Рет қаралды 18,776
آوازی در دستگاه سه گاه با آوای دلنشین گلپایگانی همراه با ویلن حبیب الله بدیعی ،غزل از سعدی
غزل شماره ۲۶۸ سعدی
ای ساربان آهسته رو کارام جانم میرود
وآن دل که با خود داشتم با دلستانم میرود
محمل بدار ای ساربان تندی مکن باکاروان
کز عشق آن سروروان گویی روانم میرود
او میرود دامن کشان من زخم تنهایی چشان
دیگر مپرس از من نشان کز دل نشانم میرود
با آن همه بیداد او وین عهد بی بنیاد او
در سینه دارم یاد او یا بر زبانم میرود
در رفتن جان از بدن گویند هر نوعی سخن
من خود به چشم خویشتن دیدم که جانم میرود ک