد خیابونو و واقعا شاید اون ده ثانیه ای ک فاصله داشتم از اون ماشین فقط زندگیم از جلو چشمم رد شد و وقتی ترمز کرد اون ماشین ک مانتو من ب جعبه عقب ماشین چسبیده بود ... جدا اون لحظه انگار آخرین چیزی ک بهش میتونی فک کنی مرگه ممنون شیما ک این ویدو رو گرفتی و خوشحالم ک زنده موندی و الان اینجایی❤ ای لاو یو بخدا
@user-be5im6hk8s
@user-be5im6hk8s 14 күн бұрын
❤❤ عالی بود من یبار خواب دیدم که مردم و فقط تنها حسی که داشتم حسرت بودکه من هیچ‌کاری هنوز نکردم😢
@fehsaniravesh8904
@fehsaniravesh8904 16 күн бұрын
من اولی رو نشنیده بودم دومی رو ولی گفتی در کل ممنون ازت ❤
@fehsaniravesh8904
@fehsaniravesh8904 16 күн бұрын
راست میگی ترس از دست دادن و تنها شدنه تا ترس از خوده مردن
@hasti20238
@hasti20238 16 күн бұрын
Very very good ✨️🌟💎
@Nazi_rzd_
@Nazi_rzd_ 16 күн бұрын
آخ جون ویدئو جدید😍😍
@Mahdieh1987
@Mahdieh1987 15 күн бұрын
اون تیکه که گفتی به خودم افتخار می‌کرد از صمیم دل لبخند نشست رولبام
@tatalitiiiiiiiii
@tatalitiiiiiiiii 15 күн бұрын
دلم تنگ شده بود برات حالا که دارم میبینمت اینو حس کردم 😽🫠 جالب بود و دارک خاطراتت 🩷
@soodabehpayk1399
@soodabehpayk1399 7 күн бұрын
من سی و نه سالمه و از هجده سالگی همیشه به مرگ فکر کردم- یه زمانهایی بوده که هر شب از خدا خواستم که فردا صبح از خواب بیدار نشم- زنده بودن چندان چیز با ارزشی نیست به نظرم که بخوام بهش چنگ بندازم
@Asra-ld4pr
@Asra-ld4pr 9 күн бұрын
میشه حتما درباره جسور بودن هم ویدئو بسازی لطفا😢
@Maria.S_2023
@Maria.S_2023 12 күн бұрын
عالی بود
@mahlasepasi
@mahlasepasi 15 күн бұрын
منم چندبار تجربش کردم اولیش توی یک تصادف خانوادگی بود با ماشین که دقیقا اون لحظه کاملا اروم بودم و تو حالت نیمه بیهوشی چون خانوادم از هوش رفته بودن ولی چون من توی ماشین خواب بودم انگار از شدت تصادف بیدار شدم اما چشمامو نمیتونستم باز کنم من دعا میکردم اگر زنده و سالم بمونیم هممون برم فلان کارو انجام بدم و وقتی کامل هشیار شدم شروع کردم موقعیت و کنترل کردن مادرم بهوش اومده بود جیغ میزد ارومش میکردم پدرم حافظه شو از دستت داده بود تو لحظه و من همش سعی در کنترل اوضاع داشتم چون ماشین چپ شده بود و واجب اینجا بود که بیشترین اسیب مال من بود که کمرم تا مدتها اتل بسته بودن و تا ماه ها من دستشویی هم باید با اتل میله ای میرفتم دومی این که ۱۵ سالم بود بعد از چند هفته هر چی خوردن بالا اوردن و دلدرد های وحشتناک بلاخره دکترا تشخیص اپاندیس دادن مستقیم بردن اتاق عمل اونجام داشتم به مادرم در کمال ارامش یه چیزایی رو که باید بهش میگفتم از خودم توضیح میدادم ترس و تو چهره همه میدیدم اما من بعد گفتن حرفام اماده هر اتفاقی بودم
@user-wd2zm6ux5u
@user-wd2zm6ux5u 14 күн бұрын
من یه تصادفی داشتم گ نزدیک بود بمیرم و تو اون چند ثانیه هیچ حسه خاصی نداشتم انگار همچی ایستاده بود و تو یه خلع بودم
@mahsabehnamrad6523
@mahsabehnamrad6523 15 күн бұрын
