Рет қаралды 1,262
عزم آن دارم که مهمانت کنم
جان و دل ای دوست قربانت کنم
قتل و بر فرعونی نفس خویشتن
در زمان موسی عمرانت کنم
در توکل همچون ابراهیم باش
آتش نمرود ریحانت کنم
گر تو ترک سر کنی مردانه وار
همچون اسماعیل قرنانت کنم
بر سری گنجی چون ماری خفته ای
همچون ماری خفته بیجانت کنم
گر کمر بندی بخدمت همچو مور
ملکها بخشم سلیمانت کنم
گر دو صد خانه کنی زنبور وار
چون مگس بی خان و بی مانت کنم
گر بنا با آب و خاک کرده ای
کم عمارت کن که ویرانت کنم
چون یقین درانم که بر من عاشقی
بر جمال خویش حیرانت کنم
شمس تبریزی به مولانا بگو
دفتر اشعار دیوانت کنم