من تجربه بسسسسیار نزدیک به مرگ رو همراه با خواهرم تجربه کردم. ما برای جشن هالوین در کره جنوبی رفته بودیم خیابون خیلی معروفی که هر سال اونجا جشن برگزار میشد به اسم «ایته وون» و شاید خبرش رو شنیده باشین که مثل حادثه منا که حالت دومینو ادم ها روی همدیگه افتادن و خفه شدن! من و خواهرم شاید ۵ دقیقه قبل از اینکه اون حادثه رخ بده از اون خیابون رد شدیم و اتفاقا داخل فشار ها بودیم ولی من یادمه همونجا ترس عجیبی گرفتم که انگاری احساس خطر کردم و از اون خیابون در اومدیم و رفتیم یک سمت دیگه که خلوت بود و وقتی دور زدیم و برگشتیم دیدیم کلییییی ادم افتادن داخل خیابون اصلی و دارن احیا میشن! اون شب ۱۵۹ نفر فوت شدن که ۵ نفرشون ایرانی بودن! هنوزم باورم نمیشه که ما زنده موندیم و هنوز دارم با اون جسد هایی که از اینور تا اونور خیابون دیدیم کنار میام! سال ۲۰۲۲ اتفاق افتاد و بعد از دو سال فقط یک بار رفتم اونم بخاطر چنج کردن دلار! اینکه میگی ترس نداره شاید من تجربه ای که داشتم خیلی نزدیک به مرگ نبود ولی اینکه میگی فقط به کارهایی که نکردی فکرمیکنی دقیقا درسته؛ با خودت میگی چرا انقدر حرص زندگی رو خوردم وقتی میتونه انقدر مسخره تموم بشه! پس تا اخرین جرعه زندگی رو میچشم و حس اش میکنم تا وقتی نوبت من رسید که برم، با لبخند میرم 🦋
@Zeynb_76
@Zeynb_76 12 күн бұрын
چرا اینقدر خوبی اینقدر انرژی روحی🥹🥹🥺🥺
@amirhosseinkia-xv7et
@amirhosseinkia-xv7et 3 күн бұрын
باییییی😍☺️👏🏻
@marya7662
@marya7662 16 күн бұрын
I like your video
@Lightborn8
@Lightborn8 15 күн бұрын
من یه بار تجربه ی مرگ با اوردوز کردن داشتم که کسایی که برام تعریف کردن گفتن چند ثانیه مردی کف اومد از دهنت چشمات سفید شد و همون نبض کندی که داشتی ام قطع شد و به دکتر کاربلدی ام که اونجا بود بعد این اتفاقا بهم گفت رسما تو مردی خیلی چیزا حس میکنم دیدم ولی الان یادم نیست و دقیقا انگاری یه ویدیوی تکراری داشت برام پلی میشد و یه تیکش خیلی درد آور بود برام که وقتی رد میشد میگفتم اخیش رد شد و دقیقا دوباره بر میگشتم به همون یه تیکه و این کلیپ طور انقدر برام تکرار شد که برمیگشتم به همون لحظه ی اون موقع فکم قفل کرد و بخاطر اینکه اونجا هیچی دم دست نبود یکی انگشتاشو کرد تو دهنم که با زبونمو قطع نکنم یا انقدر دندونامو فشار ندم که دندونامو بشکنم و تجربش این بود که یه نوری تو آسمون میدیدم و اشاره میکردم بهش و به بقیه میگفتم من دارم میرم اونجا و حتی میخواستم از تراس بپرم پایین که مرزو بشکنم و برم اونجا انگار روحم و جسمم تحت فشار بودن و بعد که نورو دیدم گریه کردم و بیهوش شدم باز و آوردم بالا و به زندگی برگشتم و جوری که برا من میگفتن این بود که به طور وحشتناکی زده بودنم سیلی و اینا که بیهوش نشم و اتفاق بدی نیفته که باید من کبود میشد پوستم یا دردی حس میکردم ولی هیچ دردی نداشتم
@shimaelyasi9748
@shimaelyasi9748 14 күн бұрын
دلم کلییی برات تنگ شده بوددد بیشتر ویدئو بزار کاتوززز❤
@flhnzhd
@flhnzhd 12 күн бұрын
شیما،من واقعا رفتم و برگشتم یعنی با شوک قلبی بَرم گردوندن و آمبولانس اومد و دکترا گفتن معجزس و گفتن که سنگکوب کرده و مرگ سن و سال نمیشناسه .۱۳ سالم بود، الان ۲۰ سالمه . احساسی که داشتم، اگه بنویسم زیاد میشه 😂😂
@user-roshana355
@user-roshana355 9 күн бұрын
لطفاً تعریف میکنی ؟ چیزی دیدی اون لحظه ؟
@flhnzhd
@flhnzhd 8 күн бұрын
نه چیزی ندیدم؛ مرگ و حس کردم و یه تایم کوتاهی که نمیدونم چقدر بود رو نبودم .چون خونوادم نمیدونستن که حالم بد شده و افتادم. وقتی که بیدار شدم هم ،چیزی نبود تو ذهنم . احساسم توی اون لحظه رو یادم مونده بود و همه ی صحنه هایی که حالم بد شد و هر بار که چشمام رو باز میکردم یادمه . وقتی حالم بد شد؛ زمانی که متوجه ی حالم شدم، سعی کردم حالمو با آب سرد بهتر کنم. قلبم داشت تند میزد و انگار صداشو میشنیدم ،واقعا حسش میکردم. سعی کردم نفس بکشم،بعد از چند تا نفس عمیق کشیدن ،متوجه شدم که تلاشم بیهوده اس وَ حالم داره بدتر میشه. انگار که داشتم بیهوش می شدم . سعی کردم هرچی که تو توانمه بزارم ،که خودمو سر پا نگه دارم وَ کمک بخوام . بعد از هر بار صدا کردن،انگار که از جونم کم می شد ،ولی کسی صدامو نشنید. همون لحظه بدنم بی جون شد؛طوری که نمیتونستم وایسم. دیوارو گرفتم و سعی کردم از شدت افتادنم کم شه و بشینم. یه دفعه انگار که صدای قلبمو شنیدم، بوووم. فکنم اونجا بود که دیگه رفتم 🤦🏻‍♀چون از اونجا دیگه انگار نبودم . وقتی چشامو باز کردم ،دیدم که دارن بهم ماساژِ قلبی میدن،باز نتونستم بمونم و جونشو نداشتم و انگار دوباره رفتم . وقتی دوباره چشامو باز کردم،میخواستن که نفس بکشم ولی فایده نداشت . واسم سخت بود اون لحظه دردِ جنگیدن واسه زنده موندن خیلی سخت بود ؛در مقابل بدنی که یه نوزاد از اون بدن توانایی بیشتری داره. پاهام بی حس بود، طوری که انگار هیچ پایی نداشتم.وقتی جون نداشتم، نفس کشیدن فایده نداشت و خیلی سخت بود و باعث می‌شد که درد بکشم. واقعا اذیتم می کرد، ولی وقتی احساس کردم که دیگه باید بیخیال بشم،دیگه تلاشی نکردم و یه حس شیرین اومد سراغم. بعد اون حس، هیچ دردی نداشتم. چشمام بسته شد، انگار که اون لحظه باز رفتم، ولی به زور میخواستن که بمونم . چشامو باز کردم دیدم تو حیاطم ( بُردَنم حیاط، که هوا بهم بخوره وَ از شرایطم نگم که لخت بودم 😐) باز چشامو بستم و جون نداشتم .(دیدن نمیشه و جواب نمیده ،دیگه امید نداشتن و نمیدونستن چی کار کنن)خسته شده بودم و میخواستم فقط ولم کنن .بزور کاری کردن که چشمام و باز کنم . بالا سرم مامانم رو دیدم که صدام میکنه. تازه اونجا بود که صدا ها برام رِساتر شده بود و قابل فهم تر بود و دیگه خفه نبود .اینجا واضح میشنیدم؛ ولی حرف زدن خیلی سخت بود ؛ فقط بی جون و بی حس، لبام تکون میخورد .میخواستم بگم به مامانم،که حالم خوبه ،ولی نشد . هرچقدر سعی می‌کردم،اصلا صدام در نمیومد.وقتی مادرم رو میدیدم که جیغ میکشه،سعی کردم که دوباره بجنگم . بهم آب قند دادن و یکم جون گرفتم ،درحدی که چشمام میتونست باز باشه؛ ولی نمیتونستم تحمل کنم و از بی حسی ای که داشتم، بدم میومد .اونجا میخواستم،حداقل یکم درد داشته باشم تا حس کنم زنده ام ؛ واسه همین سرمو زدم به دیوار تا به خودم بیام🤦🏻‍♀این کار جواب داد(بماند که دکتر گفت باید سی تی اسکن بگیریم که سرش موقع افتادن به جایی نخورده باشه😂). تو اون تایم من بودم و داداشم وَ مادری که داد می‌کشید و گریه میکرد. وَ خالم، که از پشت تلفن گریه میکرد و دور بود و نمیتونست بیاد 🤦🏻‍♀وَ واسه همین زنگ زد به زندایی و دختر داییم و اونا خودشونو سریع رسوندن وَ خب یکم حالم و اوکی کردن تا آمبولانس برسه. آمبولانس اومد و بابامم از سرکار رسید ( با وجود آب قندی که بهم داده بودن ، وقتی فشارمو گرفتن ، گفتن ۶ ) و خب بردنم بیمارستان و ...اِلا آخر🙂اتفاق عجیبی بود و یه سری چیزا و تاثیرا از اون زمان هنوز رو جسم و روحم مونده ؛ولی حس میکنم تجربه ی جالبی بود.
@daily_annie
@daily_annie 10 күн бұрын
perfecty babe
@mobina8648
@mobina8648 7 күн бұрын
عالی بود🤍
@haniyehmoafi1383
@haniyehmoafi1383 12 күн бұрын
جالب بود
@Ani_nxi
@Ani_nxi 15 күн бұрын
واقن ویدیو زیبایی بود.
@FatemehZahra-fh3wn
@FatemehZahra-fh3wn 16 күн бұрын
شیما در مورد کتابت یکم توضیح بده
@tk-we2ky
@tk-we2ky 15 күн бұрын
مگه مهماندار ها نباید حتما زبان بین المللی و بلد باشن؟ پس چرا میگی که فقط تو بلد بودی؟
@sarasoltani5132
@sarasoltani5132 7 күн бұрын
منم دو بار تجربه خود مرگ رو داشتم یکبار غرق شدم و یک بار قلبم ایستاد و فقط همه عزیزام جلو چشمم اومدن
@negaryavari2001
@negaryavari2001 15 күн бұрын
ینی واقعا نمیخواید هزینه این ویدئو رو حداقل با لایک و کامنت و شیر پرداخت کنید گرزلز🤗🤦
@roserain8706
@roserain8706 10 күн бұрын
شیما میشه لطفا قسمت بعدیشم درست کنی؟ من واقعا یک ساله درگیرشم و حتی کابوس میبینم ازش
@aa-wf1rw
@aa-wf1rw 14 күн бұрын
واقعا حرفی ندارم بگم فقط همین تو فوق العاده ای❤
@hoortaazimi1889
@hoortaazimi1889 16 күн бұрын
شیما یه پیشنهاد دارم گاهی اوقات در حال پخش ویدئو عکس اگه اون زمان داری بزار پایین ویدئو خیلی جذاب تر میشه ❤
@kimyyya
@kimyyya 15 күн бұрын
من تو تجربه بدی که داشتم فقط به خودم میگفتم مردن چه راحته و اصلا ترس نداره
@parisaaslani381
@parisaaslani381 15 күн бұрын
Love you 😘
@user-ef9ks3ej7q
@user-ef9ks3ej7q 15 күн бұрын
خیلی کمک کرد به من شخصا اگر واست مقدور بودش بازم واسمون بگو مثل همیشه تو خیلی جیگری تا ابد دوست دارم بخدا
@mahdiehkamrani9919
@mahdiehkamrani9919 15 күн бұрын
من خیلی از فوبیای مرگ عزیزانم رنج میبرم بعد از مقدار زیادی تراپی و صحبت از بچگی و حتی مهاجرت هم درمان نشدم خیلی جالبه که به این مسئله پرداختی 🥹 کاش بیشتر صحبت کنی ازش ❤
چطوری همین امسال موفق بشیم؟ (تضمینی!)
25:47
Shima Katouzian
Рет қаралды 120 М.
با این ۵ روش حرف دیگران اذیتت نمی‌کنه
18:58
Sprinting with More and More Money
00:29
MrBeast
Рет қаралды 26 МЛН
How many pencils can hold me up?
00:40
A4
Рет қаралды 17 МЛН
من عاشق نشدم.
22:26
Shima Katouzian
Рет қаралды 92 М.
ازدواج سفید
28:29
Shima Katouzian
Рет қаралды 82 М.
بهم زدیم | We broke up💔
15:16
Ariella
Рет қаралды 1,8 М.
این داستان: دخترا چطوری تیغ می‌زنن؟
20:50
Shima Katouzian
Рет қаралды 124 М.
این داستان: تنهایی (خاطره ممنوعه)
27:33
Shima Katouzian
Рет қаралды 240 М.
TAHE KHAT | کفشدوزک آبی مریخی
39:57
Kambiz Akhbari
Рет қаралды 43 М.
چطوری توی جمع لاس بزنیم؟ 👹
25:54
Shima Katouzian
Рет қаралды 50 М.
چطوری شوهر پیدا کنیم (قسمت ۲)
19:51
Shima Katouzian
Рет қаралды 139 М.